تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 25 از 137 اولاول ... 152122232425262728293575125 ... آخرآخر
نمايش نتايج 241 به 250 از 1366

نام تاپيک: نثرهای عاشقانه

  1. #241
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    چه زیبا گفتی!

    كوچيك بوديم ولي چه دل هاي بزرگي داشتيم... اكنون كه بزرگيم چه دلتنگيم...
    كاش همان كودكي بوديم كه حرف هايش را... مي توان از نگاهش خواند...
    اما
    اكنون اگر فرياد هم بزنيم كسي نمي فهمد...
    و
    دل خوش كرده ايم كه سكوت كرده ايم.
    سلام گرامی...

    گمان نمی کنید پاسخ به تاپیک شعر گمنام را اشتباهاً این جا داده اید؟

    البته از توجه شما سپاسگزارم

  2. #242
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    مي توان تنها شد. مي توان زار گريست. مي توان دوست نداشت و دل عاشق آدم ها را ,زير پاها له كرد! مي توان چشمي را, به هياهوي جهان خيره گذاشت. مي توان صد ها بار، علت غصه ی دل را فهميد! مي توان ...
    مي توان بد شد و بد ديد و بد انديشه نمود! آخرش هم تنها ,مي توان تنها رفت... با جهاني همه اندوه و غم و بد بختي...
    يادگاري؟! همه جا تلخي و سردي و غرور,
    فاتحه؟! خوب شد رفت !عجب آدم بد خلقي بود!!
    ولي اي كودك زيباي دلم، آن ور سكه تماشا دارد: شهري از مردم آبي سرشار، آسمانش و زمين، عين آن شهر، ولي من و تو همه آدم هاش، غرق احساس غروريم به عشق!
    دل هر آدم عاشق كه شكست، قلب ها مي شكند! همه جا لبخند است و زمين مفتخر است به تن سبزي كه ضرب گام من و تو در دلش مي پيچد!
    من و تو خوشبختيم؛ ما خدا را داريم، ما غم چلچله را وقتِ بوسيدنِ دستانِ بهار مثل يك شعر قشنگ از دلش مي خوانيم. ما پر هر فنچك بي مادر را با دل روشن خورشيد به هم مي بنديم
    ما به باران گفتيم: كه كمي آهسته !غنچه ي پاك دعا در خواب است!
    او قرار است كه روزي روي انديشه و ايمان، بين احساس شكوفايي و آرامش عشق تا دم پنجره سبز خدا ,سبز شود... شهر ما آباد است!
    و نگاهش شب و روز به تولد باز است! و دلش مي خواهد، همه ی شب زده ها، دَم دروازه ی شهر، دل به دريا بزنند تا همه مثل بهار، شهروندش بشوند! شهر ما آباد است!

  3. #243
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض


    وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند... وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است... وقتی خواستم عاشق شوم، گفتند دروغ است... وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است... وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است...

  4. #244
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    هر كلمه و هر لحظه از تو مي نويسم نمي دانم همسفر كدامين غروبي؟ ولي من همين جا منتظر بازگشت تو مانده ام... قرارمون همين جا توي جاده تنهايي، سر دو راهيه رفتن و ماندن كنار تابلوي عشق و نفرت زير سايه درخت سبز اميد من نشسته ام روي صندلي انتظار ممكنه گيسوانم سفيد باشد، اما قلبم مثل نفس هايم گرم است... مطمئنم که مرا خواهي شناخت...

  5. #245
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    چون موج غرق خواهشی به سوی ساحل وجودت می تابم و برای رسیدن به مرز بودن در دیدگان نافذت خود را به صخره های دریای دیدگانت می کوبم وگریه سر می دهم با چشمان بی صدا واشک های ناپیدا دوست دارم غریقی باشم بی نجات آن گاه که دریای من دریای دیدگان توست تو ای راز زیبا

  6. #246
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    ابتدای عاشقی گاه انسان باید در سختی باشه تا به دیگری دست یاری دهد. گاه انسان باید با بخت بد روبرو شود تا هدفش را بهتر بشناسد.گاه به طوفان نیاز است تا او قدر ارامش را بداند .گاه باید به او اسیب برسد تا با احساس تر شود..

  7. #247
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    غم مال من شادی مال تو. بدی مال من خوبی مال تو.گریه مال من خنده مال تو. ناراحتی مال من راحتی مال تو. بیماری مال من سلامتی مال تو. اصلا چیز های خوب دنیا مال تو ولی تو مال من باش...

  8. #248
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    در دادگاه عشق ... قسمم قلبم بود وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان ، قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد و سپس محکوم شد به تنهایی و مرگ کنار چوبه دار از من خواستند تا آخرین خواسته ام را بگویم و من گفتم : به تو بگویند ... دوستت دارم

  9. #249
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    دیرگاهیست در درونم غوغایی برپاست... آن روز که صدایت در وجودم طنین انداز شد، شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی نهاد...! ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق، خود را در پستوی زمان تنها حس می کنم... چشم هایم دیگر از آن من نیستند... هیچ نمی خواهند... جز تو! هیچ نمی بینند... جز تو! دست هایم... به امید نوازش پلک هایت با من همراهند...! و پاهایم... نمی دانم مرا به کجا می برند... شب هنگام در جستجوی تو، مرا به دل سیاهی می کشانند...! بند بند وجودم به انتظارت

  10. #250
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    آدم وقتی که میمیره آزاد میشه . آزاد آزاد . دیگه نه از عشق خبری هست نه از غم . نه از پول و نه از .............. دیگه حتی مریض هم نمیشی که کسی نیاد عیادتت . دیگه غصه هم نداری که بری یه گوشه زانوهات رو از غم بغل کنی . دیگه عاشق کسی نمیشی که عاشقت نباشه . دیگه به کسی راست نمیگی که بهت دروغ بگه یا دروغ بگی که راست بشنوه . دیگه دلت هم واسه کسی تنگ نمیشه . دیگه غرور هم نداری که وقتی یه نفر بهت توهین کرد ناراحت شی . دیگه حتی به اونایی که واقعا دوستشون داری نمیتونی بگی دوستت دارم . چیه؟ ناراحت شدی؟ یاد غم هات افتادی؟ یا شاید گناهات؟ یا دلهایی که شکستی؟ اصلا میخوای بیا یه کاری کنیم . بیا نمیریم . بیا زنده بمونیم و آدم باشیم . اما خداییش بیا آدم باشیم

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •