وقتي تو نيستي
گويي شبان قطبي
ساعت را
زنجير كرده اند
و شب
بوي جنازه هاي بلاتكليف مي دهد
و چشمها
گويي تمام منظره ها را
تا حد خستگي و دلزدگي
از پيش ديده اند
وقتي تو نيستي
شادي كلام نامفهومي ست
و دوستت مي دارم رازيست
كه در ميان حنجره ام دق مي كند !…
وقتي تو نيستي
گويي شبان قطبي
ساعت را
زنجير كرده اند
و شب
بوي جنازه هاي بلاتكليف مي دهد
و چشمها
گويي تمام منظره ها را
تا حد خستگي و دلزدگي
از پيش ديده اند
وقتي تو نيستي
شادي كلام نامفهومي ست
و دوستت مي دارم رازيست
كه در ميان حنجره ام دق مي كند !…
هيچ چيز از آن انسان نيست
هرگز
ني قدرتش
ني ضعفش
و ني دلش حتي …!
می روم با باد
می روم از باغ خنجر خورده ی پاییز
می روم اما...
یاد ها کی می رود با باد ها از یاد من!
کنار حجلهات ایستادهای
که روبانی سیاه
روی قاب قشنگترین لبخندها
اریب شده است
خرمایی میخوری
که رنگ دیگری داشت
شاید شیرینی مجلس عزا نمیشد
حالا باید فاتحهای بخوانی
برای...
شاعر:حمیدرضا اقبالدوست
تـوي قـانون جـدايي ، بـي تـو خـنده قـدغن شد
رفــتي و هـق هـق گـريه، از تو تـنها سهم من شد
رفــتي و بي تـو بـريـدم ، از هــمه عـالـم و آدم
بـاقـيه عـمرم و بي تـو، مـن بـه بـاد و گـريـه دادم
رفتي و گرفتش از من ، رفـتـنت هرچي كه داشتم
كاشكي بودي وقت گريه، سر رو شونه هات مي ذاشتم
حـالا نـيستي كـه بـبـيني، بي تـو سـرد روزگـارم
مـثل مـحكوم بـه گـريه ، حـق خـنـديدن نـدارم
تو بهار من بودی
تابستان من هم
بی تو
همیشه زمستان است…
ثانیه ها رو نشمر
واسه کسی که رفته
خوب می دونم عزیزم
دوری اش واسه ات چه سخته…
اما کسی که رفته
برگشتنش تو خوابه
باید که باورت شه
آرزوهات سرابه…
وقتي انعكاس خيابانهاي خيس
و جادههاي برفي
در گذر تو نيست
وقتي نه با نمنم باران ميآيي
نه با هياهوي باد
باز دلتنگ تو ميشوم
از آفتاب تابستان هم
سراغت را ميگيرم
سپيدي دفتر با برف يكي شده
زمستان شعر سپيدش را گفت
شعر از من گريخته
روزها كه ميروند
يكي يكي
برگها كه ميافتند
يكي يكي
باز منم
يكي
يكي
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)