تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 25 از 934 اولاول ... 152122232425262728293575125525 ... آخرآخر
نمايش نتايج 241 به 250 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #241
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض


    شكایت نمی كنم، اما
    آیا واقعاً نشد كه در گذر ِ همین همیشه ی بی شكیب،
    دمی دلواپس ِ تنهایی ِ دستهای من شوی؟
    نه به اندازه تكرار ِ دیدار و همصدایی ِ نفسهامان!
    به اندازه زندگی...
    واقعاً نشد؟
    شکایتت نمیکنم، اما
    نشد امشب که شب نخستین پیمانمان بود
    کنار من باشی و برای لحظه ای
    تنها لحظه ای بودنت را نوید دهی؟
    نگو كه ناغافل از فضای فكرهایت فرار كردم!
    من كه هنوز همینجا ایستاده ام!
    من که هنوز در خانه انتظارت را میکشم...
    کنار اقاقی ها، شب بو ها،
    من که هنوز در خانه ای که دستهای پر مهر تو برایم بنا کردند
    در میان تنهایی ها و دلتنگی هایی که یادگار تو ان
    به انتظار نشسته ام!
    هنوز هم فاصله ی ما
    همان چهارده شماره ی پیشین است!
    نگو كه در گذر خنده ها و گریه هایت گُمش كردی!
    نگو كه باز هم یادت رفت و در خاطرت نماند!
    نمیخوام باز هم با شرمندگی بگویی : ببخش!
    نگو که در میعاد نورها و رنگها و روشنی های شهرت
    باز فراموش کردی که با هم قراری داشتیم!
    شکایت نمیکنم، اما
    آیا واقعا نشد که به یاریم بشتابی
    تا من امشب به جای گرفتن جشن تولد انتظار و تنهایی
    جشن میلاد عشقمان را بگیرم؟
    میدانم فردا خواهی گفت: ببخش
    فراموش کردم! جبران خواهم کرد!
    وای به حال دلم...!

  2. #242
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض


    به دیدارت نمی آیم

    که هر دیدار

    بهانه ای می شود برای دلتنگی

    وقتی من آن قدر عاشقم

    که در تلاقی با چشم های تو

    تمام سلول هایم به حرف می آیند

    وتو آن قدر خسته ای از شنیدن

    که من از چشم های پر ستاره ات احساس شرم می کنم

    مگر حرارت کوره انتظار

    چند هزار درجه است ؟

    که من وقتی به دست های تو می رسم

    بریان بریانم

    وتو همیشه فکر می کنی

    شاعری با دل تب زده

    هذیان می گوید

  3. این کاربر از dariushiraz بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #243
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    آمد اما بي صدا خنديد و رفت



    لحظه اي در کلبه ام تابيد و رفت



    آمد از خاک زمين اما چه زود



    دامن از خاک زمين برچيد و رفت



    ديده از چشمان من پنهان نمود



    از نگاهم رازها فهميد و رفت



    گفتم اينجا روزني از عشق نيست



    پيکرش از حرف من لرزيد و رفت



    گفتم از چشمت بيفشان قطره اي



    ناگهان چون چشمه اي جوشيد و رفت



    گفتمش من را مبر از خاطرت



    خاطراتش را به من بخشيد و رفت

  5. #244
    پروفشنال Mahdi_Shadi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    621

    12

    ياد من باش اگه خوابي اگه بيدار
    به همين بهانه يك شب حتي يك بار ياد من باش

    ياد من باش اگه دنيا با تو مهربون نمي‌شه
    مث عكساي من و تو زندگي جوون نمي‌شه

    ياد من باش اگه سنگم،اگه خاكم،اگه رودم
    برا تو خاطره گفتم واسه تو خاطره بودم

    اگه بارونو بيابون منو گم كرده تو چشماش
    گاهي وقتا مهربون شو،گاهي وقتا ياد من باش

    ساده بود امّا برا من كه يه دلشكسته بودم
    مث طوفان روز رفتن كوله بارُ بسته بودم

    يه روز از تو جون گرفتم،يه روز از تو دل بريدم
    از همه دنيا گذشتم،به همه دنيا رسيدم

    ساده بود امّا تو جاده دست و پامو جا گذاشتم
    شبِ دل بريدم از خود همه رو تنها گذاشتم

    دريا دلواپس من شد،منُ ديد به گريه افتاد
    منو بشناس اگه بارون ردِ پامو برده از ياد

    ياد من باش،يه پلاكم،يه نشونه زير خاكم
    مث لاله‌ها غريبم،مث عاشقا هلاكم

    اگه بارونو بيابون منو گم كرده تو چشماش
    گاهي وقتا مهربون شو،گاهي وقتا ياد من باش

  6. #245
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض


    به دیدارت نمی آیم

    که هر دیدار

    بهانه ای می شود برای دلتنگی

    وقتی من آن قدر عاشقم

    که در تلاقی با چشم های تو

    تمام سلول هایم به حرف می آیند

    وتو آن قدر خسته ای از شنیدن

    که من از چشم های پر ستاره ات احساس شرم می کنم

    مگر حرارت کوره انتظار

    چند هزار درجه است ؟

    که من وقتی به دست های تو می رسم

    بریان بریانم

    وتو همیشه فکر می کنی

    شاعری با دل تب زده

    هذیان می گوید

    خیلی خیلی قشنگ بود
    ممنون
    شاعرش کی بوده ؟

  7. #246
    آخر فروم باز pandemonium's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    BWV 244
    پست ها
    1,779

    پيش فرض



    .
    .
    .
    زندگی ام در تاریکی ژرفی می گذشت
    در باز شد و با فانوسش به درون وزید
    -زیبایی رها شده ای بود و من دیده به راهش بودم .زمان در من نمیگذشت .


    شور برهنه ای بودم ...عطری در رگ هایم جابجا می شد
    وجودش بی خبری شفافم را آشفته بود
    چشمانت را گشودی ,شب در من فرود آمد .

    دست هایم از یاد مشعل ها تهی شده بود
    همه ستاره هایم به تاریکی رفته بود
    مشت من ساقه خشک تپش ها را می فشرد
    لحظه ام از طنین ریزش پیوندها پر بود .

    تنها می رفتم , می شنوی ؟ تنها !
    و من می رفتم , می رفتم تا در پایان خودم فرو افتم .


    ناگهان تو از بیراهه لحظه ها میان دو تاریکی به من پیوستی
    صدای نفس هایم از آن تو باد چهره به شب پیوسته !
    همه تپش هایم !

    قطره های ستاره ها در تاریکی درونم درخشید
    میان ما , سر گردانی بیابان هاست .
    بی چراغی شب ها , بستر خاکی غربت ها , فراموشی آتش ها
    میان ما هزار و یک شب جستجو هاست ...





    ((سهراب سپهری))

    .
    Last edited by pandemonium; 07-11-2007 at 14:08.

  8. #247
    پروفشنال cityslicker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زیر همین سقف خاکستری
    پست ها
    803

    پيش فرض

    نگاهت را بگير و ناز کن با من
    نيا روي زمين
    رويا بمان
    پرواز کن بامن
    زمين آلوده گردان نگاه ماست
    زيبايي در آن بسيار نا زيباست
    ميا منشين کنار من
    نمي خواهم بگيرم دست نازت را
    بدانم رمز و رازت را
    همان قديس باقي باش در قلبم
    مکن ويرانه اين قصر خيالم را
    براي زندگي کردن همين غربت
    همين حسرت مرا کافيست
    دنيا سهم موجودات سود انديش
    مبادا دل بسوزاني براي من
    نگاهت را بگرداني به روي من
    همان يک لحظه ديدن عشق را در سينه سردم نشاند
    عاشق شدم ، آواره ، مي فهمي
    نيا ، نگذار عشقم مبتزل گردد

  9. #248
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض

    خیلی خیلی قشنگ بود
    ممنون
    شاعرش کی بوده ؟
    نمی دانم شاعرش کی است .

  10. #249
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض

    از دوست داشتن

    امشب از آسمان دیده تو
    روی شعرم ستاره میبارد
    در سکوت سپید کاغذها
    پنجه هایم جرقه میکارد
    شعر دیوانه تب آلودم
    شرمگین از شیار خواهشها
    پیکرش را دوباره می سوزد
    عطش جاودان آتشها
    آری آغاز دوست داشتن است
    گرچه پایان راه ناپیداست
    من به پایان دگر نیندیشم
    که همین دوست داشتن زیباست
    از سیاهی چرا حذر کردن
    شب پر از قطره های الماس است
    آنچه از شب به جای می ماند
    عطر سکر آور گل یاس است
    آه بگذار گم شوم در تو
    کس نیابد ز من نشانه من
    روح سوزان آه مرطوب من
    بوزد بر تن ترانه من
    آه بگذار زین دریچه باز
    خفته در پرنیان رویا ها
    با پر روشنی سفر گیرم
    بگذرم از حصار دنیاها
    دانی از زندگی چه میخواهم
    من تو باشم ‚ تو ‚ پای تا سر تو
    زندگی گر هزار باره بود
    بار دیگر تو بار دیگر تو
    آنچه در من نهفته دریاییست
    کی توان نهفتنم باشد
    با تو زین سهمگین طوفانی
    کاش یارای گفتنم باشد
    بس که لبریزم از تو می خواهم
    بدوم در میان صحراها
    سر بکوبم به سنگ کوهستان
    تن بکوبم به موج دریا ها
    بس که لبریزم از تو می خواهم
    چون غباری ز خود فرو ریزم
    زیر پای تو سر نهم آرام
    به سبک سایه تو آویزم
    آری آغاز دوست داشتن است
    گرچه پایان راه نا پیداست
    من به پایان دگر نیندیشم
    که همین دوست داشتن زیباست


    فروغ

  11. این کاربر از dariushiraz بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #250
    پروفشنال cityslicker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زیر همین سقف خاکستری
    پست ها
    803

    پيش فرض

    گاه مي گويم كاش نام تو ، هم نام يكي بود ز آشنايانم
    تا آن گاه كه از من پرسند...
    آخر اين كيست
    اين نام غريب
    كه تو گاه و ناگاه بر زبان مي آري ؟
    من توانم گويم ...
    پسر همسايه ...
    دايي پروانه ...
    يا ...
    ...
    واي چه مي گويم من !!!
    گر چنين بود نداشتم پاسخ ...
    وقت پرسيدن اين كه :
    آخر اين كيست كه تو ،
    اينچنين با احساس نام او را بر زبان مي آري ؟

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 3 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 3 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •