ویرایش ............
ویرایش ............
Last edited by seied-taher; 15-06-2008 at 19:23.
مانده ام سر در گريبان بي تو در شب هاي غمگين
بي تو باشد همدم من ياد پيمان هاي ديرين
آن گل سرخي كه دادي در سكوت خانه پژمرد
آتش عشق و محبت در خزن سينه افسرد
گر دیگران به منظر زیبا نظر کنند
ما را نظر به قدرت پروردگار اوست
باور مکن که صورت او عقل من ببرد
عقل من آن ببرد که صورتنگار اوست
ترسم بروم عالم جان ناديده
بيرون روم از جهان جهان ناديده
در عالم جان چون روم از عالم تن
در عالم تن عالم جان ناديده
هرکس به طریقی دل ما میشکند
بیگانه جدا
دوست جدا میشکند
بیگانه اگر میشکند حرفی نیست
از دوست بپرسید چرا میشکند.
دوست دارم ودانم كه تويي دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شدهام دوست ندانم
من چو مجنونم که در لیلای خود
نیستم در هستی مولای خود
ذکر حق دل را تسلا می دهد
آه مجنون بوی لیلا می دهد
جان مجنون قصد لیلایی مکن
جان یوسف را زلیخایی مکن
نام این معبود را یاران مزین کرده اند
در صفای کعبه ی خوش صورت و سیرت بمان
در کجا خواهی تو پیدا کردن این عشق عظیم ؟
تا ابد در سوز این نامی پر شوکت بمان
گر شوی در آسمان اعتلایش اختری
همچو اشک اندر دل دریای بی قیمت بمان
نه رسم ماست بریدن ز دوستان قدیمی
دین دیار ندانم که رسم چیست شما را
اشکش چکید و دیگرش آن آبرو نبود
از آب رفته هیچ نشانی به جو نبود
مژگان کشید رشته به سوزن ولی چه سود
دیگر به چاک سینه مجال رفو نبود
دیگر شکسته بود دل و در میان ما
صحبت بجز حکایت سنگ و سبو نبود
او بود در مقابل چشم ترم ولی
آوخ که پیش چشم دلم دیگر او نبود
هم اکنون 5 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 5 مهمان)