می روم ز دیده ها نهان شوم
می روم که گریه در نهان کنم
یا مرا جدایی تو می کشد
یا تو را دوباره مهربان کنم!
می روم ز دیده ها نهان شوم
می روم که گریه در نهان کنم
یا مرا جدایی تو می کشد
یا تو را دوباره مهربان کنم!
گر سر انگشت تو مارا ننوازد گله نیست
گل خاریم و زیان ، سودِ نوازشگر ماست
زان همه زخم که بر تار دل ما زده دوست
حاصل این نغمه ی عشقیست که در دفتر ماست!
چنین با همربانی خواندنت چیست
بدین نامهربانی راندنت چیست
بپرس از این دل دیوانه من
که ای بیچاره عاشق ماندنت چیست
بیا از دوریت حالی ندارم
به "عین" و "شین" و "قافت" بی قرارم
به "ت" و "ب" گرفتارم شب و روز
به غیر از "لام" و "ب" درمان ندارم
آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت
گویند بهشت حور و عین خواهد بود
آنجا می و شیر و انگبین خواهد بود
گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک
چون عاقبت کار چنین خواهد بود
محرم راز دل شیدای خود
کس نمیبینم زخاص و عام را
با دلارامی مراخاطرخوش است
کز دلم یک باره برد ارام را
هر کس بد ما به خلق گوید
ما چهره ز غم نمی خراشیم
ما خوبی او به خلق گوییم
تا هر دو دروغ گفته باشیم
صبحدم مرغ سحر با گل نوخاسته گفت
ناز كم كن كه در اين باغ بسي چون تو شكفت
گل بخنديد كه از راست نرنجيم ولي
هيچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
پايان جهان چو نيستي بادا
كم پرس ز هرچئ چيستي بادا
دامان عداوت جهان را بركن
تا كيستي عدم به مستي بادا
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)