اگر دل دلبرى دلبر كدامى
وگر دلبر دلى دل را چه نامى
دل و دلبر بهم آميته وينم
ندانم دل كه و دلبر كدامى
اگر دل دلبرى دلبر كدامى
وگر دلبر دلى دل را چه نامى
دل و دلبر بهم آميته وينم
ندانم دل كه و دلبر كدامى
یاد کن از کسی که در همه عمر
نکند لحظهای فراموشت
مست از آنم چنین که در بر خویش
مست در خواب دیدهام دوشت
تو آنی آنکه بی تابی همیشه
منم تشنه و تو آبی همیشه
برای مستی روح دل من
مثال ساغر نابی همیشه
همچو فرهاد از غمش روزی به صحراها روم
تا ببینند این جوانان عشق پیرآموز را
اما عبور مي كند از كوچه يك نفر
فردا شبيه آينه ها و پگاه ها
امروز هم اگر همه طاقت بياورند
چيزي نمانده است به پايان راه ها
آهای ای عکس روی بوم.. قیصر!
نگاهِ خسته ی مغموم.. قیصر !
کنارِ نام تو هر وصفِ زیبا
سزاوار است، جز "مرحوم قیصر
ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خمار خام است
تو ليله القبري برو تا ليله القدري شوي
چون قدر مر ارواح را کاشانه شو کاشانه شو
قفلي بود ميل و هوا بنهاده بر دل هاي ما
مفتاح شو، مفتاح را دندانه شو دندانه شو
ولیّ کبریا را سر بریدند
امام اولیا را سر بریدند
گواهی می دهم با کشتن تو
تمام انبیا را سر بریدند
درد زخم او کشیدن خوش بود
گر پس از صد زخم او یک مرهم است
گر بسی عمرم بود تا جان بود
آن من گر هست عمری یک دم است
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)