يه جواب:
چون شب چيزي نداشتن ، بدند!
يه جواب:
چون شب چيزي نداشتن ، بدند!
خیلی اشغاله خیلی
دوستان تو این نظر سنجی شرکت کنین یه رای به این سریال بدین خودشون کیف کنن
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
بیایید اعتراف کنیم !!!که ما برای اینکه این سریال رو مسخره کنیم داریم دنبالش میکنیم حتی شده با نگاه های تصادفی تا بیایم اینجا خودمون رو خالی کنیم . همه جای دنیا مردم سر علایقشون به همفکری و تفاهم میرسند . ما به دلیل کمبود امکانات سر موضوعات نفرت انگیز!!!!
هم خجالت داره که وقتم رو صرف انتقاد از این سریال بی محتوا می کنم . هم دلم خنک میشه!![]()
Last edited by arte; 26-08-2008 at 01:11.
رفتم رای دادم. همه رو زدم اصلا خوب نیست. نمره کلی هم دادم صفر. خوب کردم.![]()
سلام بچه ها خوبید؟؟؟؟؟؟؟؟ محمد جون مرسی بابت اسم........ سباستین چرا انقدر عصبانی
؟؟؟؟؟؟؟ یعنی انقدر از فیلم متنفری؟؟؟؟؟؟؟؟ اینتر جون تو فقط بگرد یه سوتی از فیلم پیدا کن باشه
...... آرته جون نظراتتم خیلی قشنگ بود عزیزم
....... آرش جون واقعا میخوای سریالو دانلود کنی
؟؟؟؟؟؟؟؟؟
Last edited by sara_girl; 26-08-2008 at 10:39.
پخش هر شبه يك داستان در قالب يك سريال ويژگيهاي خاصي را ميطلبد.
به عبارت ديگر برخلاف اينكه سريالهايي براي پخش هفتگي ساخته ميشوند اما هر شب پخش ميشوند، بايد سريالهاي هر شبه با ديدگاه و برنامهريزي پخش هر شب ساخته شوند. سريال «ترانه مادري» از ابتدا با اين قصد ساخته شد.
اين سريال در مدت پخش خود هم طرفداران خودش را پيدا كرد و هم مخالفانش را. به بهانه پخش اين سريال با كارگردان آن گفتوگو كردهايم.
راستش سريال «نرگس» در زمان خودش بازتاب خيلي خوبي در جامعه داشت و مسلما هر كارگرداني دوست دارد كاري را بسازد كه بازتاب آن را به طور وسيع در جامعه ببيند، پس اين انگيزه خيلي خوبي بود. البته روزي 18-17 ساعت كار كردن براي گروه فيلمسازي خيلي مشكل است و جلوي خيلي از خلاقيتها را ممكن است بگيرد اما خوشبختانه باتوجه به اينكه ما گروهي خيلي حرفهاي داشتيم (هم در پشت صحنه و هم جلوي دوربين)، توانستيم از پس آن بربياييم. تكرار صحنهها هم طبيعتا به خاطر اين است كه ما جدال ميان 5-4نفر را ميبينيم كه اتفاقا باعث جذابيت كار بود و اين تنشها قصه را جلو ميبرد. ضمنا كار ما در مقايسه با سريال نرگس در توليد متفاوت بود. آن مجموعه ساخته شد، سپس روي آنتن رفت اما تصويربرداري ترانه مادري همزمان با پخش پيش ميرفت و بعد از 55 روز از شروع كار فيلمبرداري، پخش هم شروع شد.
- «ترانه مادري» بعد از سريال «نرگس» دومين سريال ملودرام روتين است. خصوصيت اين نوع كارها پيچاندن يك موضوع ساده است مثل جدا كردن دو تا برادر كه پدر و مادرشان را وقتي بچه بودهاند از دست دادهاند و هيچ دليلي هم نداشته كه از هم جدايشان كنند. با اين حال همين موضوع ساده باعث اختلافات متعدد شده و هر شب ميان دو نفر دعوايي در ميگيرد و قهر و آشتي و دوباره روز از نو، اما آقاي سهيليزاده! سؤال اين است كه تكرار اين صحنهها با توجه به شرايط و نوع پخش كه زحمت مضاعفي را هم ميطلبيد براي شما ملالآور نبود؟
بله اما «آخرين گناه» قدري متفاوت بود. آن سريال را سه ماه قبل از شروع ماه مبارك كليد زديم و30 قسمت 30دقيقهاي گرفتيم در حاليكه در ترانه مادري بايد 50قسمت35 دقيقهاي ميگرفتيم.
- اين شرايط سخت را شما در سريال «آخرين گناه» تجربه كرديد؛ مجموعهاي كه ماه رمضان دو سال پيش از شبكه دوم پخش شد.
بله، مجبور شديم اين كار را هم انجام بدهيم. واقعيت اين است كه باتوجه به فرصت كم و نوع پخش، هيچ كاري نميتوانستيم انجام بدهيم ! همين كه ما توانستيم متنهاي موجود را به تصوير بكشيم و بازتاب خوبي هم داشته باشيم راضي كننده است؛ تا به امروز سريالي كه درام باشد، به صورت تك دوربين و به اين شكل به پخش برسد، نداشتهايم.
- البته در هر قسمت ده دقيقه از قسمت قبل پخش ميشود!
قصه پيوستن من به اين پروژه به اين ترتيب بود كه اواسط اسفند سال گذشته آقايان ايرج محمدي و مهران مهام (تهيهكنندگان سريال) با من تماس گرفتند، نشستي با هم داشتيم و قرار شد كاري براي تابستان امسال در 50 قسمت آماده كنيم. در آن زمان ما يك طرح كلي داشتيم كه حدود 19قسمت آن به صورت سيناپس آماده بود و هنوز متن ديالوگي نوشته نشده بود. پس از آن عملا كار در فروردينماه وارد پيش توليد شد و 7 قسمت از متنها را هم به طور كامل آماده كرده بوديم. روز 21 ارديبهشت هم كه كليد زديم متنها به 15قسمت رسيده بود.
- چند قسمت از متن هنگام شروع تصويربرداري آماده بود و شما چقدر در جريان داستان و نگارش متنها بوديد؟
طبيعي است كه كارگردان هم نظراتي راجع به قصه داشته باشد و آن را با نويسنده در ميان بگذارد.
- بنابراين در نگارش متنها دخالت داشتيد.
نه. از اول، قصه ما قصه دو برادر بود و ما به خاطر بازتاب، چيزي را تغيير نداديم.
- پسرها از اول هم قرار بود نقش محوري و پررنگي داشته باشند يا بازتاب كار باعث شدآنها پر و بال بيشتري بگيرند؟
بالاخره قصهها متفاوتاند. بايد ببينيم در چه ژانري داريم كار ميكنيم. وقتي درام ميسازيم شوك هم براي بيننده لازم است. در ضمن ما از اول طراحيمان همين بود.
- ولي از آغاز به نظر ميآمد مادر، نقطه اصلي پرگار باشد پس چرا يكباره با اتفاق پيش پاافتادهاي حذف شد؟
در قسمت پانزدهم.
- يعني در طراحي روز اول قرار بود مادر در قسمت شانزدهم حذف شود؟
قصه ما را تا آنجا پيش برد. به هر حال بايد اين قصه به نقطهاي ميرسيد كه مادر احساس كند بايد حقيقت را آشكار كند؛ در اين مرحله هم درام ايجاب ميكرد كه اين شخصيت ديگر نباشد، چون اگر ميماند قصه تمام ميشد.
- اما در قسمت بيستو هشتم حذف شد!
به دليل تسلط كاملي كه مادر بر همه افراد داشت، طبيعي است كه بعد از مرگ او شرايط براي همه، شرايط ديگري باشد. اينجا بايد اشاره كنم كه ما اتفاقا نكتهاي را خيلي خوب در اين كار پرورش داديم و آن خاكستري بودن كاراكترهاست. همه آدمها در موقعيتهاي مختلف تصميمها و در نتيجه رفتارهاي متفاوتي دارند.
- ولي بيشتر از مادر، سميرا چنين هدفي داشت اما عجيب است كه بعد از مرگ مادر همه، آدمهاي ديگري شدند. واقعا اين تغيير شخصيتها را هم درام ايجاب ميكرد؟!
اين غلط مصطلح سينما و تلويزيون ماست كه يا بايد يك نفر را سياه ببينيم يا سفيد.
- ولي در عين حال نبايد هر شخصيتي چنان از حد انتظار بيننده فراتر برود كه با تعريفي كه از خودش در آغاز ارائه كرده متفاوت بشود و آن شخصيت در ذهن بيننده به هم بريزد؛مثلا بدجنسيهاي فرخ گاهي واقعا غير قابل درك است.
اينطور نيست. بوقلمون صفت نيستند. اصلا خود شما تا به حال نشده با يك نفر خوب باشيد و بعد شرايطي پيش بيايد كه بد شويد؟
- اتفاقا من فكر ميكنم همين خاكستري ديدن كاراكترها هم به تازگي بابي شده براي اينكه ما هر طرفي خواستيم آنها را هدايت كنيم، طوري كه سياه نيستند، سفيد هم نيستند و البته خاكستري هم نيستند. بلكه گاه سفيدند و گاه سياه؛ يعني بعضي مواقع خيلي خوب ميشوند و مواقعي هم خيلي بد. در يك كلام بوقلمونصفت هستند.
خب اين درام است ديگر. اصلا ممكن نيست كه يك نفر هميشه رفتارش يكدست باشد. اشتباه ما اين است كه چون فرخ را منفي ديدهايم به نظرمان حتي آب خوردنش هم بايد منفي باشد.
- نه اينقدر آني و مكرر. فرخنده و سميرا، فرخ و فرخنده، بهرام و ليلا گاهي با هم به مهرباني صحبت ميكنند و گاهي چنان دشمن ميشوند كه دليلش اصلا مشخص نيست.
حرف من هم اين است كه دليلش شرايط است. مرگ مادر،شرايط همه اين آدمها را عوض كرد. اصلا بحث اصلي ما همين است كه شرايط چه تاثيري بر آدمها دارد و دو تا برادر كه از هم جدا شدهاند و در شرايط خاص تربيتي رشد كردهاند چقدر رفتارشان متفاوت است.
- حرف من اين است كه چرا همه شخصيتها تا پيش از مرگ مادر خوب پيش ميرفتند، همه خودشان بودند و به قول شما خاكستري بودند. سميرا، سميرا بود. فرخ،فرخ و فرخنده، فرخنده بود اما زمامشان يكباره انگار بعد از مرگ مادر از دست پردازنده خارج شد.
به نظر من گرههاي قصه ما تقريبا باز شده و فقط پايان قصه باقيمانده.
- بسيار خب، فراموش كنيد. سؤال ديگر درباره اين قصه، معضلي است كه همه سريالهاي بلند ما دارند و آن هم نتيجه است. شما كه در اين 40قسمت اين همه مسئله براي اين خانواده ايجاد كرديد، قصد داريد تمام اين مشكلات را در هشت قسمت حل كنيد؟
بله، مگر هشت قسمت كم است؟!
- نه، منظورم پي بردن بهرام و پويا به رازشان، حل شدن مسئله خانه، حل اختلاف فرخ با برادر شوهر فرخنده و پدرزنش، ازدواج پويا، مشكل پويا با مادرش و... است.
در هشت قسمت يك سريال ميسازند.
- نميدانم!
نه يكدفعهاي نميشود، مطمئن باشيد، چون همه چيز از قبل طراحي شده.
- ريتم چنين سريالي بايد از همان آغاز خيلي تندتر از سريال 50قسمتي باشد. به هر حال اميدوارم يكدفعه سر و ته ماجرا را هم نياوريد.
فكر ميكنم بازيها را خوب توانستيم به كمك آقاي حاتمي هدايت كنيم. تكنيك را هم ناديده نگرفتيم و فكر ميكنم تنها فضاسازي سريال قدري لطمهديده، طبيعتا وقتي با سرعت كار ميكنيم قدري فضاسازي از دست ميرود.
- خودتان فكر ميكنيد اين سرعت و شرايط سخت كه بارها به آن اشاره كرديد به كدام بخش از كار لطمه بيشتري وارد كرده؟
اين را البته اصلاح كرديم. الان ديگر اگر دقت كنيد چند وقتي است كه درسهاي متفاوتي تدريس ميشود و استاد هم عوض شده است (با خنده). خب، يك محدوديتهايي هميشه در كارها وجود دارد. ما دو نفر براي نقش استاد داشتيم كه خوب هم اجرا كردند. يا براي دانشجوها هم يك تعدادي را ميتوانستيم در اختيار داشته باشيم. در ضمن مهم اين بود كه تماشاگر فضا را گم ميكند اگر مدام با تغيير و تحول روبهرو شود چون ما به طور پيوسته در دانشگاه نبوديم. با اين حال حالا ديگر استادها سه تا شدند!
- مخصوصا در دانشگاه. راستي اين چه جور دانشگاهي است؟ استاد هميشه همان استاد و دانشجوها همان و درس هم همان!
در مورد انتخاب بازيگران من هميشه روشم اين بوده كه با گروهم يعني گروه كارگرداني و تهيهكننده مشورت ميكنم و براي تك تك شخصيتها كانديداهايي داريم. در مورد اين گروه هم ما در پيش توليد با هم مشورت كرديم و طي يك ماه بازيگران انتخاب شدند. براي نقشهاي پسرها (بهرام و پويا) هم ما حدود 150نفر را تست زديم.
- به محمدحاتمي اشاره كرديد كه به عنوان بازيگردان هم در «ترانه مادري» با شما همكاري داشتند؛ حضور بازيگران مخصوصا براي چنين سريال طولاني و پرزحمتي تدبير بسيار خوبي بوده و انصافا بازيهاي چشمگير و متفاوتي هم از بازيگران اين مجموعه خصوصا دانيال حكيمي، فاطمه گودرزي و سياوش خيرابي شاهد بوديم. انتخاب بازيگران به چه ترتيب بود و محمد حاتمي چقدر در بازي خوب آنها موثر بود؟
محسن افشاني را براي نقش پويا، دستيارم آقاي حمزهاي پيشنهاد داد. اجرايش را در برنامهاي ديدم، دو، سه بار تست شد و نهايتا انتخابش كرديم. از سياوش خيرابي هم تله فيلم تلخون آقاي اميني را ديدم كه در آن بازي خوبي داشت. او را هم تست كرديم و انتخاب شد. بقيه دوستان هم به همين ترتيب متناسب با نقش انتخاب شدند. در اين ميان آقاي محمدحاتمي به عنوان بازيگردان خيلي كمك كردند. بازيگران از زمان انتخاب يك ماه تمرين داشتند تا زير نظر ايشان رفته رفته جا افتادند؛ مخصوصا اين دو بازيگر جوان نقش بهرام و پويا كه البته بچههاي خيلي باهوشي هستند و خوب نقش را فهميدند و به كمك ايشان توانستند بازيهاي جذاب و قابلتوجهي ارائه دهند.
تدوين هم طبقه بالاي همين لوكيشن انجام ميشود ولي خوشبختانه ما به روز پخشي اصلا نرسيديم و تقريبا چهار قسمت از پخش جلوتر هستيم. ما به صورت رجي كار ميكنيم و از اول پنج قسمت به پنج قسمت رج زديم و جلو رفتيم.
- اين اواخر چند قسمت از پخش جلوتر بوديد و تدوين به چه شكل انجام شد؟
فیلم خوبی بود ولی پویا تازگیا خیلی خنگ شده دایی هم بی شعور
حق دایی باید ادا بشه
چرا همه عصبانیند اینجا؟؟؟ نزنید منو یه وقت![]()
چه عجب تو یک قسمت قیافه علامه دهر یا همون سمیرا رو ندیدیم..البته یک بار اسمش اومد.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)