گرگها به اشتباه کمين نکننداين بيشه زار سرزمين شيرهاست
بايد يک بارسايي با پسوند دو آتشه باشي تا تلخي اين اعتراف را درک کني. بايد فرازهاي کوه مانند و آسمان ساي اين تيم را ديده باشي تا دردناکي اين فرود هر چند کوتاه را حس کني.
اوضاع
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
عادي نيست. کافيست قلب هوادارانش را شنود کني و نبض احساساتشان را بگيري تا جاري شدن نگراني را در شريانهايشان ببيني. کافيست حرکت سريع مردمک چشمهايشان را در جستجوي خبرهاي
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
و مرور کردن کلماتشان ببيني و هم پاي سوالات بي جواب مانده آنها چند قدمي بيايي تا دلشوره اين روزهايشان را احساس کني.
اين دريا تمام شکوهش را در آرامش بيکرانه و همنوازي دلنشين امواجش به دست آورده است. آري اين دريا به برخواستن موجهاي سرگردان و تکنوازهاي بدآهنگ عادت ندارد.
از زماني که خوان گمپر بزرگ براي نخستين بار صندلي رياست را ترک کرد بي آنکه اين درخت، قد کشيدن و تنومند شدنش متوقف شود، فهميديم اين درخت افتادني نيست و تا شاخسار بر بيکرانه آسمان نسايد از ريشه زدن دست برنميدارد.
فهميديم که رؤساي اين تيم پيش از آنکه اداره کننده اين قطار سرعت گرفته باشند مسافراني هستند که يکي دو ايستگاه بعد بايد پياده شوند و به پنجره هايي خيره شوند که در چارچوب تک تک آنها، صاحبان حقيقي اين سفر برايشان دست تکان ميدهند و به راستي چه خوشبخت است رئيسي که مسافران ابدي اين قطار لبخند بر چهره، برايش دست تکان ميدهند و دور ميشوند.
اما داستان اين ايستگاه متفاوت است . اين بار نه دستي براي وداع با رئيسِ پياده شده تکان ميخورد نه لبخندي براي رقم زدن خاطره اي شيرين بر چهره ها حک ميشود و نه رئيسي برآمده از انتخاب مردم هست که مسافر چند ايستگاه آينده باشد.
آري بايد يک بارسايي دو آتشه باشي تا تلخي اين اعتراف را درک کني که: اوضاع
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
عادي نيست. اين قلم نه قصد دارد رداي شرلوک هلمز بر تن کند و اسرار اندروني
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
را براي نامحرمان آشکار کند نه سر آن دارد که زانوي غم بغل کند و مرثيه خوان اين فرود صد البته گذرا باشد.
روي صحبتم با کسانيست که گرگ سان به کمين نشسته اند تا زمين خوردن
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
را تماشا کنند و خاطره اش را تکه تکه به ميمهماني دندانهايشان ببرند. آنها که ذوق زده از قلمهايشان اشکهاي تمساح ميچکد و از آستينهايشان پياپي نظرسنجي بيرون می آید که: آيا دوران
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تمام شده است؟ آيا
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با رفتن راسل افت ميکند؟ آیا و آیا...
هر روز صبح از دنده کارآگاه علوي برميخيزند و صفحات خيالي پرونده انتقال نيمار را ورق ميزنند و هر بار صفحه اي را پيراهن عثمان ميکنند که: واي واي...
افسوس که معادلاتشان در عطش داده هاي قانع کننده ميسوزند و جمع و تفريقهايشان منتج به خواراندن سرشان ميشود که: پس چرا درست در نيامد؟...
قلم ميزنند ، سوال بيرون ميريزند و نسخه ميپيچند بي آنکه بدانند به شکار توهم خويش آمده اند و تنها خيال است که به نيش ميکشند. نميدانند در بيشه زار ما بيد نميرويد تا به بادهايشان بلرزد. نميدانند اين دريا موجهاي ناهمگونش را پايين ميکشد و جايش آرامشي طولاني مينشاند.
آنها که اکنون به اين مسئله پي برده اند که براي بردن توپهاي طلا بايد مسي نباشد شايد حالا سوداي نبودن
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
را در سر ميپرورانند تا حافظه طولاني مدت دستهايشان بوي جامهايي را که نبرده اند از ياد نبرد.
دريغ که نميدانند و سالهاست که چوب همين نشناختن
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
و نفهميدن فلسفه اش را خورده اند. درک نکرده اند تيمي که فراتر از فوتبال حرکت ميکند ساختارش هم فراتر از تيمهاي ديگر و قوانين معمولي باشگاه هاي ديگر است.
نميدانند اين درخت روي شانه مردماني ريشه دارد که پاييز را از روي تک تک برگهايش پاک ميکنند و زمستان را از روي تک تک شاخه هايش ميزدايند. نميدانند بهار تقدير ماست و روئيدن سنت ما.
بگذاريد خودشان تنها تماشاگران خيمه شب بازي خيالاتشان باشند. بگذاريد قلمهاي ذوق زده آنها واژه هاي عجولشان را روي کاغذ بريزند. بگذاريد براي خروار خروار اسکناسي که به باد داده اند و نتایجی که نگرفته اند تسکيني موقتي بيابند. بگذاريد بچگانه طعنه بزند و جاهلانه نيشخند. بگذاريد در روياهايشان هر روز ستاره هاي نوکمپ زاده را به تيمهاي ديگر منتقل کنند.
ولي ما ميدانيم آنها ريشه در کدام تفکر دارند و ما پرورش يافته کدام مکتبيم؟
ميدانيم اينها که اطراف اين درخت سايه گستر تجمع کرده اند سنگي در دست دارند و سنگي ديگر در ذهن. نيت شان پرتاب است و آرزويشان انداختن، اما بهتر از آن ميدانيم که اين درخت شاخه هايش را با قلب مردمش تقسيم کرده است. نه ميشکند نه از تپيدن باز مي ايستد.
علیرضا زاهدی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
/ FCBarca.ir