خيلي مشكوكه تو سنگا
يه نفر آينه پوشه !
هموني كه توي كوچه
غزلاشو مي فروشه !
رفقا ! دروغ محضه !
داره بازي در مياره
اشكو از دستاي خيسش
توي چشمونش مي ذاره !
لرزش شونه شو ول كن !
كلك هميشگي شه !
خيلي وقته ديگه هق هق
واسش آب و نون نمي شه !
عمريه كه توي شعرش
داد عشق و دل كشيده
من نه ! از خودش بپرسين
تا حالا عشقو چشيده ؟!