آه ار نرسد بماهم امشب
بی ماه رخش نخته چشمم
ای ماه توئی گواهم امشب
آه ار نرسد بماهم امشب
بی ماه رخش نخته چشمم
ای ماه توئی گواهم امشب
بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشود . .
. داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو . .
. گوش طرب به دست تو بیتو به سر نمیشود
جان ز تو جوش میکند دل ز تو نوش میکند . .
. عقل خروش میکند بیتو به سر نمیشود
خمر من و خمار من باغ من و بهار من . .
. خواب من و قرار من بیتو به سر نمیشود
جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی . .
. آب زلال من تویی بیتو به سر نمیشود
گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی . . .
آن منی کجا روی بیتو به سر نمیشود
دل بنهند برکنی توبه کنند بشکنی . .
. این همه خود تو میکنی بیتو به سر نمیشود
بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی . .
. باغ ارم سقر شدی بیتو به سر نمیشود
گر تو سری قدم شوم ور تو کفی علم شوم . .
. ور بروی عدم شوم بیتو به سر نمیشود
خواب مرا ببستهای نقش مرا بشستهای . .
. وز همهام گسستهای بیتو به سر نمیشود
گر تو نباشی یار من گشت خراب کار من . .
. مونس و غمگسار من بیتو به سر نمیشود
بی تو نه زندگی خوشم بیتو نه مردگی خوشم . .
. سر ز غم تو چون کشم بیتو به سر نمیشود
هر چه بگویم ای سند نیست جدا ز نیک و بد . .
. هم تو بگو به لطف خود بیتو به سر نمیشود
...دسـت کدوم غزل بـدم
نـبــض دل عـاشـقـمـو
پشت کدوم بهانه باز
پنهون کنم هق هقـمو...
ور بروی عدم شوم بیتو به سر نمیشود
خواب مرا ببستهای نقش مرا بشستهای
وز همهام گسستهای بیتو به سر نمیشود ...
درختي پير
شكسته خشك تنها گم
نشسته در سكوت وهمناك دشت
نگاهش دور
فسرده در غروب مرده دلگير
و هنگامي كه بر مي گشت
كلاغي خسته سوي آشيان خويش
غم آور بر سر آن شاخه هاي خشك
فروغ واپسين خنده خورشيد
شد خاموش
شکر کند چرخ فلک ، از ملک و ملک و ملک
کز کرم و بخشش او روشن و بخشنده شدم
شکر کند عارف حق کز همه برديم سبق
بر زبر هفت طبق ، اختر رخشنده شدم
ماهی زنجیره ی آب است
باد میگذرد چلچله میخندد و نگاه من کم میشود
نگاهت خاک شدنی
لبخندت پلاسیدنیست
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
آتشست این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
آتش عشقست کاندر نی فتاد
جوشش عشقست کاندر می فتاد
دریا همه صدا
شب گیج در تلاطم امواج
باد هراس پیکر
رو میکند به ساحل و در چشم های مرد
نقش خطر را پر رنگ میکند
انگار
هی میزند!که مرد کجا میروی کجا؟
Last edited by cityslicker; 26-06-2008 at 23:37.
از ما همه عجز و نیستی مطلوبست
هستی و توابعش زما منکوبست
این اوست پدید گشته در صورت ما
این قدرت و فعل از آن بمامنسو بست
Last edited by seied-taher; 26-06-2008 at 23:39.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)