اعتراف می کنم با tapatalk نکات مخفی پست ها خوب معلوم هستن مثل همین نکته پست مسعود![]()
اعتراف می کنم با tapatalk نکات مخفی پست ها خوب معلوم هستن مثل همین نکته پست مسعود![]()
منم اعتراف میکنم اول قرار بود یه چیز دیگه بنویسم ولی نمی دونم چی شد که این اندیشه در ذهنم حلول کرد![]()
اعتراف میکنم تصادفا الان اینجا دیدمت انتظار نداشتم هنوز مدیر انحمن بازی باشی بابا پیر شدی استعفا بده بذار حوونا بیان سر کار : دی
من یه بار بازنشست شدم ولی باز نمی دونم چرا برگشتم .. آها یادم اومد هیچی : دیاعتراف میکنم تصادفا الان اینجا دیدمت انتظار نداشتم هنوز مدیر انحمن بازی باشی بابا پیر شدی استعفا بده بذار حوونا بیان سر کار : دی
بعدشم این جوونا دل به کار نمیدن : دی
اعتراف میکنم از این زبون نداشتم از این که هیچ وقت روم نشد جواب کسی و بدم از این مظلومیتم که همیشه ادم ها بابتش سوارم شدن خسته ام..اعتراف میکنم از محیط کارم خسته ام
اعتراف سختیه واقعا![]()
امروز داشتم میرفتم دیدم یه دونه دختر دست بلند کرد یکمی گفتم ولش کن حسش نیست دنده عقب برم ( یه حسی میگفت ولش کن مکافاته ) بعد دیدم دوباره دست تکون داد که بیا منم گفتم لابد کاری داره منم که حس انساندوستیم اجازه نمیدهرفتم دیدم یه دختر خانوم خوشگل خوش اخلاق گفت میری فلان جا گفتم اره سوار شد یکم بعد گفت سیگار داری ؟! منم که دارم همیشه بهش دادم
پیش خودم گفتم همینه یه دختر که سیگار هم بکشه خودشه
![]()
بعد که سوار شد یکم رفتیم گفت خلافت چیه ؟! گفتم والا غیر از رد شدن از چراغ قرمز خلاف دیگه ای ندارم () تو چی ؟ گفت شیشه ! اصلا بهش نمیخورد :| معلوم بود تازه گرفتارش شده بود :| منم گرفتم قضیه چیه پیش خودم گفتم همین مونده باهاش شیشه بزنم سر پیری و معرکه گیری
منم واسه اینکارا بی جنبه
![]()
بهش گفتم من تا سر فلان فلکه مسیرمه تا بفهمه روی من حساب نکنه هر جا میخاد پیاده شه اونم تغریبا همونجاها مسیرش بود گذاشتمش رفت![]()
واقعا اگه میتونستم بهش هر کمکی میکردم ولی فعلا یکی باید به خودم کمک کنه :|
ولی خداییش ناراحت شدم دختر به این جوونی و شیشه" بر باعث و بانیش لعنت "
Last edited by Reza Azimy_RW; 01-06-2015 at 01:31. دليل: پاکنویس :دی
اعتراف میکنم بی مهری بعضی از مسولین انجمن برام دور از انتظار بود ...
مسئولین خوبِ شما رو می خوان
اعتراف می کنم در کودکی از ابگرم کن می ترسیدم ! مخصوصا موقعی که تو برق بود ! کوچیک بودم آبگرم کن تو حموم بود وقتی چراغش روشن بود عمرا می رفتم حموم ! اکثر کابوس های دوران کودکیم هم مربوط به ابگرم کن با چراغ روشن بود !!!
این الان اعتراف بود
اعتراف می کنم گاهی وقتا دنیای مجازی هم دیگه زیادی زندانی و در کنترل عموم قرار گرفته چون در دنیای واقعی هم همیشه مسئولین خیر مارو می خوان!جالبناکه!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)