کاش تنهایم با تنهایت جمع می شد
کاش دردی نبود
کاش مردی نمی شکست
کاش زنی نمی رنجید
کاش در مرداب تاریکی ها فرو نمی رفتم
کاش دستم را بگیرد
کاش تنها نبودی
با الهام از شعر آرام
Boof6260
کاش تنهایم با تنهایت جمع می شد
کاش دردی نبود
کاش مردی نمی شکست
کاش زنی نمی رنجید
کاش در مرداب تاریکی ها فرو نمی رفتم
کاش دستم را بگیرد
کاش تنها نبودی
با الهام از شعر آرام
Boof6260
چه جالب!!!
روزی اگر مرا دیدی
که روی تاب قدیمی خانه
جیر جیر کنان تاب می خورم
و می خندم به ابرهایی که بر فراز آسمان
تصویر آرزوهایم می شوند
نزدیک تر نیا
دور شو
بگذار در فراموشی
پشت دیوار
کنار باغچه کوچکم
جیر جیر کنان روی تاب
به آسمان بروم و باز گردم
به آسمان بروم و باز گردم
اگر زودتر می دانستم
فقط کمی زودتر
که این راه لعنتی
به کدام جهنمی ختم می شود
نه مثل قهرمانی افسانه ای پا در راه می گذاشتم
نه مبارزه می کردم
و نه رنجی را می پذیرفتم که روح خسته ام را صیقل دهد!
نه
برمی گشتم
و در بی خبری کنار جاده
قله مه گرفته کوهها را نگاه می کردم
و فکر می کردم:
چه با شکوه!
به من نگاه کن
درست به چشمهایم
می دانم که تازه از زیر چتر برگشته ای
می دانم که وقت نمی کنی دلت برایم تنگ شود
ولی من از دلتنگی تمام وقت ها برگشته ام
آن روز
یکی از همان هفت روز زیبای خدا
وقتی خدا
میان مردم
دل قسمت می کرد
من
در کوچه پایینی
سنگریزه جمع می کردم از روی زمین
تا مبادا
روزی بازهای مهاجر
تو را بیندازند
قمری کوچک دل من
تو باور کرده ای
هرچه را که می توانست تو را تسلی بدهد
هرچه را که می توانست امیدوارت کند
هرچه را که دروغ می گفت
اما چه می شد اگر
اگر و فقط اگر
نگاهت کمی به این سو می چرخید
و گم می شد در سایه های آویخته از نگاه من
چه می شد اگر
اگر و فقط اگر
مرا هم باور می کردی؟؟؟
عشق تو معامله است:
دوستت دارم،
دوستم بدار
دوستت دارم،
دیگری را منگر
دوستت دارم،
تنها به من بیندیش
دوستت دارم،
مرا در آغوش بکش
دوستت دارم،
تمام عمرت را با من سرکن
تو مشتری خوبی هستی
اما...
من سوداگر نیستم!
فاصله بین ما
یک قدم بیشتر نبود
افسوس که دیوار بودیم
من
تو
يك دوراهي
يك علامت سوال
كه هرلحظه مي كشي
در برابرم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)