تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 236 از 640 اولاول ... 136186226232233234235236237238239240246286336 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,351 به 2,360 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #2351
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    خسته نیستم
    ......خوابم نمی آید
    اما ...
    چشم هایم دارند به روی هم می روند
    زیرا ...
    دیگر طاقت دیدن لحظه های بی تو رو ندارند .

  2. 2 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2352
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    صبح که بیدار شدم
    ترسیدم سرم را از روی بالشت برگردانم
    این کار را کردم
    تو به قولت عمل کردی
    من هم جای خالیت گل رزی گذاشتم ...

  4. #2353
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    سبک بالان ساحل ها ندیدند به دوش خستگان باریست دنیا

    مرا در اوج حسرتها رها کرد عجب یار وفاداریست دنیا

    عجب آَشفته بازاریست دنیا عجب بیهوده تکراریست دنیا

    میان آنچه باید باشد و نیست عجب فرسوده دیواریست دنیا

    عجب خواب پریشانیست دنیا

  5. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #2354
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    سیرم از زندگانی

    در بهار جوانی

    زان كه بی او ندارم

    طاقت زندگانی

    ای كه منعم نمایی...از پریشانی دل

    میكنی از ملامت خنده بر زاری دل

    تا كه عاشق نگردی

    حال عاشق ندانی

    شب نمی شود كه از غمش خون نگریم....

  7. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #2355
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    شبانه های غمگین ،روزای بی ترانه
    خواب و سکوت مرداب ، گودالی از بهانه

    یک یار بی مروت ، یک اندوه بی پایان

    یک مرداب حقیقی ،از اشک برف و باران

    اینها همه حکایت از درد بی غروبند

    از تشنه کامی عشق در رفتن تو بودند

    ما عاشقان مرداب ، در گودال بهانه

    درگیر با چه هستیم،با عشق و یا زمانه....


  9. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #2356
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    از شوكت فرمانرواييها سرم خالي است
    من پادشاه كشتگانم، كشورم خالي است

    چابك‌سواري، نامه‌اي خونين به دستم داد
    با او چه بايد گفت وقتي لشگرم خالي است

    خون‌گريه‌هاي امپراتوري پشيمانم
    در آستين ترس، جاي خنجرم خالي است

    مكر وليعهدان و نيرنگ وزيران كو؟
    تا چند از زهر نديمان ساغرم خالي است؟

    اي كاش سنگي در كنار سنگها بودم
    آوخ كه من كوهم ولي دور و برم خالي است

    فرمانروايي خانه بر دوشم، محبت كن
    اي مرگ! تابوتي كه با خود مي‌برم خالي است

  11. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #2357
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    راحت بخواب اي شهر! آن ديوانه مرده است
    در پيله ابريشمش پروانه مرده است

    در تُنگ، ديگر شور دريا غوطه‌ور نيست
    آن ماهي دلتنگ، خوشبختانه مرده است

    يك عمر زير پا لگد كردند او را
    اكنون كه مي‌گيرند روي شانه، مرده است

    گنجشكها! از شانه‌هايم برنخيزيد
    روزي درختي زير اين ويرانه مرده است

    ديگر نخواهد شد كسي مهمان آتش
    آن شمع را خاموش كن! پروانه مرده است

  13. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #2358
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    بعد از اين بگذار قلب بي‌قراري بشكند
    گل نمي‌رويد، چه غم گر شاخساري بشكند

    بايد اين آيينه را برق نگاهي مي‌شكست
    پيش از آن ساعت كه از بار غباري بشكند

    گر بخواهم گل برويد بعد از اين از سينه‌ام
    صبر بايد كرد تا سنگ مزاري بشكند

    شانه‌هايم تاب زلفت را ندارد، پس مخواه
    تخته‌سنگي زير پاي آبشاري بشكند

    كاروان غنچه‌هاي سرخ، روزي مي‌رسد
    قيمت لبهاي سرخت روزگاري بشكند

  15. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #2359
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    اين طرف مشتي صدف آنجا كمي گل ريخته
    موج، ماهيهاي عاشق را به ساحل ريخته

    بعد از اين در جام من تصوير ابر تيره‌ ايست
    بعد از اين در جام دريا ماه كامل ريخته

    مرگ حق دارد كه از من روي برگردانده است
    زندگي در كام من زهر هلاهل ريخته

    هر چه دام افكندم، آهوها گريزان‌تر شدند
    حال صدها دام ديگر در مقابل ريخته

    هيچ راهي جز به دام افتادن صياد نيست
    هر كجا پا مي‌گذارم دامني دل ريخته

    زاهدي با كوزه‌اي خالي ز دريا بازگشت
    گفت خون عاشقان منزل به منزل ريخته!

  17. 3 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #2360
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    توی هر گوشه این شهر...
    دارم از عشق تو یادی
    می سوزونه منو یادِ...
    دلی که به من ندادی
    میرم و گم میشم آخر...
    تو غروب دشت غربت
    نمی تونم که بمونم...
    توی شهر بی محبّت

  19. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •