رو به هر سو که می کنم هستی
بین ِ هر ازدحام، تنها تو
هر چه بیراهه رفته، برگشتم
از "همیشه خودم" به "حالا تو"
رو به هر سو که می کنم هستی
بین ِ هر ازدحام، تنها تو
هر چه بیراهه رفته، برگشتم
از "همیشه خودم" به "حالا تو"
وقتي نماز خواند ، صدايي بلند شد
يك پرسش و جواب : (ببخشيد مي شود -
بر آب سجده كرد؟!) … (عزيزم! چرا كه نه ؟!
وقتي كه عشق مرجع تقليد مي شود!)…
دگر زمنزل جانان سفر مکن درویش
که سیر معنوی و گنج خانقاهت بس
سياوش ،بستر سودابه ،آتش ... سوختن اين بار
فرنگيسي برهنه ،گرم و شورانگيز مي رقصد!
چه ديدم ! رستمي در پاي منقل! نشئه افيون
و لامباداي تهمينه كه با چنگيز مي رقصد!
دو همجنس ديرينه را همقلم
نبايد فرستاد يكجا به هم
می روم شبی از این سرای کاغذی
می پرم بدون بال های کاغذی
می روم شبی ولی نَهَم به یادگار
توی کوچه چند ردّ پای کاغذی
دور مانده ام از ارتفاع آسمان
بین طول و عرض این فضای کاغذی
جای پهلوانِ شهر را گرفته اند
مردهای آهنین نمای کاغذی
با حضور ِقلب سجده می بریم بر-
پول های کاغذی- خدای کاغذی
بیت های تازه بس کنید، خسته ام
دیگر از مرور ماجرای کاغذی
خسته ام و روی کاغذی نوشته ام:
می روم شبی از این سرای کاغذی
یک رنگی و بوی تازه از عشق بگیر
پر سوز ترین گدازه از عشق بگیر
در هر نفسی که می تپی ای دل من
یادت نرود اجازه از عشق بگیر.
رفتي و جنوب ماند و دل تنگي ها
يك شاعر دل شمالي ام بعد از تو
پيوند من و تو را غزل بخشيده ست
آن دلخوشي خيالي ام بعد از تو
وانگهم در داد جامی کز فروغش بر فلک
زهره در رقص آمد و بربط زنان میگفت نوش
با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش
شکست زاویه های مثلث چشمم
همان مهندس پر ادعای پیشینه
سفید پوشیده ام از بس سیاه می ریزد
کنار این کفن هفت پوش پر پینه
چه زود تشنگی ات را تمام تر کردی
از این پیاله چشمم، از این سفالینه
دلم کباب کبوتر، صدای تو آتش
چقدر خسته ام از مرد، شعله و کینه
هم اکنون 4 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 4 مهمان)