تو را میشناسم ای شبگرد عاشق
تو با اسم شب من آشنایی
از اندوه تو و چشم تو پیداست
که از ایل و تبار عاشقایی
تو را میشناسم ای شبگرد عاشق
تو با اسم شب من آشنایی
از اندوه تو و چشم تو پیداست
که از ایل و تبار عاشقایی
يادمان باشد از امروز خطايي نکنيم
گر چه در خويش شکستيم صدايي نکنيم
يادمان باشد اگر خاطر مان تنها ماند
طلب عشق ز هر بي سرپايي نکنيم
...من از تبار دریا از نسل چشمه سارم
رها تر از رهایی حصار بی حصارم
ساحل حصار من نیست
پایان کار من نیست...
تن رود همهمه آب
من پر از وسوسه خواب
واسه روياي رسيدن
من بي حوصله بي تاب
ميون باور و ترديد
ميون عشق و معما
با تو هر نفس غنيمت
با تو هر لحظه يه دنيا...
ای درد ویران ســـاز عشــق , آبــاد میسازی مـرا
تنها سکوت خسته ام , فــــریاد مــی ســازی مــرا
روح باغ شاد همسایه ،
مست و شیرین می خرامید و سخن می گفت ،
و حدیث مهربانش روی با من داشت
من نهادم یسر به نرده آهن باغش
که مرا از او جدا می کرد ،
و نگاهم مثل پروانه در فضای باغ او می گشت
گشتن غمگین پری در باغ افسانه .
او به چشم من نگاه کرد ،
دیدم اشکم را ،
گفت :
(( ها ! چه خوب آمد به یادم - گریه هم کاری هست .
گاه این پیوند با اشک است ، یا نفرین،
گاه با شوق است یا لبخند ،
یا اسف یا کین .
و آنچه زینسان باید باشد این پیوند.))
در کعبه اگر دل سوی غیرست ترا
طاعت همه فسق و کعبه دیرست ترا ور دل به خدا و ساکن میکدهای
می نوش که عاقبت بخیرست ترا
آن كس كه تو را شناخت جان را چه كند
فرزند و عيال و خانمان را چه كند
ديوانه كني هر دو جهانش بخشي
ديوانه تو هر دو جهان را چه كند؟
باز يك غزل ، حكايت كسي كه عاشق است
باز ما و كشف خلوت كسي كه عاشق است.
در سكوت، چشم دوختن به جاده هاي دور
باز انتظار عادت كسي كه عاشق است .
دستهاي التماس ما گشوده پس كجاست
دستهاي با محبت كسي كه عاشق است.
باز هم سخن بگو سخن بگو شنيدني ست
از زبان تو حكايت كسي كه عاشق است.
اين اواخر خيال مي كردم زندگي ماجرا ي خوبي نيست
جيغ زد يك نفر سرم خانم! اين خدا هم خداي خوبي نيست
توي دفترچه ي غزل هايم حس و حالي غريب قِل مي خورد
تازه فهميده ام كه اي بابا، گريه هم آشناي خوبي نيست!
ساعت پنج و نيم تنهايي بال هاي مرا كه مي بردند
ساده بودم كه باورم مي شد آسمان ابتداي خوبي نيست
ماندم اينجا كنار دلشوره، پيش مرداب سرد عادت ها
هيچ كس هم نگفت بيچاره! اين حوالي كه جاي خوبي نيست!
جاي خالي شعر هايت را چشم هاي كسي قرق مي كرد
مطمئن باش مي روم من هم، بي تو ماندن خطاي خوبي نيست
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)