کانتر ز کار افتاد ، تاپیک سودمندی است !
هر شعر که ما بگوییم خود بهتر است ز صد کار ! ! ! !
کانتر ز کار افتاد ، تاپیک سودمندی است !
هر شعر که ما بگوییم خود بهتر است ز صد کار ! ! ! !
رفيق خيل خياليم و همنشين شکيب
قرين آتش هجران و هم قران فراق
قاضی به محکمه آمد ، نالان به شعر میگفت
"دردا که در این دیر کهن جای بدان نیست
لیکن دل ما جز به نگاهش نگران نیست"
قاضی به محکمه آمد
نالان به شعر میگفت
"دردا که در این دیر کهن جای بدان نیست
لیکن دل ما جز به نگاهش نگران نیست"
تويی که خوبتری ز آفتاب و شکر خدا
که نيستم ز تو در روی آفتاب خجل
لبخند محزون «زني» دهساله بود اين
كز گوشه چادرسيا ديديم اي ماه
آري «زني دهساله» بشنو تا بگويم
اين قصه كوتاه ست و دردآلود و جانكاه
همه جا ، جای سکوت و همه کس طی طریق
یکی آلوده جاه و یکی آماده تیغ
Last edited by khademzadeh; 23-07-2006 at 11:20.
غم پروانه آفتابي شد.
روزها رفت و او نه خورد و نه خفت.
ترانه ساحرانه ای گفتم
مراد خویش گرفتم باز
سرود جاودانه زندگی
نهیب میزند دوباره یک آواز
زندگي چيزي بود مثل يك بارش عيد يك چنار پر سار
زندگي در آن وقت صفي از نور و عروسك بود
يك بغل آزادي بود
زندگي در آن وقت حوض موسيقي بود
هم اکنون 4 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 4 مهمان)