چه دل نگرانی ، گاه ،
وقتی که با منی
و من پیروز تر و سر افراز تر از دیگر مردان !
زیرا نمی دانی
که در من است
پیروزی هزاران چهره ای که نمی توانی ببینی
هزاران پا و قلبی که با من راه سپرده اند ،
نمی دانی که این ، من نیستم ،
(( من )) ی وجود ندارد .
من تنها نقشی ام از آنان که با من می روند ؛
که من قوی ترم
زیرا در خود
نه زندگی کوچک خود
بل تمامی ان زندگی ها را دارم ،
و همچنان پیش می روم
زیرا هزاران چشم دارم ،
با سنگینی صخره ای فرود می آیم
زیرا هزاران دست دارم ،
و صدای من در ساحل تمامی سرزمین هاست
زیرا صدای آن هایی را دارم
که نتوانستند سخن بگویند ،
نتوانستند آواز بخوانند ،
وامروز با دهانی نغمه سر می دهند
که تو را می بوسد .
پابلو نرودا