مشاعره

[seied-taher]

مقصود و مراد کون دیدیم
میدان هوس، به پی دویدیم
هر پایه کزان بلندتر بود
از بخشش حق، بدان رسیدیم
چون بوقلمون، به صد طریقت
بر اوج هوای دل، تپیدیم
رخ بر رخ دلبران نهادیم
لحن خوش مطربان شنیدیم

[magmagf]

من غنچه ی پژمرده ی افتاده به خاکم
ای گل تو چنین خسته و افسرده چرایی
با بال و پری خسته و با قلب شکسته
پر می کشم از کوی تو با شوق رهایی

[Mahdi Hero]

یاد تو
ای بهترین ستاره
در تاریکترین شب
هر چونان شهابی
از خاطرم می گذری
و ناگهان ذهنم را روشن می کند
وقتی تو آمدی
شب شکست
و تکه های سیاه آن
در رود نور ته نشین شد

[magmagf]

دیریست که می رویم و نا پیداییم
درمانده که چیست چاره از عشق بگو

تا یاد تو را به لحظه ها نسپارند
هر دم همه جا هماره از عشق بگو

گاهی سخن سکوت را می فهمند
لب دوخته با اشاره از عشق بگو

وقتی ز قصیده ها غزل می سازند
بنشین و به استعاره از عشق بگو

تنهای من ای با من تنها ، تنها
از عشق دوباره از عشق بگو

[Mahdi Hero]

واعظ شهر که از طول قیامت می گفت
غافل از قامت آن سرو سهی بالا بود

[دل تنگم]

درج لعلت دلگشای مردم است
عکس ماهت رهنمای انجم است

مردم چشم تو با من کژ چو باخت
راستی نه مردمی نه مردم است

[magmagf]

تکانده است جهان سفره ی قضا در من
گلايه ای که نبايد به روزگار کنم

به پيش دستی ام آورده قرص ماه و هنوز
به پيش خوانی او بايد استتار کنم

گرفته چشم مرا تترونی سفيد - مگر
به ويترين جهان مرگ را شکار کنم

!چه قدر خسته ام از آمپول /قبض/مرض
بگير دست مرا ! حاضرم بهار کنم

دوباره ساعت نه می شود که بسته شود
دری که بايد بازش سرچهار کنم

[Mahdi Hero]

می خواهم برای آرزوها خانه ای از جنس شبنم و خواهش بسازم .
می خواهم پیله ی آرزو را از ابریشم روح ابدیت ببافم تا حقیقت یابد

[دل تنگم]

در پرده‌ی پندار چو بازی و خیال است
جز عشق تو هر چیز که در هر دو جهان است

گر عقل نشان است ز خورشید جمالت
یک ذره ز خورشید، فلک مژده‌رسان است

[Mahdi Hero]

تا نهان سازم از تو بار دگر
راز اين خاطر پريشان را
ميكشم بر نگاه ناز آلود
نرم و سنگين حجاب مژگان را