سلام بچه ها خوبید؟؟؟؟...بعضی هاتون یهو غیبتون میزنه....سعید جون توکجایی؟؟؟؟... havbbجون یعنی منم عصبانیم؟؟؟؟....ترانه مادری روچقدر کشش میدن اه اه اه اه
.... ایمان جون یعنی انقدر از سمیرا متنفری
...خوب دیگه تا بعد...زود پست بزنید...بای بای
سلام بچه ها خوبید؟؟؟؟...بعضی هاتون یهو غیبتون میزنه....سعید جون توکجایی؟؟؟؟... havbbجون یعنی منم عصبانیم؟؟؟؟....ترانه مادری روچقدر کشش میدن اه اه اه اه
.... ایمان جون یعنی انقدر از سمیرا متنفری
...خوب دیگه تا بعد...زود پست بزنید...بای بای
Last edited by sara_girl; 27-08-2008 at 15:31.
مگه باید همیشه اینجا باشیم سارا خانوم !!!!!!!!!!!!!!!!!..............
یه سوتیه خیلی جالب گرفتم . قسمت دیشب اونجایی که پویا با مشت زد تو صورت بهرام ، دوربین پشت سر بهرام نشون می داد که بینی شو با دست گرفته بعد دوربینی که از جلو فیلم می گرفت دست های بهرامو آزاد نشون میداد .. خیلی جالب بود
آره باید همش اینجا باشین سرشار آقا..... جواب پستامو که نمیدید......کاش حداقل یه دختر اینجا بود منو تحویل میگرفت
......
دقت نکردم اینو
همه که تحویل میگیرن ای بابا
نهایت 5 تا
آقا میگم این پویا هم تقی به توقی میخوره زود قهر می کنه
مادرشم که توقی به تقّی میخوره زود غش میکنه
به قول یکی از دوستان داستان شده این: ( البته به روایت بنده)
پویا: سلام خانوم ادیب چه خبر ؟
نغمه: خوبم مرسی
پویا: اینو برای شما گرفتم
نغمه:( با عصبانیت) این بار چندمه که دارین اینکارا رو می کنین. ( با ناراحتی می رود )
بهرام هم از دور و یواشکی مراقب اوضاع هستش و زود آمار رو به فرخ می رسونه.
فرخ ( تو خونه باغ): فرخنده شنیدم پویا واسه دختره بازم هدیه گرفته
فرخنده نقش بر زمین می شود و پس از به هوش آمدن به خدمت پویا خان که دچار ضربه روحی شده می رسد.
پویا به طبقه بالا رفته و با بهرام گلاویز شده و ضربه مشتی بر او وارد می سازد و او نقش بر زمین می شود.
بعد پویا هم که ضربه روحی شده بود دویاره ضربه دیگری از طرف دایی و مادرش خورده و با اردنگی از خونه بیرون می افتد.
سکانس بعدی:
سمیرا در حال بیل زدن و یاد دادن طرز صحیح ملات قاطی کردن به کارگران است.
-آره خوب که شن و ماسه رو بهم زدی سیمان رو بهش اضافه می کنی بعد آب به مقدار لازم ...و کمی نصیحت می کند در این حین فرخنده زنگ می زند :
-پویا گم شده
-گم شده
-آره گم شده (به دلیل گرما و خشک بودن هوا توسط تکرار مکرر چند کلمه به سناریوی سریال آب بسته می شود)
- کی گم شده
- از صبح رفته نیومده
سکانس بعدی:( در خونه)
سمیرا: چی شده
- گم شده
- چرا ؟ تو حرفی بهش زدی
- نه فقط گفتم دیگه نمی خوام ببینمت، بازم رفته واسه دختره هدیه خریده
درس اخلاق سمیرا شروع می شود:
................
تو چرا باهاش اینطوری برخورد کردی ، پویا خوب تربیت نشده همونجوری که بهرام نشده و از این حرفا .... .
بهرام کجاست؟
بهرام فرا خوانده می شود و ابتدا مخالف می کند ولی پس از استماع سخنان گهربار و نصایح دُرگونه سمیرا به اصرار او دنبال پویا گشته و از زیر سنگ!!! یکی از پارکها پیدایش می کند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود.
پویا که باز کیفش کوک شده دوباره هوای نغمه به سرش می زند و باز با او ( در حضور پدر نغمه )حرف ازدواج را پیش کشیده و اینبار با جواب دندان شکن پدرش مواجه می شود. پویا دندانش را از زمین برداشته و بهرام هم که بطور کاملاً!!! اتفاقی از آنجا رد می شده این صحنه را می بیند و ........... برای ادامه به سطر ششم سناریو مراجعه شود.
این حلقه تا کامل شدن تمام روزهایی که قرار است سریال به پخش برود برای تمامی گروه لازم الاجراست.
قسمت آخر:
سمیرا بهرام و پویا را فراخوانده و تمام ماجرا را از سیر تا پياز به تعداد لازم بازگو می کند. ( کاری که از اول سریال می خواست بکند ولی برای جذاب!!!! شدن داستان و با توجه به استقبال کم نظیر و نتایج مثبت نظرسنجی و از همه مهمتر خالی نبودن عریضه(بخوانید آنتن شبکه 3) به 20 قسمت بعد منتقل شد)
بهرام، پویا را به آغوش کشیده و از اون گریه ها و لبخندهای مونالیزایی که در آن - تبحر خاصی دارد - تحویل پویا می دهد.
فرخنده که روی تخت شاهد این ماجراست آهی از ته دل کشیده و به کما رفته و به ICU منتقل می شود.
ادامشم عروسی و ادامه سخنرانیهای سمیرا و در نهایت آشتی فرخ با جلال و فرخنده و خانوم بچه ها و خوشحال بودن روح مادرجون بنابه فرموده سمیرا خانم. تمام
Last edited by Inter; 28-08-2008 at 00:11.
امشب تو برنامه سفربخیر این دختره نغمه (سحرخیز) گفت یکشنبه تمومه![]()
تا حد زیادی باهات موافقم.
اين ترانه مادري پدر همه مردم ايرانو در اورد
موافقيد؟
اين فيلم فوق فوقش بايد يه سريال 8 قسمتي 45 دقيقه اي ميشد
قابليت اين همه كشدار شدنو ابدا نداشت
موافقيد؟
منم موافقم!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)