دبیرستان ما یه در داره که به دبیرستان پسرا باز میشه همیشه م بازه![]()
--
--
دبیرستان ما یه در داره که به دبیرستان پسرا باز میشه همیشه م بازه![]()
ای بابا من که گفتم منظورم ایران بود... شما که تو فضایی ....
این توش ایهام داشت![]()
خوش به حالتون چی کیفی میکنین هر چند دیگه دبیرستان دردی دوا نمیکنه کاش پنجره ی کلاس سمت دانشگاه باز میشد چه حالی میداد
ما به همون 5 کیلومترشم قانع ایم![]()
حرفی گفتی اینجا مدارس دخترانی پسرانه همسایه ی هم هم هستن.(باز یمگن زبان فارسی خوبه. کلمه یهم 20000 تا معنی میده)
گیر ندید ما هم کلاسی هستیم من میدونم![]()
خوش به حالتون چی کیفی میکنین هر چند دیگه دبیرستان دردی دوا نمیکنه کاش پنجره ی کلاس سمت دانشگاه باز میشد چه حالی میدادما به همون 5 کیلومترشم قانع ایمالبته حق میدم بهتون شما رو هدایت میکنم به این لینکدبیرستان ما یه در داره که به دبیرستان پسرا باز میشه همیشه م بازه
راستی تاپیک بیش از حد منحرف نشد ؟ بریم سراغ سوتی ها ...کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
Last edited by M.etallic.A; 25-02-2008 at 21:17.
انقدر در طول روز سوتی میدم یادم میره الان یکی داغ داغ مال امروز رو یادم رفت
چند شب پیش خونه ی پسر دایی پدرم دعوت شدیم ، مناسبتش هم این بود که یکی از رفقای قدیمشون بعد از 12 سال برگشته بود ایران اونم دعوت شد ود با زن و بچش !
ساعت 8:30 بود رسیدیم اونجا منم که از صبح همش این کلاس اون کلاس رفته بودم بعدشم شب قبلش تا صبح یه ترجمه 38 صفحه ای داشتم دیگه حسابی خسته و کوفته بودم داشتم از بی خوابی میمردم !
رسیدیم اونجا بعد از سلام علیک و اشنایی میخواستم برم صورتمو بشورم که زن پسر دایی پدرم بهم گفت ابمون از بعد از ظهر تا حالا قطع شده !! منو میگی اخ تازه دست شویی هم میخواستم برم ! ای به خوشکی شانش
این تا اینجای کار
مردها هم که نشسته بودن داشتن با هم از اتفاقاتی که تو این مدت افتاده حرف میزدن !![]()
زن ها هم که دیگه خودتون میدونید دیگه !! بچه ها هم نشسته بودن داشتن فیلم گارفیلدو میدیدن منم که حوسلم سر رفته بود به اونا منحلق شدم
راستی این یارو که تازه از المان برگشته بود یه پسر 4-3 ساله داشت که فارسی خیلی کم میدونست ولی خیلی تون صداش باحال بود
ما رفتیم لم دادیم رو کاناپه مشغول دیدن شدیم که یهو دیدیم این وروجک میگه از صندلی من بلند شو ، این ماله منه ، منم که تازه داشت حالم بهتر میشد ،حوصله سروکله زدن باهاشو نداشتم بلاخره یکم صاف تر نشسم اونم بشینه !
هنوز چیزی نگذشته بود شروع کرد به تفتیش بدنی ما هرچی تو جیبام بود پاشید بیرون ! بلاخره پلیرمودادم بهش تا سرگرم بشه دست از سر کچل ما ور داره ! تو حالو هوای فیلمه بودم دیدم یه چیزی خورد تو سرم .... بنگ صدا داد .... برق از سرم پرید ، داشت با شیشش میکوبید تو ملاجم دیگه داشتم کم کم جوش میووردم
، گفتم چه مرگته یه سری جمله المانی گفت
من هیچی حالیم نشد بعد مامانش برگشت گفت اب میخواد بی زحمت شیششو پر کن منم گفتم چشم !
رفتم تو اشپزخانه شیر ابو باز کردم دیدم اب هنوز قطع ، رفتم سراغ یخچال هرچی برای پارچ شیشه بطری اب سرچ کردم هیچی پیدا نکردم یهو یه بطری نیمه پر اب مدنی به در یخچال پیدا کردم ، باهاش شیششو پر پر کردم بهش دادم
خدا رو شکر دیگه رفت سراغ بروبچ دیگهوقت شام شد همه نشسته بودن دور میز بچه ها هم چون کوچیک بودن اونجا نشسته بودن تا مادراشون بهشون غذا بدن ، ما هم که جایی نداشتیم نشستیم رو اپن اشپزخانه از شانس بد ما نوشابه و سالاد رو میز کناری من بود دوباره دیدم روشو کرده بمن یسری چیز میز وق وق
میکنه منم که کفری شده
بودم داشتم کم کم جوش میوردم دوباره ننش گفت علی براش تو شیشش نوشابه میریزی گفتم چشم شیشو پر کردم دادم تا کوفت کنه !
بعد از شام دیدم رفتارش یه جوری شده تعادل نداره میخوره زمین، 4 دستوپا راه میره
، داق شده تو دلم گفتم حقته خدا حقتو گذاشت کف دستت . برو حال کن
![]()
همین طوری که داشت راه میرفت خورد تو تلویزیون پخش زمین شدمنم داشتم از خنده میمردم
دیدم پسر دایی بابام روشو کرد بمن گفت علی از کجا بهش اب دادی گفتم از یخچال گفت از کجاش گفتم از بطری کوچیکه به در بود !
گفت اخ اون الکل بودچقدر بهش دادی گفتم شیششو پر کردم گفت همشو خورده گفتم اره وقتی میخواستم براش نوشابه بریزم شیشش خالی بود ! گفت الاغ :43: تو نفهیدی اون اب نیست گفتم نه مثل اب بود تستش که نکردم !
بلاخره بد از کلی مکافات بردنش بیمارستان ، اونا که رفتن لم دادم رو کاناپه با خیال راحت رفتم سراغ ماهواره !!
حس خنکی کردم تو پشتم برگشتم ببینم چیه دیدم سر تاپام خیسه ...چشمتون روز بد نبینه بچهه شاشیده بود رو کاناپه اونم چه .......... 1 لیتری بود کم کم
!!
بله این بود خاطره سوتی هرچی اسمشو میخواین بذارین !![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)