درد از طبيب خويش نهفتي از آن سبب
اين زخم كهنه دير پذيرفت التيام
از بهر حفظ گله شبان چون بخواب رفت
سگ بايد اي فقيه, نه آهوي خوشخرام
درد از طبيب خويش نهفتي از آن سبب
اين زخم كهنه دير پذيرفت التيام
از بهر حفظ گله شبان چون بخواب رفت
سگ بايد اي فقيه, نه آهوي خوشخرام
من و همصحبتي اهل ريا دورم باد
از گرانان جهان رطل گران ما را بس
قصر فردوس به پاداش عمل ميبخشند
ما که رنديم و گدا دير مغان ما را بس
سلام ای غروب غریبانه دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه های جدایی
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا
ای همه گلهای از سرما کبود ،
خنده هاتان را که از لبها ربود ؟
مهر ، هرگز اینچنین غمگین نتافت
باغ ، هرگز اینچنین تنها نبود
دلا ديدي كه خورشيد ازشب سرد
چو آتش سر ز خاكستر بر آورد
زمين و آسمان گلرنگ و گلگون
جهان دشت شقايق گشت ازين خون
نگر تا اين شب خونين سحر كرد
چه خنجر ها كه از دل ها گذر كرد
زهر خون دلي سروي قد افراشت
ز هر سروي تذروي نغمه برداشت
صداي خون در آوز تذرو است
دلا اين يادگار خون سرو است
تنهایی یک طبقه بالاتر از دنیاست
وقتی آدم تنها می شود
می نشیند آن بالا
آدم ها را زیر نظر می گیرد
و این قشنگ ترین فیلمی است که تو می توانی ببینی
تنهایی یک طبقه بالاتر از دنیاست
تا تو نگاه مي كني كار من آه كردن است
اي به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است
تو لاله ها می چیدی
و گیسوانم را می پوشاندی
وقتی که گیسوان من از عریانی می لرزید
تو لاله ها را می چیدی
یک رنگی و بوی تازه از عشق بگیر
پر سوز ترین گدازه از عشق بگیر
در هر نفسی که می تپی ای دل من
یادت نرود اجازه از عشق بگیر.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)