هیچ پرنده ای در این اطاق كه جهان من است
مرا به پرواز دعوت نمی كند
فرصت طلا ئی در عقیده آ مو ختن سبز می شود
آ نرا با طلا تعویض نمی كنم
...
هیچ پرنده ای در این اطاق كه جهان من است
مرا به پرواز دعوت نمی كند
فرصت طلا ئی در عقیده آ مو ختن سبز می شود
آ نرا با طلا تعویض نمی كنم
...
ميازار موري كه ذانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است
تاکنون دیده ای ار دیدن گلبرگ گل قرمز ناز صورتم می خندد؟
عاشق پرپر هر گل هستم که به رنگ سرخ است
وقت روئیدن یک دانه ز خاک قلب من را دیدی؟
زندگی می بخشد رویش دانه ز خاک به صدای قلبم
مي خواستم ناگفته هايم را بگويم
يا بغض مي آمد سراغم يا نمي شد!
گفتي که تا فردا خداحافظ ، ولي آه
آن شب نمي دانم چرا فردا نمي شد ...
در انتظار ِ ديدنِ تو مانده ام هنوز
انگار با تو وقتِ قرارم نمي رسد
من لحظه لحظه بي تو در اين شعر مُرده ام
از تو صدايِ پا به مَزارم نمي رسد
دیشب برای اخرین بار
دیشب برای اخرین دیدار
چشمانم را روبه تو باز کردم
و به چشمان تو خیره شدم
و از ته دل برایت حرف زدم
و تو با ارامش تمام به حرف هایم گوش دادی
کاش میشد دستانت را در دستانم بگیرم
کاش میشد تو را در باغچهء کوچک دلم می کاشتم
تا تمامه تاریکی های دلم را روشن کنی
کاش میشد که مال من باشی
.....کاش
میدانم , میدانم
باز زمان رفتن است
منتظرت میمانم ای پرستوی تنهایی من
نقش دراماتيك من شايد عوض مي شد
تو مي شدي در نقش من، من هم به جاي تو
(تا مي دويدم تو به دنبال من، اما من
گم مي شدم در كوچه هاي چشم هاي تو)
مي آيم اما چادرت در باد مي رقصد
مانده است بر سطح خيابان رد پاي تو
صل تو کجا و من مهجور کجا
دردانه کجا حوصله مور کجا
هر چند ز سوختن ندارم باکی
پروانه کجا و آتش طور کجا
آمده ام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوييم که ني ني شکنم شکر برم
آمده ام چو عقل و جان کز همه ديده ها نهان
تا سوي جان و ديدگان مشعله نظر برم
آنکه ز زخم تير او کوه شکاف مي کند
پيش گشاد تي ر او واي اگر سپر برم
در هوس خيال او همچو خيال گشته ام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم
مرا هر چند می خواهی ولی در بند می خواهی
رها كن گیسوانت را، بگیر آزادی ما را
تو از لیلی نسب داری من از نسل جنون هستم
از این بهتر چه خواهی نسبت اجدادی ما را
اگر با قیس می سنجی،جنونم را تماشا كن
هوای بیستون داری، ببین فرهادی ما را
هوای مشك گیسویی، خیال چشم آهویی
ببین بر باد داد آخر سر صیادی ما را
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)