تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 238 از 2734 اولاول ... 1381882282342352362372382392402412422482883387381238 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,371 به 2,380 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #2371
    داره خودمونی میشه amir 110's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    پست ها
    203

    پيش فرض

    من اگر برخيزم
    تو اگر برخيزي
    همه برمي خيزند

  2. #2372
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    دل چون آینه ی اهل صفا می شکنند
    که ز خود یبخبرند این ز خدا بیخبران...

  3. #2373
    داره خودمونی میشه amir 110's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    پست ها
    203

    پيش فرض

    نوش کن جام شراب يک منی
    تا بدان بيخ غم از دل برکنی

  4. #2374
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    يكي بود
    يكي نبود
    و آن كه به ضرس قاطع بود
    گفت : اتفاق شود
    و اتفاق من بودم
    و بعد تر تو
    و يا نمي دانم چه فرق مي كند
    برعكس
    يكي نبود
    و آن يكي كه بود
    گفت : مهر شود
    و مهر شد
    سقف و سايه و بستر
    اجاق و مطبخ و لبخند
    يكي نبود
    و آن يكي كه بود گفت شك بشود
    و بعد شك از بعيدترين دريچه آفتابي شد
    يكي نبود
    و آنيكي
    گويي كه هيچ نبوده باشد
    احتمالا گفت كينه شود
    و دود شد
    اجاق و مطبخ و لبخند
    و بعد تر زمين
    كه دهكده است
    بودم بيمه نامه ي سوء تفاهم و سرقت و سلاخ
    سپس
    يكي كه بود و نبودش
    گفت : باران شود
    و به اين قلم قسم كه باران شد
    و ما هنوز خيس گريه نبوديم
    كه گفت : بازي تمام شود
    و شايد هنوز نگفته بود
    كه رنگين كمان پلي
    از دو سوي دهكده روييد
    ...

  5. #2375
    داره خودمونی میشه amir 110's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    پست ها
    203

    پيش فرض

    دو پرنده بي طاقت در سينه ات آوازمي خوانند
    تابستان از كدامين راه فرا خواهد رسيد
    تا عطش
    آب ها را گوارا تر كند؟

  6. #2376
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    در پاكتي درگشوده
    برايت مشتي سلام و بوسه فرستادم
    با اندكي هواي نيالوده
    و چن قطعه عكس نان براي تبرك
    كه پشتشان نوشته ام
    آيا دوباره مي بينمت ؟
    آيا هنوز
    وقتي كه مي دوم
    دلت هواي شانه هاي مرا دارد ؟
    آيا هنوز بر اين عقيده اي كه
    دو دو تا مساوي چار است ؟
    و هيچ قصد توبه نداري ؟
    ناچارم برايت دعا كنم
    از فرط عشق بميري
    ....

  7. #2377
    داره خودمونی میشه amir 110's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    پست ها
    203

    پيش فرض

    يكي را دوست مي دارم
    ولي افسوس او هرگز نمي داند
    نگاهش مي كنم
    شايد بخواند از نگاه من
    كه او را دوست دارم
    ولي افسوس او هرگز نگاهم را نمي خواند

  8. #2378
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    شعرتون تکراری بود
    ...........

    در دل میخانه سخت ولوله افتاد
    :دختر رقاص تا به رقص درآمد
    گیسوی زرین فشاند و دامن پرچین؛
    .از دل مستان، ز شوق، نعره برآمد

    ،نغمه موسیقی و به هم زدن جام
    .قهقهه و نعره در فضا به هم آمیخت
    پیچ و خم آن تن لطیفِ پر از موج
    :آتش شوقی در آن گروه برانگیخت

    رقص به پایان رسید و ، باده پرستان
    دست به هم کوفتند و جامه دریدند؛
    ،گل به سر آن گل شکفته فشاندند
    ،سرخوش و مستانه پشت دست گزیدند

    - دختر رقاص، لیک - چون شب پیشین
    شاد نشد، دلبری نکرد، نخندید؛
    ،چهره به هم درکشید و مشت گره کرد
    .شادی عشاق خسته را نپسندید

    ،دیده او پرخمار و مست و تب آلود
    :مستی او رنگ درد و تلخی غم داشت
    ،باده در او می فزود، گرم و شررخیز
    .حسرت عمری نشاط و شور که کم داشت

    ،اوست که شادی به جمع داده همه عمر
    لیک دمی شادمان دلش نتپیده؛
    ،اوست که عمری چشانده باد لذت
    .خود، ولی - افسوس! - جرعه یی نچشیده

    ،اوست که تا ناله اش غمی نفزاید
    سوخته اندر نهان و دوخته لب را؛
    ،اوست که چون شمع، با زبان حسرت
    .رقص کنان پیش خلق، سوخته شب را

    آه که باید ازین گروه ستمگر
    داد دل زار و خسته را بستاند؛
    شاید ازین پس، ازین خرابه دلگیر
    .پای به زنجیر بسته را برهاند

    ،بانگ برآورد: « ای گروه ستمگر
    !پشت مرا زیر بار درد شکستید
    تشنه خون شما منم، منم، آری؛
    «...!گل نفشانید و بوسه هم نفرستید

    گفت یکی زان میان که:« دختره مست است؛
    - مستی او امشب از حساب فزون است
    آه! ببین: چهره اش سیاه شده از خشم؛
    «!مست نه، این بینوا دچار جنون است

    !باز خروشید دخترک که: « بگویید
    - کیست؟ بگویید! از شما چه کسی هست
    کیست که فردا ز خود به خشم نراند
    نقد جوانی مرا چو می رود از دست؟

    کیست؟ بگویید! از شما چه کسی هست
    ،تا ز خراباتیان مرا برهاند
    ،زندگیم را ز نو دهد سر و سامان
    «دست مرا گیرد و به راه کشاند؟
    ***
    گفته دختر میان مجمع مستان
    بهت و سکوتی عجیب و گنگ پراکند؛
    :پاسخ او زان گروه می زده این بود
    ...از پی لختی سکوت، قهقهه ای چند ...
    ...

  9. #2379
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    در كنار چشمه سحر
    سرنهاده روي شانه هاي يكدگر
    گيسوان خيسشان به دست باد
    چهره ها نهفته در پناه سايه هاي شرم
    رنگ ها شكفته در زلال عطرهاي گرم
    مي تراود از سكوت دلپذيرشان
    بهترين ترانه
    بهترين سرود

  10. #2380
    آخر فروم باز soleares's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    اراج ...
    پست ها
    3,803

    پيش فرض

    دل خرابي مي كند دل دار را آگه كنيد زينهار اي دوستان جان من و جان شما

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 3 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 3 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •