عکس روی تو بر نگین افتاد
حلقه بشکست و بر زمین افتاد
شد جهان هم چو حلقهای بر من
تا که چشمم بر آن نگین افتاد
عکس روی تو بر نگین افتاد
حلقه بشکست و بر زمین افتاد
شد جهان هم چو حلقهای بر من
تا که چشمم بر آن نگین افتاد
در سر خلقان می روی , در راه پنهان می روی
بستان به بستان می روی, آنجا که خیزد نقشها
ان سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست
تا نگردی بی خبر از جسم و جانان ....کی خبر یابی زجانان یک زمانن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست
نه کفرم ماند در عشقت نه ایمان
که اینجا کفر و ایمان درنگنجد
چنان عشق تو در دل معتکف شد
که گر مویی شود جان درنگنجد
در عاشقی گریز نباشد زساز و سوز
استاده ام چو شمع مترسان ز اتشم
من ادم بهشتی ام اما دراین سفر
حالی اسیر عشق جوانان مهوشم
من گرفتم که این همه پرده
شود از مرکز معانی باز
چون تو بیگانه وار زیستهای
چون ببینی کجاش دانی باز
پس رونده که کرد دعوی آنک
رستهام از جهان فانی باز
خود چو در ره فتوح دید بسی
ماند از اندک از معانی باز
گرچه کردند از یقین دعوی
همه گشتند بر گمانی باز
ز شوق نرگس مست بلند بالایی..چولاله با قدح افتاده بر لب جویم
شدم فسانه به سر گشتگی و ابروی دوست.....کشید در خم چو گان خویش چون گویم
ملت عشق از همه دین ها جداست .....عاشقان را ملت و مذهب خداستز شوق نرگس مست بلند بالایی..چولاله با قدح افتاده بر لب جویم
شدم فسانه به سر گشتگی و ابروی دوست.....کشید در خم چو گان خویش چون گویم
ترسم كه اشك در غم ما پرده در شود
وين راز سر به مهر به عالم ثمر شود
گويند سنگ لعل شود در مقام صبر
آري شود وليك به خون جگر شود
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)