مشاعره

[seied-taher]

تویی اعتبار هستی
رونق بتان شکستی ....

[YOUCOM]

يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور
كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور

[Mahdi Hero]

روز و شبها رفت
من بجا ماندم در این سو, شسته دیگر دست از کارم
نه مرا حسرت به رگها می دوانید آرزویی خوش
نه خیال رفته ها می داد آزارم

[magmagf]

من تمام راه می چرخم به سمتی که سمتی نیست...
شاید تو اینگونه نباشی...
همه ی گلها را رنگ می کنم
جای قناری می فروشم
شاید تو اینگونه نباشی...
نانها دیگر برکت سفره هامان نیستند،
عطر و بو هم ندارند
و من تمام راه شرم دارم به روی هیچ کس،
حتی خودم،
که در آینه نیستم آنچه هستم،
نگاه کنم؛
شاید تو اینگونه نباشی...

[Mahdi Hero]

یا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز که برحمت گذری بر سر فرهاد کند
شاه را به بود از طاعت صد ساله ذرهد قدر یک ساعته عمری درد دادکند

[magmagf]

دشنه حتی توی دست سایه هاست
فرصت جدایی من از شماست
آسمون می خواد که فریاد بکشه
بگه دیگه وقت زجر آدمهاست

[Mahdi Hero]

تا به گيسوي تو دست ناسزايان كم رسد
هر دلي از حلقه اي در ذكر يارب يارب است

[دل تنگم]

تماشايي ام در حضور نگاهت
به من يك نگاه تماشا بينداز

زمستاني ام بي تو، خورشيد من: تو
نگاهي به من گرم و گيرا بينداز

[Mahdi Hero]

زانکه شبها از خدا می‌خواستم این روز را
همچو فرهاد از غمش روزی به صحراها روم

[دل تنگم]

مي خواستم که سِقط کنم هر چه شعر را
نوزاد های زنده بدنيا نياورم

امّا نشد عفونت اين چند ساله را
در خود فرو بريزم و بالا نياورم