ما چشمه نوريم، بتابيم و بخنديم
ما زنده عشقيم، نمرديم و نميريم
ما چشمه نوريم، بتابيم و بخنديم
ما زنده عشقيم، نمرديم و نميريم
نمي گم خطا نكردم من كه ادعا نكردم
همه گفتن بي وفايي من كه اعتنا نكردم
عازم سفر شدي تو من دلم مي خواست بموني
واسه موندن تو اما بخدا دعا نكردم
واسه تو كلي نوشتم كه يه جوري مبتلا شي
تقصير منه كه آخر تو رو مبتلا نكردم
توي كوچه ي رفاقت يه سلام جواب ندادم
تو دلم تويي اون و با كسي آشنا نكردم
مي دونم دوسم نداري حتي قد يه قناري
اما عاشقم هنوزم بودن اشتباه نكردم
ما جايي قرار نذاشتيم جز تو كوچه هاي رويا
اين دفعه تو اومدي من به قرار وفا نكردم
زير دين ناز چشمات يه عمريه دارم مي سوزم
تا خاكستري نشه دل دينمو ادا نكردم
اومدن واسه نصيحت به بهانه ي يه صحبت
عمرشون كلي تلف شد چون تو رو رها نكردم
راه آسمون كه بسته س گرچه قلبامون شكسته س
تا بحال انقد خدا رو اينجوري صدا نكردم
تو من و گذشاتي رفتي خواستي من ديوونه تر شم
باورت نمي شه شايد آخه جون فدا نكردم
نامه هاي عاشقونه با نشونه بي نشونه
اما از كساي ديگه س پس اونا رو وا نكردم
يادته عكست و دادي بذارم تو قاب قلبم
بعد از اون روز ديگه هرگز به كسي نگا مكردم
تو از اون روزي كه رفتي نه تو رفتي كه ببيني
تا قيامت هم تو رو من از خودم جدا نكردم
من رو با ترانه بشناس ، اي ستاره ي غزلپوش !
اين من مرده ي سرد رو ، زنده كن تو هرم آغوش
تلخي هزار تا گريه توي لرزش صدامه
اما نفس يه تبسم هميشه روي لبامه
با نقاب اين تبسم صورتم رو مي پوشونم
با چش بسته مي بينم ، با لب بسته مي خونم
من منتظرت شدم ولي در نزدي
بر زخم دلم گل معطر نزدي
گفتي كه اگر شود مي آيم اما
مرد اين دل و آخرش به او سر نزدي
...
يك شب ز لوح خاطر من بزداي
تصوير عشق و نقش فريبش را
خواهم به انتقام جفاكاري
در عشق تازه فتح رقيبش را
ابري نيست
بادي نيست
مي نشينم لب حوض
گردش ماهي ها روشني من گل آب
بهشت شما در ارزوي به بركشيدن من
در تب دوزخي بي انجام خاكستر خواهد شد
تا اتشي ان چنان به دوزخ خوف انگيزتان ارمغان برم
كه از تف ان دوزخيان مسكين
اتش پيرامونشان را چون نوشابه اي گوارا سركشند
درد عشقی کشيدهام که مپرس
زهر هجری چشيدهام که مپرس
سرو و چمان من چرا ميل چمن نمي كند
همدم گل نمي شود ياد سمن نمي كند
درمان درد راز که دارد خبر کنید
آوازه شما کجا ها رسیده است !
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)