من هم موافقم...
من هم موافقم...
خيلي خوب تموم شد به به.
به نظر من اين صدا و سيماي ايران کاري به جز خراب کردن فيلم ها و سريال ها و به هدر دادن زحمات ديگران بلد نيست.
مطالب بسیار جالبی گفتی. مخصوصا دقتت به فونتها قابل تحسینه
سلام
يه نكتهاي دوستان راجع به حرفهاي مهران مديري تو دادگاه زده بودن. البته به نظر جالب بود.
اما يه جا تو يه مصاحبه با پيمان قاسم خاني خوندم كه قرار نبوده مهران مديري اين نقش رو بازي كنه. كلي تلاش كردن كه يه بازيگر ديگه انتخاب كنن اما نهايتا با اصرار خود قاسمخاني، مديري حاضر شده اين نقش رو بازي كنه.
البته ممكنه تصميم گيري راجع به اون ديالوگهاي پاياني بعد از انتخاب بازيگر انجام شده باشه.
الله اعلم
والسلام
سناريو و فضاي داستان، متن ديالوگها و سوابق و شخصيت مهران مديري و نويسندگان مجموعه طنز «مرد هزار چهره»، از پيامهاي سياسي آشكار اين مجموعه تلويزيوني حكايت دارد.
به گزارش خبرنگار «تابناك»، جديديين كارهاي سياسي اين گروه در گذشته، تخطئه تحصن نمايندگان مجلس ششم و نيز لزوم غنيسازي اورانيوم در داخل با تمثيل «غنيسازي نخود برره» بود كه احتمالا با سفارش مديريت صداوسيما مطرح شده بود.
همچنين مجموعه «باغ مظفر» كه در سال 85 پخش شد، با سفارش و بودجه وزارت نفت، ضمن تأكيد بر صرفهجويي سوخت، زمينه رواني سهميهبندي بنزين در سال 86 را پديد آورد.
به نظر ميرسد، مجموعه «مرد هزار چهره»، بيش از آنكه به نقد شخص يا گروه خاصي بپردازد، به پديدههاي منفي و زمينههاي اجتماعي، جامعهشناختي و روانشناختي توجه ميكند كه زمينهساز اين پديدههاست.
سريال همچنين تأكيد ميكند، برخي چهرهها كه با جعل عنوان و بدون توانايي، مسئوليتها يا شغلهاي مهمي را اشغال ميكنند، الزاما افراد «بدذاتي» نيستند و سوءنيت هم ندارند، بلكه جهل و اشتباه گرفتن مردم در كنار تعريف و تمجيدهاي اغراقآميز و غيرواقعي، منجر به تثبيت آنان در مكانهايي ميشود كه شايستگي آن را ندارند.
براي نمونه، روايت داستانهاي عجيب و غريب درباره سرهنگ غفاري كه افراطيترين نوع آنها توسط سرباز وظيفه 48 ماه خدمتي بيان ميشود، باعث ميشود كه شصتچي، سرانجام در پست رياست كلانتري به چهرهاي واقعا خشن تبديل شود. با اين حال، نويسنده تأكيد ميكند كه وي واقعا ميخواسته «محله را خوب كند» و تنها روش آن را بلد نبوده و از همين روي، دهها نفر از مردم محل را كه تمثيلي از كل جامعه است، اسير ميكند و به بازداشتگاه ميفرستد و حتي پس از آنكه به اشتباه خود واقف ميشود، بر آن اصرار ميورزد؛ حتي اگر «نفت بازداشتگاه تمام شود و نان به همه نرسد».
مجموعه «مرد هزار چهره» به درستي معتقد است: كساني كه جامعه را با «دروغ» به انحطاط ميكشانند، لزوما افراد فاسدي نيستند، بلكه برخي نقاط ضعف و عقدههاي رواني معمولي حتي ميتواند يك جوان سادهدل و سالم شهرستاني را به بازي با جان و مال و عرض و آبروي مردم بكشاند، چرا كه «خوشش ميآيد از او تعريف كنند و او را دكتر خطاب كنند»، «از رسيدن به قدرت خشنود ميشود»، «استعداد خوبي در جوگير شدن دارد»، «از كودكي آرزوي زدن آژير خودرو پليس را داشته» و بالاخره به تجملات و «سوشي و خاويار در صبحانه» علاقه دارد و از ترس مرگ، حتي حاضر است نامزد خود را وانهاده با ديگري ازدواج كند. البته اين افراد بايد از برخي ويژگيها چون توان «دروغگويي» بهرهمند باشند.
اين سريال سيزده قسمتي تلاش كرده با برگزيدن چهار حوزه پزشكان و متخصصان، نيروي انتظامي و قدرتمندان حكومتي، شعرا، هنرمندان و روشنفكران و سرانجام مافيا و انتقاد از تمام آنها، به نوعي ايجاد تعادل پايبند باشد. با اين حال، به غير از حوزه چهارم كه به دليل اغراق بيش از اندازه، چندان براي مخاطب واقعنمايي نميكند، در حوزه اول و دوم (پزشكان و پليسها) ضمن نقد جدي به آنها، معدود افراد دانا و متعهدي را نيز نشان ميدهد كه چون پزشك معاون بيمارستان و يا سروان رشيدي تلاش ميكنند روند را تغيير داده و با روشهاي خود چون نظامپزشكي و بازرسي كل، دروغگو را رسوا كنند.
با اين حال گويا به اعتقاد سازندگان مجموعه، در حوزه هنرمندان آن معدود شخصيت مثبت هم وجود ندارند و همه روشنفكران اهل منقل و وافور و توهم و خيال نشان داده شدند.
انتقاد از مدركگرايي در خانوادهاي كه همه دكتر بودند و نقض حقوق شهروندي و شيوههاي اعترافگيري، اینکه در جامعه تمام کارهای خشن و خلاف قانون با نام های زیبا و داخل پرانتز فرهنگی انجام می شود نیز از ديگر سوژههاي اين مجموعه بود و نشان داد وقتي افراد ناتوان به رياست برسند، نيروهاي كارآمد چون سروان رشيدي به بازداشتگاه ميروند و نيروهاي ناكارآمد چون سرباز 48 ماه خدمت، ارتقاي درجه گرفته و همهكاره ميشوند.
مجموعه طنز شبكه سوم سيما در بخش آخر نيز بر پيام اصلي خود تأكيد كرد و پس از به ريشخند گرفتن برخي مصاحبههاي بيربط صداوسيما و چهرهسازيهاي افراطي مطبوعات از افرادي چون «مرد هزار چهره»، نشان داد كه تمام مردم و زيانديدگان از جرايم امثال «مسعود شصتچي» شريك جرم او در «اشغال نابجاي پستها و مسئوليتها و مشاغل حساس» و ضربه زدن به خودشان به شمار ميروند و از همين روي، به رغم متناسب بودن مجازاتي چون اعدام براي او، خود نيز به دليل شراكت در جرم، راضي به مجازات وي نميشوند، هرچند توان اين كارمند ساده ثبت احوال شيراز در سوار شدن بر احساسات مردم نيز در رهايي بخشيدن وي از مجازات اعدام بيتأثير نبود.
اینا دیگه کی هستن بابا. نشد مدیری یه فیلم بسازه و اینا دستکاریش نکنن.
یه نکته هم من بگم . مسئول جوایز بانک هم عوض شده بود.
ولی این دفعه امکانات بیشتری بهش داده بودن. مثلا یه ماشین (اسقاطی) منفجر کردن. یه چیز دیگه هم اینکه کلی بازیگر و سیاهی لشگر تو این سریال به کار رفت. حتی یه بازیگر بود که خیلی وقت بود بازی نمی کرد که ما تو این سریال دیدیمش.
ولی آخرش اشکمونو در آورد با اون سخنرانی تو دادگاه. راستی راستی هم جو می گیردش بعضی وقت ها.
منظورت چيه ؟مسئول جوایز بانک هم عوض شده بود.
سلام
خوشبختانه من که این سریال را ندیدم.
با توجه به پستهای شما دوستان متوجه شدم در این سریال دستکاری های شده است..
فقط نمی دونم چرا همه متعجب هستند؟مگه دفعه اول که این اتفاقها می افتد؟
سریال امام علی هم به نوعی دستکاری شده بود..اولین بار که اخرین قسمت(یا د.و اخر قسمت)پخش شد..از زبان قطام می شنیدیم که می گفت"من از علی کینه به دل دارم..چون تنها مردی است که در برابر من زانو نزد.."اما حتی تکرار همین قسمت هم این جمله پخش نشد..و نیز جایی که یکی از بازیگران رقص با شمشیر داشت..که متاسفانه یادم نیست چنگیز وثوق بود یا آسایش یا کاراکتر ابن ملجم..
این جناب مدیری(که شخصا ازشون متنفرم) که مهمتر و نام آورتر از استاد بیضایی ،کیارستمی،پناهی،تقوایی،جل یلی یا اخیرا مهرجویی نیست که...
وقتی اونها با کلی ممیزی و سانسور روبرو هستند..هوادارن آقای مدیر باید خدارو شکر کنند که حداقل ایشون ممنوع التصویر نشدند....
ضمن اینکه بنده این سوال را در ذهن دارم که چطور ایشون هنوز دارند فعالیت می کنند.
اینجور که توی پستهای شما دوستان خوندم این سریال تکه پرانی های زیادی داشته...
حتی یادم هست در هنگامی که اون یکی سریال برره پخش می شد(که خوشبختانه اون را هم چند قسمت محدود بیشتر ندیدم) یه اشاراتی به اولیا امور کشور داشتند.دقیقا یادم نیست به نمایندگان بود..فکر کنم.
که دیگه حتی روزنامه ها هم این مورد را ذکر کردند..
اما خوب باز می بینیم ایشون هنوز فعالیت می کنند؟
حالا اگر مسعود کیمیایی هم این اشارات را در فیلم خودش به کار برده بود..باز هم می تونست کار کنه؟
این حرفها را به علت تنفر شدیدم از ایشون(مهران مدیری) نمی گم...کما اینکه عقیده دارم هرکسی ،در هر کسوتی و به هر نحوی که دلهای هموطنان من را که مدتهاست زنگار غم و غصه نان گرفته،خوشحال کند...عبادتی بزرگ کرده است.
اما خوب بالاخره سوال پیش م یآید دیگه....
کل قسمت ها که در یک روز نوشته نشده! به همراه فیلمبرداری هر قسمت فیلم هم نوشته میشده که البته گروه نویسنده معمولا یه چند قسمتی جلوتر از فیلمبرداری بودند. در نتیجه واضحه که قسمت آخر موقعی نوشته شده که مهران مدیری انتخاب شده بود.
فقط می تونم بگم احسنت![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)