مانگا ها هر هفته 4شنبه شب یا 5شنبه منتشر میشه البته بعضی وقت ها بین انتشار یه وقفه یه هفته ای میوفته ...
برای اطلاعات بیشتر به روزنامه های کثیرالانتشار و یا سایت زیر مراجعه کنید
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
مانگا ها هر هفته 4شنبه شب یا 5شنبه منتشر میشه البته بعضی وقت ها بین انتشار یه وقفه یه هفته ای میوفته ...
برای اطلاعات بیشتر به روزنامه های کثیرالانتشار و یا سایت زیر مراجعه کنید
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
پس یعنی هر هفته مثل انیمه اون منتشر میشه
در کل ممنون
من دوباره توی این چند روز نشستم و هم مانگا وهم انیمه رو یه سری قسمت هاش رو دیدم ، یه سری چیز ها رو که قبلا دقت نکرده بودم الان دست گیرم شد:
در زمان هاشیراما مادارا و برادرش هم بودند مثل هاشیراما و برادرش ولی مادارا برای اینکه اوچیها رو قوی تر کنه چشم های برادرش رو برداشت و مانگیکو را فعال کرد ..
دو قبیله سنجو و اوچیها همیشه با هم در حال جنگ بودند ..در واقع اگر توی نبردی سنجو ها در یک طرف بودند اوجیها هم در طرف دیگه بودند ..توی اون قسمتی که نشون میده مادارا با ساسوکه صحبت میکنه و درباره گذشتش میگه ،یه تابوت نشون می ده که یه نفر هستش اون تو ولی چشم هاش رو بستند !!احتمالا اون تابوتی که کابوتوچیمارو هم احضار کرد همون شخص بوده !! برادر مادارا !
بد از مدتی این دوتا قبیله با دادن کشته های زیاد با هم صلح می کنند و هاشیراما به عنوان رئیش دو قبیله انتخاب میشه و به اون لقب هوکاگه رو میدن، بعد روستاهای دیگه هم با هم متحد میشه وکاگه های بعدی به وجود میاد....
مادارا برای اینکه با هاشیراما مقابله کنه نه دم را احضار میکنه (افراد قبیله اوچیها می تونن نه دم رو کنترل و احضار کنن ) و با هاشیراما مبارزه می کنه ...هاشیراما برنده میشه و مادارا فرار می کنه ( یا به عبارتی کشته میشه )
هاشیراما برای اینکه نمی تونسته نه دم رو کنترل کنه مجبور میشه چاکرای اون رو در بدن یک میزبان زندانی کنه ...این فرد یه دختر از قبیله اوزوماکی بوده برای همین هم هاشیراما با اون ازدواج میکنه (توی خاطرات مادر ناروتو به این شخص اشاره میشه )
قبیله اوزوماکی به وسیله چاکرا و بدنی مناسبی که داشتند میزبان نه دم می شن و تحت حمایت کامال دهکده برگ در میان (ارم قرمز پشت لباس چونین ها و جونین ها همون آرم قبیله اوزوماکی ها هستش که توی خاطرات مادر ناروتو بهش اشاره میشه ).
بعد از مرگ هاشیراما برادرش به عنوان هوکاگه بعدی انتخاب میشه و برای اینکه دوباره قبیله اوچیها خیانت نکنه اونها رو به عنوان پلیس دهکده منصوب می کنه و تمام عناوین های رسمی رو از اونها میگیره و در تصمیم گیری های بزرگ اونهارو شرکت نمیده ...(خاندان اوچیها به حرف های مادار پی می برن و نفرتشون از سنجو ها بیشتر میشه ) هوکاگه دوم می میره و هوکاگه سوم انتخاب میشه .
بعد از مدتی جنگ دوم نینجاها شروع میشه و همه به قدرت خاندان اوزوماکی پی میبرن و به اون قبیله حمله می کنن( برای به دست آوردن نه دم ) در نتیجه خاندان اوزوماکی نابود میشه و تنها یه دختر زنده میمونه ...هوکاگه سوم دستور میده که برای محافظت اون دختر به دهکده آورده بشه ..
خاندان اوچیها نیز بیشتر از قبل میشه نفرتشون ..هوکاگه سوم با منزوی کردن خاندان اوچیها مخالفت می کنه اما دانزو و دیگر بزرگان قبیله اون اجازه نمی دن که محدودیت های اوچیها رو برداره ...
بعد از مدتی جنگ سوم نینجاها شروع میشه سران دهکده برگ برای کمتر کردن قدرت اوچیها اونها رو در خط مقدم قرار میدن تعداد زیادی از اوچیها کشته میشن ما بقی هم باید به گروه آنبو ها می پیوستند تا همیشه کنترل بشن (زیر نظر دانزو ) ایتاچی هم توی این جنگ بوده و برای همین هم از جنگ متنفر میشه و حاضر میشه که برای حفظ دهکده و دوستاش هر کاری بکنه و به عنوان با وفاترین نفر توی گروه آنبو ها شناخته میشه ...
هوکاگه سوم پیر شده ازبین یه سنین های افسانه ای یکی رو می خواد انتخاب کنه که هوکاگه بعدی بشه نظرش روی اوروچیمارو هستش
اما اروچی برای رسیدن به تکنیک به فناناپذیری به این پی می بره که باید سول های هاشیراما رو داشته باشه و تنها سوناده و برادرش از خاندان هاشیراما زنده مونده بودند ...سوناده به دان علاقه مند میشه (گویا نامزد هم می کنن...توی مانگا نشون اده میشه که سوناده دان رو می بوسه )
برای همین در ابتدا برادر سوناده و سپس دان کشته میشن ( به دلایل نامعلوم ) ... اما سوناده بسیار ناراحت میشه و دهکده رو ترک میکنه .(بعد از مدتی دوباره نزدیکی های دهکده پیداش میشه ولی دوباره ناپدید میشه )..
اوروچیمارو نقشش شکست می خوره و به دنبال سلول های هاشیراما به مقبرش حمله می کنه و جسد های اون و برادرش رو می دزده ... بعد از آزمایش های بسیار بالاخره یکی جواب میده و یک نمونه شبیه هاشیراما متولد میشه ( یاماتو )
هوکاگه سوم به نیت اوروچی پی می بره و اون رو از دهکده تبعید میکنه ...جیرایا هم که میره دنبال سرنوشت پیش بینی شدش...اما بعد از مدتی به دهکده بر می گرده و سرپرستی و آموزش یک بچه رو به عهده میگره ..(چرا معلوم نیست اما شاید اون بچه که میناتو بوده ویژگی خاصی داشته یا جیرایا به اون بچه و سرگذشتش علاقه داشته )
بعد از چند سال میناتو که زیر نظر جیرایا تعلیم دیده بود هوکاگه بعدی میشه ...اون با کوشینا اوزوماکی تنها فرد باقی مونده از قبیله اوزوماکی که جینچوریکی هم بوده ازدواج میکنه ...
مادرا به این موضوع پی میبره..در زمان تولد ناروتو مادرا به محل تولد حمله میکنه و در فرصت مناسب نه دم رو احضار میکنه...میناتو جلوی اون رم می گیره و نه دم رو در بدن ناروتو حبس میکنه..مادارا باز شکست می خوره و ناپدید میشه .
سران دهکده پی می برن که یک نفر از اوچیها پشت این قضیه و حمله نه دم به دهکده بوده ( فقط خاندان اوچیها قدر به کنترل و احضار نه دم بودند ) ..
کلا خاندان اوچیها رو در یک بخش از دهده نگه می دارن و از دهکده جداشون می کنن..بعد از مدتی تصمیم به نابودی اوچیها گرفت همیشه و تنها نفر مناسب، اعجوبه اوچیها بوده یعنی ایتاچی !!!به بهانه اینکه اوچیها می خوان کودتا کنند و این کار باعث به وجود آمدن جنگ بین دهکده ها میشه اون رو راضی به این کار می کنن.
ایتاچی که جنگ و مرگ دوستاش رو دیده بوده مجبور میشه بین دهکده و احتمالا جنگ بعدی یکی رو انتخاب کنه و اون دهکده رو انتخاب می کنه و شد آنچه باشد میشد !!!!
.................................................. .................................................. ..................................................
من که جایی نشنیدم و فکر نکنم سوناده اصلا ازدواج کرده باشه![]()
نظرت رو به این پست جلب می کنم :
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
خلاصه جالبی بود ممنون ...
البته مادارا میگه که برادرش فداکاری کرد و واسه مانگکیو شارینگان دایمی مادارا خودش با رضایت خودش چشمش رو تقدیم داداشش کرد!!!در زمان هاشیراما مادارا و برادرش هم بودند مثل هاشیراما و برادرش ولی مادارا برای اینکه اوچیها رو قوی تر کنه چشم های برادرش رو برداشت و مانگیکو را فعال کرد ..
خیلی تامل برانگیز بود!!!نظرت رو به این پست جلب می کنم :اما من دلیل اینو نمیفهمم چرا یه مادر باید بچش رو تو سن 2 3 سالگی رها کنه؟؟چرا با میناتو نرفت از دهکده؟؟کلا دان و سوناده چندوقت همدیگه رو میشناختن که بخوان در اون فرصت یه هفته ای پدر مادر بشن؟؟جیرایا چرا حرفی راجع به این موضوع نزد به ناروتو؟؟
از این کیشیموتو بعید نیست چنین کارایی اما من نمیتونم قبول کنم که سوناده مادر میناتو باشه!!
راستی چی شد به اینکه توبی همون ماداراس ایمان آوردی یا نه؟؟؟![]()
Last edited by vista_vz; 08-08-2011 at 22:26.
وقتی میزنه وسط جنگ چهارم نینجاها ایتاچی رو زنده میکنه بعید نیسه که از این کارها هم ازش سر بزنه ...شاید خدا رو چی دیدی جیرایا هم زنده بود !!!(البته نیست )از این کیشیموتو بعید نیست چنین کارایی اما من نمیتونم قبول کنم که سوناده مادر میناتو باشه!!![]()
این از اون معماها است که تا آخر داستان مشخص نمیشه ..اگه از الان بشه با قطعیت گفت که دیگه آخرش مزه نداره...گرچه ژاپنی ها همیشه آخر داستانشون یه غافل گیری خفن دارن ....راستی چی شد به اینکه توبی همون ماداراس ایمان آوردی یا نه؟؟؟![]()
به نظر من این شخصی که توبی یا مادارا نام داره همون اوبیتو دوست دوران بچگی کاکاشیه
خواستین آدرس هم میدم
واقعا غيرقابل پيش بيني بود اين حركتش!!!خوبه آدم هر از گاهي سورپرايز بشه ... اميدوارم جيراياي فقيد (شخصيت محبوب منوقتی میزنه وسط جنگ چهارم نینجاها ایتاچی رو زنده میکنه بعید نیسه که از این کارها هم ازش سر بزنه ...شاید خدا رو چی دیدی جیرایا هم زنده بود !!!(البته نیست )) هم به آغوش گرم خانواده برگرده و سايه اش بالاي سر دهكده كونوها باشه!!!
اميدوارم اينجوري باشه كه ميگي...چون دلم واسه يه سورپرايز كيشيموتويي ديگه لك زده!!!این از اون معماها است که تا آخر داستان مشخص نمیشه ..اگه از الان بشه با قطعیت گفت که دیگه آخرش مزه نداره...گرچه ژاپنی ها همیشه آخر داستانشون یه غافل گیری خفن دارن ....
خير اين نظريه ديگه منسوخ شده ...از لحاظ سني جور در نمياد مانگاهاي 500 تا 503 (مبارزه ميناتو با مادارا)رو بخوني متوجه ميشي!!اوبيتو در همچين حد و اندازه هايي نيست !!!![]()
این که خیلی دیگه نخ نما شده .... اوبیتو خیلی وقته مرده و همون طور که دوستمون هم گفتند از نظر سنی به داستان نمی خوره ...اون همچین قدرتی نداره که کیوبی و احضار کنه !!!!به نظر من این شخصی که توبی یا مادارا نام داره همون اوبیتو دوست دوران بچگی کاکاشیه
خواستین آدرس هم میدم
من یادمه اون قدیما یه جا خوندک که جیرایا هم ممکنه مثل کیسامه یه بونشین خفن درست کرده باشه ...اگه دقت کنید خیلی ها از این نوع کاگه بونشین ها درست می کنن..نمونش کیسامه در مبارزه با رایکاگه و بی !! یا کاکاشی که در مبارزه با پین توی دهکده یه بونشین خفن ایجاد کرد !!!! البته هر چی می گردم دیگه اون نوشته رو پیدا نمی کنم ...خوبه آدم هر از گاهي سورپرايز بشه ... اميدوارم جيراياي فقيد (شخصيت محبوب من) هم به آغوش گرم خانواده برگرده و سايه اش بالاي سر دهكده كونوها باشه!!!
![]()
ببینیم این هفته چی میشه و ناگاتو به ناروتو آسیب می زنه یا نه ...به نظر من بهترین مبارزه تا الان مبارزه گارا به پدرش بود البته خیلی فلش بک داشت !!! بابای رایکاگه هم برا خودش دیوانه ای هست ..از اون پدر همچین پسری بعید نیست !!!اميدوارم اينجوري باشه كه ميگي...چون دلم واسه يه سورپرايز كيشيموتويي ديگه لك زده!!!![]()
اگه انیمه رو دیده باشین همون شخص توبی یا مادارا توی یک قسمت سمت راست لباسسش رو داده پایین و در حال نرمش بود که وقتی دست و شانه های اون رو نشون داد مثل این بود که اون قسمت از بدنش پیوندی باشه (سمت راست بدن اوبیتو هم توی اون خرابه ها گیر کرده بود.)
توبی یا همون مادارا چشم سمت راستش شارینگانه و چشم سمت چپ ریننگان...یعنی چشم سمت چپ خودش رو که به کاکاشی داده بود رو با یک ریننگان جایگزین کرده
در مورد سن و سال هم میتونه از یک تکنیک بخصوص استفاده کرده باشه تا جوان بمونه...در ضمن هنوز چهره اون بدون ماسک نمایش داده نشده
عزيز اين حرفا مال قبله ديگه با اومدن مانگاهاي جديدتر معلوم شد از لحاظ سني نميخورن ضمنا اوبيتو خودش جووون بوده موقعي كه مرد و همچين قدرتي نداره!!!اگه انیمه رو دیده باشین همون شخص توبی یا مادارا توی یک قسمت سمت راست لباسسش رو داده پایین و در حال نرمش بود که وقتی دست و شانه های اون رو نشون داد مثل این بود که اون قسمت از بدنش پیوندی باشه (سمت راست بدن اوبیتو هم توی اون خرابه ها گیر کرده بود.)
توبی یا همون مادارا چشم سمت راستش شارینگانه و چشم سمت چپ ریننگان...یعنی چشم سمت چپ خودش رو که به کاکاشی داده بود رو با یک ریننگان جایگزین کرده
در مورد سن و سال هم میتونه از یک تکنیک بخصوص استفاده کرده باشه تا جوان بمونه...در ضمن هنوز چهره اون بدون ماسک نمایش داده نشده
اون بونشين خفن كيسامه كه ميگي همون زتسو سفيد هست كه به جاي كيسامه اصلي ميجنگيد(خود كيسامه توي سامه هادا مخفي شده بود...داستان نجي رو يادت مياد كه حتي دتكتورها هم نفهميدن نجي نيست؟؟اين فقط قدرت زتسو سفيده...كاگه بونشين نيست!!)من یادمه اون قدیما یه جا خوندک که جیرایا هم ممکنه مثل کیسامه یه بونشین خفن درست کرده باشه ...اگه دقت کنید خیلی ها از این نوع کاگه بونشین ها درست می کنن..نمونش کیسامه در مبارزه با رایکاگه و بی !! یا کاکاشی که در مبارزه با پین توی دهکده یه بونشین خفن ایجاد کرد !!!! البته هر چی می گردم دیگه اون نوشته رو پیدا نمی کنم ...
مبارزه كاكاشي با پين هم كه فقط يه لايتينگ كاگه بونشين ساده بود!!(هركسي ميتونه مطابق با المنتش كاگه بونشين بسازه مثل زابوزا كه آب بود يا ديدارا كه تو مبارزه با ساسكه يه كاگه زمين زد!!)
ولي واقعا حيف بود اصلا انتظار نداشتم به اين سادگي جيرايا بميره!!!ناسلامتي يه سانين افسانه اي بود!!
هيچوقت كيشي رو به خاطر اين ظلمي كه به من كرد نمي بخشم!!!(البته اگه دوباره زندش كنه مي بخشمش!!)
من كه دارم لحظه شماري ميكنم...اين ناگاتو هم داره جالب ميشه داستانش!!ببینیم این هفته چی میشه و ناگاتو به ناروتو آسیب می زنه یا نه ...به نظر من بهترین مبارزه تا الان مبارزه گارا به پدرش بود البته خیلی فلش بک داشت !!! بابای رایکاگه هم برا خودش دیوانه ای هست ..از اون پدر همچین پسری بعید نیست !!!
منم دوست داشتم اون قسمتو... خيلي احساسي بود...ولي بيشتر از مبارزه چوجي لذت بردم!!
اين رايكاگه ها هم مادرزادي كله خرن به دل نگير![]()
هم اکنون 7 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 7 مهمان)