تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 24 از 640 اولاول ... 142021222324252627283474124524 ... آخرآخر
نمايش نتايج 231 به 240 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #231
    پروفشنال cityslicker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زیر همین سقف خاکستری
    پست ها
    803

    پيش فرض

    شد ميسرم کنج خلوتي طي شد صحبتي دلبري
    در کنار من با فسونگري مي دهد مرا ساغري
    مطرب بود در هواي خوش با نواي خوش نغمه خوان
    مستم کند با تراني با فسانه اي دلستان
    اي که در برم خنده ها به لب آمدي
    بر تنم چو جان در سکوت شب آمدي
    در پناه تو از بد زمان مي رهم
    من به راه تو اي اميد دل جان دهم
    زمانه با کس وفا نکرده ز غم دلي را رها نکرده
    مگو به عاشق که ترک هستي چرا نکرده
    به کنج خلوت چرا نشستي بيا و رو کن به عشق و مستي
    که تا قيامت نپايد اي گل بهار هستي
    شد بهشت امشب دگر کاشانه ام
    در برم آمد چو جان جانانه ام
    عاقبت آن فتنه جو شد رام من
    آمد آن مرغ طرب بر بام من
    چه بگويم چرا نبندم لب از سخن
    که تو خواندي حديث عشق از سکوت من
    شرح فراق تو را چه دهد ناي شکسته ي من
    رنگ رخم اثري بود از اين دل خسته ي من

  2. #232
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    و من پنداشتم
    او مرا خواهد برد
    به همان کوچه ی رنگین شده از تابستان
    به همان خانه ی بی رنگ و ریا
    و همان لحظه که بی تاب شوم
    او مرا خواهد برد
    به همان سادگی رفتن باد
    او مرا برد
    ولی برد ز یاد

  3. #233
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    این زمان نادان است
    و نمیداند
    شاخه ی سبز حیات
    روی دیوار زمستان خواب است
    این زمان نادان است
    او چه میداند
    پر پرواز کبوترهارا
    چه کسی می چیند
    و من اندیشیدم
    که چرا ماه ز خورشید
    گریزان شده است
    که چرا عقربه ها می چرخند
    اندکی صبر کن ای چرخ زمان
    مادرم سخت مریض احوال است
    قصد ماندن دارد
    تو اگر بگذاری نوش دارو برسد
    این زمان سخت گریزان وپریشان حال است
    این زمان نادان است
    و کسی نیست بپرسد از او
    مگر این لحظه چه عیبی دارد

  4. #234
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    روزی که میمیرم
    نگران من نباش
    که میان ابرها گم نمی شوم
    و اشک مریز
    که نمیتوانم
    حتی بغض کنم
    حتی صدایم مکن
    که من دیگر درون تورا حس میکنم
    وقتی مردم
    میان اسمان مرا بجوی
    نه زیر سنگی که نام من کشیده به روی
    من
    همیشه تورا از فراز ابرها
    تماشا میکنم

  5. #235
    آخر فروم باز kar1591's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    ساوالان
    پست ها
    1,329

    پيش فرض

    زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
    گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
    بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
    یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
    رندان تشنه لب را آبی نمی​دهد کس
    گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

  6. #236
    آخر فروم باز kar1591's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    ساوالان
    پست ها
    1,329

    پيش فرض

    مي دونم دلت گرفته........من برات سنگ صبورم چي شده تنها نشستي.........مثل تو از همه دورم واسه من زندگي سرده........نکنه تو هم غريبي کاش مي شداشکاتوپاک کرد........بميرم تو هم بريدي چه تبسم قشنگي........وقتي به غمها بخندي آخه ارزشي نداره........دل به اين دنيا ببندي نازنين دنيا همينه........اونکه خواب بود بدترينه نکنه تنهات گذاشته........آخره عشقها همينه ميدوني چقدر عزيزه........قطره سپيد شبنم مثل اون اشکاي نازت.......رو تن گلهاي مريم نازنين خدا بزرگه........غم واز خودت جدا کن

  7. #237
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    از درد، از کبود تنم حرف می زنم
    من بی زبان و بی دهنم حرف می زنم
    اصلا تعجبی که ندارد، زبان که نیست
    با تکه تکه ی بدنم حرف می زنم
    من با شما که تازه به دوران رسیده اید
    از درد، از غم کهنم حرف می زنم
    از داغها که روی دل من گذاشتید
    با دکمه های پیرهنم حرف می زنم
    ... یادم نبود پیرهنی نیست در تنم
    من مرده ام و با کفنم حرف می زنم

  8. #238
    آخر فروم باز kar1591's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    ساوالان
    پست ها
    1,329

    پيش فرض

    شب و هوس

    در انتظار خوابم و صد افسوس
    خوابم به چشم باز نميآيد
    اندوهگين و غمزده مي گويم
    شايد ز روی ناز نمي آيد
    چون سايه گشته خواب و نمي افتد
    در دامهای روشن چشمانم
    می خواند آن نهفته نامعلوم
    در ضربه هاي نبض پريشانم
    مغروق اين جوانی معصوم
    مغروق لحظه های فراموشی
    مغروق اين سلام نوازشبار
    در بوسه و نگاه و همآغوشی
    مي خواهمش در اين شب تنهايی
    با ديدگان گمشده در ديدار
    با درد ‚ درد ساكت زيبايی
    سرشار ‚ از تمامی خود سرشار
    مي خواهمش كه بفشردم بر خويش
    بر خويش بفشرد من شيدا را
    بر هستيم به پيچد ‚ پيچد سخت
    آن بازوان گرم و توانا را
    در لا بلای گردن و موهايم
    گردش كند نسيم نفسهايش
    نوشد بنوشد كه بپيوندم
    با رود تلخ خويش به دريايش
    وحشي و داغ و پر عطش و لرزان
    چون شعله هاي سركش بازيگر
    در گيردم ‚ به همهمه ی در گيرد
    خاكسترم بماند در بستر
    در آسمان روشن چشمانش
    بينم ستاره های تمنا را
    در بوسه های پر شررش جويم
    لذات آتشين هوسها را
    می خواهمش دريغا ‚ می خواهم
    می خواهمش به تيره به تنهايی
    می خوانمش به گريه به بی تابی
    می خوانمش به صبر ‚ شكيبايی
    لب تشنه می دود نگهم هر دم
    در حفره های شب ‚ شب بی پايان
    او آن پرنده شايد می گريد
    بر بام يك ستاره سرگردان

  9. #239
    پروفشنال deicide's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    813

    7 مرثيه

    پوسيدن درد در رگهايم

    قهقهه مرگ را زمزمه مي کند به هنگامي که

    اسطوره هاي نفرت ، چشمانم را از حدقه بيرون مي آوردند.

    بوي جنون آميز خون از قلعه تاريک آدميت

    به مشام هر هرزه اي مي رسد.......

    روحم را بيرون بکش از سينه شکافته شده ام

    اي اهريمن سرد.

    تا گواهي نباشد

    تا مرثيه اي نباشد

    بر آنچه ميبينم.

  10. #240
    آخر فروم باز kar1591's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    ساوالان
    پست ها
    1,329

    پيش فرض

    آسمون به ماه میگه:
    عشق یعنی چی؟
    ماه میگه: یعنی اومدن دوباره‌ی تو ماه میگه؟
    تو بگو عشق یعنی چی؟
    آسمون میگه : انتظار دیدن تو
    نشان عشق
    روز و شب...
    مانده ام در حسرت بالا بلایی روز و شب
    جان دهم از دوری دیر آشنایی روز و شب


    هر سحر نام تو را با سوز دل سر داده ام
    تا مگر بر تو رسد از من صدایی روز و شب

    عاشقانه کو به کو شهر شما را گشته ام
    تا بیابم شاید از تو، رد پایی روز و شب

    دلخوشم با خاطرات هر شب تو روزها
    بی تو دارم با دل خود ماجرایی روز و شب

    پیش رویم قاب عکسی از تو دارم ماه من
    روز و شب با یاد تو، دارم صفایی روز شب

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •