کلاس اول که بودم ، بچه ها که برای آب خوردن بیرون میرفتن از کلاس به خاطر دقت نکردن اجازه گرفتنشون رو از خانوم معلم نمی دیدم.
یه روز یهو تشنم شد. بلند شدم بدون حتی نگاه کردن به معلم رفتم بیرون یه چرخی زدم ، آب خوردم و برگشتم.
از در که وارد شدم دیدم همه دارن به من نگاه می کنن.تازه دوزاریم افتاد. شانسی که آوردم خانوم معلمون خیلی مامان و مهربون بود![]()