من در كنار تنهايي
تنهايي
در كنار تو
من به تو
از رطوبت به شن
نزديكتر
انگشتان تو
نت هاي موسيقي را
پرواز مي دهند
و ساق پاي تو
مفهوم الكل است
c2
h 5
o
h
من در كنار تنهايي
تنهايي
در كنار تو
من به تو
از رطوبت به شن
نزديكتر
انگشتان تو
نت هاي موسيقي را
پرواز مي دهند
و ساق پاي تو
مفهوم الكل است
c2
h 5
o
h
ابر میبارد و من میشوم از یار جدا
چون کنم دل بچنین روز ز دلدار جدا
ابر باران و من و یار ستاده در وداع
من جدا گریه کنان ابر جدا یار جدا
… و من بي حضورت
نامه اي مي نويسم
به تمام كفشهايي كه نپوشيده اي
نمي دانم امروز
كدام كفش آن پاها را به تن مي كنند …
پيش از آغاز طوفان نوح
دوستت داشتم
و در همه خرابه ها
پي ات گشتم
نه در اهرام ثلاثه ديدم ات
نه در تخت جمشيد
نمي دانم
كدام از خدا بي خبر
بين ما ديوار بزرگ چين را كشيد !
دايره در اثبات تساوي شعاعهاي خود
بر گرد مركز خود
خم مانده است
تا كي مي توان شعاعهاي دايره را
به پيروي از يكدگر محكوم كرد !
خورشيد هر روز با نور خود
هزاران ستاره را
خاموش مي كند
مردي به انتقام خون هزاران ستاره كه بر گردن خورشيد سنگيني مي كند
يك شب خورشيد را
در شرق آسمان بدار مياويزد
تا دشمنان ستاره بدانند
در زمين مرد شاعري هست
كه آفتاب ظالم را
دوست نمي دارد
و گلهاي هرجايي آفتاب گردان را
پر پر مي كند !
نويسنده از خواننده بيشتر است
آه اسكندر
كتابخانه ها را
درياب !
جمله از این کوتاه تر نمیشود
آخر از این ساده تر نیست
بگو،
بگو که نشاید جسارت گفتنش
همانند سلامی خشک و خالی ست
بگو،
بگو که گفتنش خوشرنگ
همانند گل ِ نقش بسته بر قالی ست
بُروز عشق سخت است
لیک پایانش به خوشحالی ست
دوستت دارم!
کنون در دل خالی من
پژواک فریاد جیرجیرکها میپیچد
و فریاد و پژواک، تمام گمان بُخردانهام را انکار میکند
من در دیوانگی خردمندترم!
هم اکنون 3 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 3 مهمان)