همیشه آخر خرداد
اول عشق است
نترس…آب نمی میرد
همیشه آب مهیاست
نترس چشم بچرخان
صدای رفتن ما
صدای آمدن دریاست…
همیشه آخر خرداد
اول عشق است
نترس…آب نمی میرد
همیشه آب مهیاست
نترس چشم بچرخان
صدای رفتن ما
صدای آمدن دریاست…
باران می خواهم
بی هیچ تحمل
هوا می خواهم
بی هیچ کتمان
تو را می خواهم
بی هیچ تحمل کتمان
چه بغض بسته ای ست تمنا
در این زمین کویری ترک خورده
چه جان خسته ای ست در من
در این بی کرانه ابری
شراب تقلبی چشمانت
امشب دیگر نتوانست خمارم کند!!!
فکر کنم معده ام هم پی برده
به دروغ های تو!
لبخندهایم آنقدر کج و کوله شده
که طرح هایم
همه خط خورده از آب در می آیند
و تو اشک هایم را مدام به رخم می کشی...
از برگ گل نازکتری
از هرچه گویم بهتری
خوبان فراوان دیده ام
اما تو چیز دیگری
دارمت دوست به حدی که خدا می داند
این گفته فقط باد صبا می داند
مهرت ای دوست زمانی از دلم پاک شود
که همه پیکر من زیر زمین خاک شود
گل من خبر نداری دل گلدونت می گیره
اگه تو پژمرده باشی گلدونت برات میمیره
گل من نگو که اونجا دل تو برام می گیره
گل من نگو شکستی گلدونت برات میمیره
نکنه لگد شه ساقت زیر پای هر غریبه
ساده دل نباش گل من که دنیا پر از فریبه
نکنه یه وقت شکستی آخ داره اشکام میریزه
نمی دونی خاطر تو واسه من چه قدر عزیزه
روی آن شیشه ی تبدار تو را ها کردم
اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم
حرف با برف زدم سوز زمستانی را
با بخار نفسم وصل به گرما کردم
شیشه بد جوری دلش ابری و بارانی شد
شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم
به کاغذهای در دستش نرسیدم
به دست های کاغذی اش
که افق را در چشم هایم مچاله کرده است
رنگ آمیزی گریه های چسبیده بر پلک هایم
سردی شکاف روحم را نمی پوشاند
سنگین بود و
فقط دست هایم را خمیده تر نگه می داشت
نام گلی بیخ گلویم حلقه شده
اشاره های انگشتم دیگر مال من نیست
افق خط آلود
سطرهای بلندش را متوقف کرده است
برای ترمیم تصادفی که
در خطوط پیشانی ام رخ داد
زخم هایم را به تعویق می اندازم
زیر دندان کوسه های گرسنه هم
فکرهای پریشانم را به تو خیره می کنم.
با همین کفش ها راه افتادم
از خمیدگی پل ها گذشتم
ردم را به پوست ساحل دادم
ایستادم کنار صخره ای
به موج ها نگاه کردم
خودم را دیدم
باد می وزید در من
شن ها تمام پیراهنم را تصرف کرده بودند
دیگر هیچ خاطره ای
صخره ی تازه را نجات نمی داد
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)