دو انيميشن كوتاه با روندي تفكربرانگيز ديدم :
The killing of an egg
ساخته Paul Driessen به سال 1977 و مدت حدود 3 دقيقه
مردي در حال خواندن دعا قبل از خوردن صبحانه ، اتاق زرد رنگ ، صداي اعتراض كسي كه بعد از ضربه هاي متوالي به تخم مرغ آبپز از داخل آن به گوش مي رسد ... زوال ؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Quest
ساخته Tyron Montgomery و Thomas Stellmach به سال 1996 و مدت حدود 12 دقيقه ، تكنيك استاپ موشن
برنده اسكار بهترين انيميشن كوتاه 1997
برهوتي از شن هاي روان و يك مرد شني كه با تعجب نيم خيز مي شود و يك بطري آب خالي در دست دارد . ناگهان صداي چكيدن قطرات آب و خروش آن شنيده مي شود . شن هاي اطراف خود را كنار ميزند اما شن هاي روان به پايين فرو ميروند و شاهد سقوط او به سطح جديدي هستيم . با ديدن قطرات آب به دنبال پايان و مقصد نامعلوم آن به سطح هاي جديدي ميرود ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ويژگي هاي زير رو در نظر بگيريد :
دنيايي كه هيچ تعريف دقيقي از پيدايش آن نيست و تعداي كاراكتر به طرز مرموزي سرگردان به دنبال يك هدف واهي اند .
يك آگاهي ناقص از مبدا و خالق دنياي پيرامون براي مخاطب بوجود مي آيد ... و سرگرداني و حيراني بي جواب .
و مهمترين جزء ؛ تكرار حوادث از نو !
در عالم سينما هميشه شاهد ايده هايي نزديك به اين فضاسازي هستيم ، فيلمهايي مانند معكب چنين فضايي ترسيم ميكنند . اين فضا براي ساخت فيلم و انيميشن كوتاه هم بستر مناسبي است .
spoiler :
در انيميشن The killing of an egg بعد از اينكه موجود ناشناس داخل تخم مرغ متعجب از ضربه هاي قاشق داد و بيداد مي كند ، مرد با تشديد ضربات تخم مرغ رو كه خانه موجود ناشناس محسوب ميشه نابود و او رو ميكشه ! درست چند لحظه بعد همين اتفاق براي مرد رخ ميده و ما متوجه ميشيم اتاق زرد رنگ او در واقع زرده ي تخم مرغ صبحانه ي موجودي در سطح بالاتر بوده و با وجودي كه انيميشن با زوال و نابودي مرد اتاق زرد رنگ تموم ميشه ولي احتمالا قسمتي از يك روند دنباله دار رو شاهد بوديم ... يك روند تكراري و به سمت بالا .
اما در انيميشن Quest شاهد روندي رو به پايين هستيم كه در نهايت تكرار مي شود . داستان در چند سطح متفاوت مي گذره ؛ بياباني خشك و شني ، سطحي از كاغذ ، سطح سنگ و صخره ها ، سطح فلز و تكنولوژي و در پايين همه اينها سطحي از آب . قطرات آب در واقع نشانه و راهنمايي براي رسيدن به سطح نهايي است كه با زحمت زياد به آن مي رسيم . تا رسيدن به آب سطح ها سخت تر و عبور از آنها مشكلتر ميشه . اما درست در نزديكي سطح آب شاهد يك دگرگوني هستيم ؛ مرد شني بين دو جداره آهني له و به شكل شن و خاك به داخل آب ميريزه ! اوج انيميشن اينجاست . درست جايي كه فكر مي كنيم به پايان خط رسيديم ذرات شن رو در حال فروريختن در بيابان مي بينيم و دوباره مرد شني شكل ميگيره كه با بطري خالي آب در بياباني خشك افتاده و روندي كه در اول پاراگراف اشاره كردم به يك حيراني بي جواب تبديل ميشه و اين چيزيه كه باعث ميشه حداقل تا لحظاتي بعد از پايان هم به فكر فرو رويد .