تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 244 از 469 اولاول ... 144194234240241242243244245246247248254294344 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,431 به 2,440 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #2431
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    افلاک
    پست ها
    2,196

    پيش فرض

    یه سوتی مال داداشمه
    هنوزم هر وقت یادش میاد این سوتی رو از خجالت سرخ و سفید میشه
    اول بگم این داداش ما یکم شلخته هست!!
    داداشم تازه یکی دو هفته بود ازدواج کرده بود و بابام اتاقای بالاخونمون را بهش داده بود . یه شب عموم اینا دعوت بودن خونمون ما هم اونجا بودیم و خونه حسابی شلوغ بود اینم بگم که عموی من آدم ساده ولی خیلی فضول و رک و راستیه و حرفشو میزنه !! خلاصه ما نشسته بودیم برادرم هم با زنش داشتن صحبت میکردن بعد من یه لحظه نگام افتاد به عموم که داره روی دیوار رد یه چیزی رو دنبال میکنه یه مرتبه دیدم همین طور که روی مبل نشسته بود و توی یه دستش بشقاب میوه بود، با اون دستش گوشه قالی رو یکم بلند کرد و انگار چیزی کشف کرده باشه رو کرد به داداشم و زنش و بلند گفت : حمید عمو جان اگه شما کاری هم میخواید بـکنیـــــــــن ، بکنین هیچ اشکالی نداره!! حلاله !! ولی بعدش کا..م را نندازید زیر قالی که مورچه بشه!!!
    از طرف ما به عموت بگو خيلى با حالى!


  2. #2432
    آخر فروم باز iman_s's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    کرجي يال
    پست ها
    3,185

    پيش فرض

    یادمه خونه نشسته بودیم که دیدیم دارند در رو از پاشنه درمیارند. سریع رفتم جلوی در و دیدم پسر همسایمون رنگش مثل گچ سفید شده بود و میخواست یک چیزی بگه ولی بدجوری هول شده بود و زبونش بند اومده بود.دستشو گرفتم بردمش تو خونه تا ببینم چی میگه. یک کم که آرومتر شد گفتم چی شده؟ گفت پماد سوختگی دارید.گفتم واسه چی میخوای. بدبخت که هنوز یک مقدار هول بود با عجله گفت ننم ترکیدش زودپزمون سوخت

  3. #2433
    حـــــرفـه ای ebicross's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    مـشـهـد
    پست ها
    3,508

    پيش فرض

    دیروز تو اتوبوس با چند تا از دوستام حرف از P30world شد. خلاصه بحث رفت روی تاپیکهای توپ مثل همین سوتی بازار و تاپیک ادیت GTA و چندتای دیگه که متوجه شدیم دور و بری ها هم جذب ما شدند.
    خلاصه چند تا غریبه ی هم سن و سال خودمون هم وارد بحث شدن و یکیشون به من گفت لطف کن آدرسش رو بنویس ما هم بیایم.
    منم کاغذ و خودکار آماده اومدم بنویسم یهو مخم غرتش غنصور شد.
    با خودم گفتم ای بابا آدرسش چی بود..
    pcworld??
    pcword???
    p30word???
    p30world????
    که خلاصه یادم اومد همون P30world بود ولی باز یادم رفت نوشتم P30World.IR که سریع یادم اومد اون بالای سایت یه آدرس .NET گذاشته و منم سریع کاغذ و گرفتم و IR رو NET کردم.
    یه بار دیگه هم یکی ازم آدرس فیل تر شکن خواست منم گفتم من کلی بلدم که یهو نامرد یه خودکار با دفتر درآورد گفت بنویس.
    منم گفتم این از کجا میفهمه و برای همین 20-30 تا آدرس الکی که تو همش یه Pro*xy داشت نوشتم.

  4. #2434
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Ni_nigc's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    336

    پيش فرض

    سلام دوستان .
    من هفت هشت ده سالی میشه که رزمی کار میکنم .
    چند سال پیش با خونواده رفته بودیم عروسی پسرخالم . من حسابی تو کوک جشن رفته بودم و تو فکر بودم که نمیدونم چطور شد بر حسب عادت همیشگی باشگاه یه ضربه ی "یوپ چاگی" ضربه پا از بغل زدم . خودم هم اصلا متوجه این جریان نشدم .
    بعد که اومدیم خونه داداشم و پسرخالم بهم گفتن که اون چکاری بود که کردی ؟
    می گفتن که همه داشتن نگاهم میکردن .
    حالا شما تجسم کنین توی یه مراسم آفیشیال با کت و کراوات پای یکی یک متر بالای زمین روی هوا باشه .

  5. #2435
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Ni_nigc's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    336

    پيش فرض

    این هم یه خاطره بانمک .
    5 یا 6 سال پیش خونواده ی ما با خالم و پسر خالم و دختر خالم و شوهر دخترخاله هام و بچه هاش و ... توی خونه ی ما داشتیم یه فیلم خنده دار نگاه می کردیم .
    ما این فیلم رو قبلا دیده بودیم . تکراری شده بود ولی پسر دختر خالم که اون موقع فکر کنم سوم راهنمایی بود داشت حسابی بهش خوش میگذشت و کلی میخندد .
    فیلم رسید به یه صحنه ی باحال خنده دار و از اون جایی که پسر دختر خالم یه کم بد نشسته بود (چمباتمه نشسته بود) یه دفعه یه صدایی ازش متصاعد شد .
    خالم اینا از اون جایی که جنبه شون خیلی بالا بود هیچ عکس العملی از خوشون نشون ندادن ولی ما که بی جنبه تا میتونستیم خندیدیم . بابام رو نگو که از خنده پهن شد رو زمین .
    پسر بیچاره حسابی از خجالت آب شده بود ، میخواست گندی که زده رو یه جوری درستش کنه ، بعد از ظهر اومده بود به مادرم گفته بود که " نمی دونم چرا این قسمت شکمم درد میکنه " (مثلا صدای شکمم بود)

  6. #2436
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Danoosh Pichgahe's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    بابلسر
    پست ها
    407

    پيش فرض

    دیروز تو اتوبوس با چند تا از دوستام حرف از P30world شد. خلاصه بحث رفت روی تاپیکهای توپ مثل همین سوتی بازار و تاپیک ادیت GTA و چندتای دیگه که متوجه شدیم دور و بری ها هم جذب ما شدند.
    خلاصه چند تا غریبه ی هم سن و سال خودمون هم وارد بحث شدن و یکیشون به من گفت لطف کن آدرسش رو بنویس ما هم بیایم.
    منم کاغذ و خودکار آماده اومدم بنویسم یهو مخم غرتش غنصور شد.
    با خودم گفتم ای بابا آدرسش چی بود..
    pcworld??
    pcword???
    p30word???
    p30world????
    که خلاصه یادم اومد همون P30world بود ولی باز یادم رفت نوشتم P30World.IR که سریع یادم اومد اون بالای سایت یه آدرس .NET گذاشته و منم سریع کاغذ و گرفتم و IR رو NET کردم.
    یه بار دیگه هم یکی ازم آدرس فیل تر شکن خواست منم گفتم من کلی بلدم که یهو نامرد یه خودکار با دفتر درآورد گفت بنویس.
    منم گفتم این از کجا میفهمه و برای همین 20-30 تا آدرس الکی که تو همش یه Pro*xy داشت نوشتم.
    خیلی خنده دار بود بازم بفرست!!

  7. #2437
    اگه نباشه جاش خالی می مونه yas30n's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2007
    محل سكونت
    مکران makka
    پست ها
    204

    پيش فرض

    این هم یه خاطره بانمک .
    5 یا 6 سال پیش خونواده ی ما با خالم و پسر خالم و دختر خالم و شوهر دخترخاله هام و بچه هاش و ... توی خونه ی ما داشتیم یه فیلم خنده دار نگاه می کردیم .
    ما این فیلم رو قبلا دیده بودیم . تکراری شده بود ولی پسر دختر خالم که اون موقع فکر کنم سوم راهنمایی بود داشت حسابی بهش خوش میگذشت و کلی میخندد .
    فیلم رسید به یه صحنه ی باحال خنده دار و از اون جایی که پسر دختر خالم یه کم بد نشسته بود (چمباتمه نشسته بود) یه دفعه یه صدایی ازش متصاعد شد .
    خالم اینا از اون جایی که جنبه شون خیلی بالا بود هیچ عکس العملی از خوشون نشون ندادن ولی ما که بی جنبه تا میتونستیم خندیدیم . بابام رو نگو که از خنده پهن شد رو زمین .
    پسر بیچاره حسابی از خجالت آب شده بود ، میخواست گندی که زده رو یه جوری درستش کنه ، بعد از ظهر اومده بود به مادرم گفته بود که " نمی دونم چرا این قسمت شکمم درد میکنه " (مثلا صدای شکمم بود)
    مرسی بازم از این قشنگ ها بذار : دی
    دارم میمیرم از خنده

  8. #2438
    حـــــرفـه ای mehdi_7070's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    پست ها
    3,232

    پيش فرض

    امروز معلمون داشت از بچه ها درس می پرسید . همزمان دو تا از بچه ها داشتند با هم دعوا (از نوع گفتاری!) می کردند . معلم از یک نفر پرسید نتونست جواب بده . بعد گفت "چرا درس نخوندی؟" . اون دوستم که حواسش نبود و داشت با بغل دستی اش یکی به دو می کرد ، یک دفعه داد زد : " تا چشمت کور بشه احمق عوضی فلان فلان شده" . البته منظورش معلم نبود و توی حال دعوای خودش بود .
    خوشبختانه سریع ماست مالی کردیم و توضیح دادیم که چی شده . ولی واقعا انقدر خندمون گرفته بود که نمی تونستیم بگیم جریان چیه .

  9. #2439
    حـــــرفـه ای Maggy_P's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    4,845

    پيش فرض

    کلاس اول که بودم ، بچه ها که برای آب خوردن بیرون میرفتن از کلاس به خاطر دقت نکردن اجازه گرفتنشون رو از خانوم معلم نمی دیدم.

    یه روز یهو تشنم شد. بلند شدم بدون حتی نگاه کردن به معلم رفتم بیرون یه چرخی زدم ، آب خوردم و برگشتم.

    از در که وارد شدم دیدم همه دارن به من نگاه می کنن.تازه دوزاریم افتاد. شانسی که آوردم خانوم معلمون خیلی مامان و مهربون بود
    براي من 2 بار پيش اومده
    يك بار پارسال بود
    يك بار هم جديدا!

  10. #2440
    اگه نباشه جاش خالی می مونه armin-radin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    391

    پيش فرض

    یکی 2ماه پیش ما کلاس فیزیک داشتیم هیچکسم هیچی سر در نمیاورد فقط استاد هر چی مینوشت ما هم

    کپی پیست میکردیم بعد من و 3 تا دیگه از دوستام از پارسال که دبیرستان بودیم با هم تو یه کلاس بودیم و کنار

    هم نشسته بودیم یکی از دوستام و یادمه از پارسال سوژه کرده بودیم و هر موقع با معلم حرف میزد خود به خود

    خندمون میگرفت (اخه یه جوری حرف میزد دقیقا مثل کلاه قرمزی البته وقتی که بلند حرف میزد اینطوری بود) بعد استاد داشت تخترو پاک میکرد که این

    دوست ما گفت استاد یه لحظه پاک نکن. این کلمه ی استاد رو که گفت دوستام زدن زیر خنده و سرشونو اوردن

    پایین تا استاد نبینه منم که داشتم مینوشتم حواسم نبود بعد دیدم دوستام دارن میخندن منم سرم انداختم

    پایین و چنان خندیدم که اصلا حواسم نبود که جلوم هیشکی نیست و استاد منو راحت میبینه یه دفه سرمو

    اوردم بالا دیدم استاد جلوم وایستاده داره منو نگاه میکنه دوستام هم بد نگاه میکردن همون موقع استاد گفت

    هر چهار تاتون بیرون اون جلسه اولین جلسه ای بود که من تازه داشتم میفهمیدم فیزیک چی هست ...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •