تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 234 از 469 اولاول ... 134184224230231232233234235236237238244284334 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,331 به 2,340 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #2331
    آخر فروم باز M.etallic.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    کره زمین
    پست ها
    3,962

    پيش فرض

    واسه اینکه حال و هوای تاپیک عوض بشه و دو دوست عزیزمون با هم جروبحث نکنن. یه سوتی دیگه از همون کوهنوردی ما ...

    موقع ظهر بود که رسیده بودیم وسطهای راه. و یه جای سرسبزی پیدا کردیم و قرار شد همون جا ناهار بخوریم. موقع ناهار شد منو دوستم دیدیم هر کی دست یه دختر رو گرفت رفت یه گوشه دنجی باهم نشستن و make love این حرفها بعدشم ناهار... من و دوستمم کنار یه سنگ نشسته بودیم و زانوهامونو بغل کرده بودیم و مظلومانه اونا رو نگاه میکردیم. بعد عصبی شدیم. پا شدیم بریم بالای کوه که خانم جعفری گفت کجا ... گفتیم میریم یه ذره بالاتر گفت مواظب باشید زیادم دور نشید . گفتیم چشم و راه افتادیم یه پیچ رو که رد کردیم رسیدیم به یه مرتع خیلی بزرگ که واقعا قشنگ بود و سنگهای بزرگی وسطش بودن ما هم ذوق کردیم و پریدیم بالای سنگ و داد میکشیدم صدامون انعکاس پیدا میکرد و حال میکردیم. همینطوری داد میزدیم و فحش بد میدادیم به زندگی و روزگار و خانم جعفری و بقیه بچه های گروه ( عقده ای شده بودیم ) ... بعد خسته شدیم و همون جا دراز کشیدیم تا اینکه گروه رسید بالا و ماهم بهشون ملحق شدیم اما نمیدونم چرا همه چپ چپ نگامون میکردن مخصوصا خانم جعفری. از یکی از پسرا پرسیدیم چی شده... گفت صداتون میومد پایین هر چی داد میزدید ما شنیدیم ....

  2. #2332
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    12

    خوب بیا آشتی اینم یه سوتی دیگه به افتخار تو :::


    یه بار ما با یه گروه کوهنوردی مختلط ( دختر و پسر ) عازم کوهنوردی شدیم من و دوستم به عنوان مهمان بودیم. دقیقا یادمه موقع انتخابات ریاست جمهوری بود ( احمدی نژاد رای آورد ) گروه هم از طرف ستاد قالیباف ساپورت می شد و از طرف ستاد هم یه گروه دختر اومده بودن و کلا خیلی گروه بزرگی بود که بیشتر دختر بودن. خوب این از اولش راستش ما تو اونروز سوتی های خیلی زیادی دادیم که کم کم تعریف میکنم. بزارید از همون اولش بگم. با مینی بوس رفتیم تا پای کوه و بعد رئیس گروه خانم جعفری که یه خانم 33 34 ساله بودن دستور نرمش صادر کردن و من و دوستم که جو گیر بودیم و مثلا ورزشکار از همه شدیدتر نرمش میکردیم طوری که خانم جعفری به دوستم گفت برو وسط نرمش بده بقیه رو... کل گروه گرد شدیم ( دختر پسرا قاطی ) و دوستم وسط داشت نرمش میداد. یه حرکتی هست که باید پاها رو باز کرد ... آقا دوست مارو جو گرفت اومد پاشو باز کنه یهو 180 درجه باز کرد و یه صدای وحشتناکی اومد و دیدم دوستم همونطوری خشک موند و ناگهان دیدم شلوارش از وسط دو تیکه شد و وقتی بلند شد دو پای شلوارش از هم جدا شدن و افتادن رو زمین و حالا صحنه رو تصور کنید دوست من وسط دایره با شرت مامان دوزش و این همه دختر و پسر که دارن بهش میخندن... و من از همه شدیدتر... فقط شانس آورد خانم جعفری تو ساکش همه چیز بود حتی شلوار گرمکن پسرونه و یه دونه بهش داد وگرنه باید با همون شرت تا بالای کوه میومد یا اینکه با همون شرت برمیگشت خونه....
    این خانم جعفربی احتمالا ماموت نبوده؟؟
    واسه اینکه حال و هوای تاپیک عوض بشه و دو دوست عزیزمون با هم جروبحث نکنن. یه سوتی دیگه از همون کوهنوردی ما ...

    موقع ظهر بود که رسیده بودیم وسطهای راه. و یه جای سرسبزی پیدا کردیم و قرار شد همون جا ناهار بخوریم. موقع ناهار شد منو دوستم دیدیم هر کی دست یه دختر رو گرفت رفت یه گوشه دنجی باهم نشستن و make love این حرفها بعدشم ناهار... من و دوستمم کنار یه سنگ نشسته بودیم و زانوهامونو بغل کرده بودیم و مظلومانه اونا رو نگاه میکردیم. بعد عصبی شدیم. پا شدیم بریم بالای کوه که خانم جعفری گفت کجا ... گفتیم میریم یه ذره بالاتر گفت مواظب باشید زیادم دور نشید . گفتیم چشم و راه افتادیم یه پیچ رو که رد کردیم رسیدیم به یه مرتع خیلی بزرگ که واقعا قشنگ بود و سنگهای بزرگی وسطش بودن ما هم ذوق کردیم و پریدیم بالای سنگ و داد میکشیدم صدامون انعکاس پیدا میکرد و حال میکردیم. همینطوری داد میزدیم و فحش بد میدادیم به زندگی و روزگار و خانم جعفری و بقیه بچه های گروه ( عقده ای شده بودیم ) ... بعد خسته شدیم و همون جا دراز کشیدیم تا اینکه گروه رسید بالا و ماهم بهشون ملحق شدیم اما نمیدونم چرا همه چپ چپ نگامون میکردن مخصوصا خانم جعفری. از یکی از پسرا پرسیدیم چی شده... گفت صداتون میومد پایین هر چی داد میزدید ما شنیدیم ....
    ای ول
    ممنون از شلوار های ایرونی که جنس و کیفیت عالی شون زبانزد خاص و عامه

  3. #2333
    آخر فروم باز علیرضا's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    تو دنیای خودم !
    پست ها
    1,517

    پيش فرض

    واسه اینکه حال و هوای تاپیک عوض بشه و دو دوست عزیزمون با هم جروبحث نکنن. یه سوتی دیگه از همون کوهنوردی ما ...

    موقع ظهر بود که رسیده بودیم وسطهای راه. و یه جای سرسبزی پیدا کردیم و قرار شد همون جا ناهار بخوریم. موقع ناهار شد منو دوستم دیدیم هر کی دست یه دختر رو گرفت رفت یه گوشه دنجی باهم نشستن و make love این حرفها بعدشم ناهار... من و دوستمم کنار یه سنگ نشسته بودیم و زانوهامونو بغل کرده بودیم و مظلومانه اونا رو نگاه میکردیم. بعد عصبی شدیم. پا شدیم بریم بالای کوه که خانم جعفری گفت کجا ... گفتیم میریم یه ذره بالاتر گفت مواظب باشید زیادم دور نشید . گفتیم چشم و راه افتادیم یه پیچ رو که رد کردیم رسیدیم به یه مرتع خیلی بزرگ که واقعا قشنگ بود و سنگهای بزرگی وسطش بودن ما هم ذوق کردیم و پریدیم بالای سنگ و داد میکشیدم صدامون انعکاس پیدا میکرد و حال میکردیم. همینطوری داد میزدیم و فحش بد میدادیم به زندگی و روزگار و خانم جعفری و بقیه بچه های گروه ( عقده ای شده بودیم ) ... بعد خسته شدیم و همون جا دراز کشیدیم تا اینکه گروه رسید بالا و ماهم بهشون ملحق شدیم اما نمیدونم چرا همه چپ چپ نگامون میکردن مخصوصا خانم جعفری. از یکی از پسرا پرسیدیم چی شده... گفت صداتون میومد پایین هر چی داد میزدید ما شنیدیم ....
    بابا ای ول !
    ببینم با این سوتی هاتون تا آخر کوهنوردی زنده بیرون میاین ؟

  4. #2334
    آخر فروم باز yoosef_st's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    4,419

    پيش فرض

    واسه اینکه حال و هوای تاپیک عوض بشه و دو دوست عزیزمون با هم جروبحث نکنن. یه سوتی دیگه از همون کوهنوردی ما ...

    موقع ظهر بود که رسیده بودیم وسطهای راه. و یه جای سرسبزی پیدا کردیم و قرار شد همون جا ناهار بخوریم. موقع ناهار شد منو دوستم دیدیم هر کی دست یه دختر رو گرفت رفت یه گوشه دنجی باهم نشستن و make love این حرفها بعدشم ناهار... من و دوستمم کنار یه سنگ نشسته بودیم و زانوهامونو بغل کرده بودیم و مظلومانه اونا رو نگاه میکردیم. بعد عصبی شدیم. پا شدیم بریم بالای کوه که خانم جعفری گفت کجا ... گفتیم میریم یه ذره بالاتر گفت مواظب باشید زیادم دور نشید . گفتیم چشم و راه افتادیم یه پیچ رو که رد کردیم رسیدیم به یه مرتع خیلی بزرگ که واقعا قشنگ بود و سنگهای بزرگی وسطش بودن ما هم ذوق کردیم و پریدیم بالای سنگ و داد میکشیدم صدامون انعکاس پیدا میکرد و حال میکردیم. همینطوری داد میزدیم و فحش بد میدادیم به زندگی و روزگار و خانم جعفری و بقیه بچه های گروه ( عقده ای شده بودیم ) ... بعد خسته شدیم و همون جا دراز کشیدیم تا اینکه گروه رسید بالا و ماهم بهشون ملحق شدیم اما نمیدونم چرا همه چپ چپ نگامون میکردن مخصوصا خانم جعفری. از یکی از پسرا پرسیدیم چی شده... گفت صداتون میومد پایین هر چی داد میزدید ما شنیدیم ....
    به این میگن سوتی هان!!!! دمت گرم خیلی با حال بود. بعدش هم ما که جر و بحث نکردیم. من منظور اوشون رو درست نفهمیدم.
    »»»»»»»»»»»»»رسما عذر خواهی میکنم«««««««««««««««

  5. #2335
    آخر فروم باز M.etallic.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    کره زمین
    پست ها
    3,962

    پيش فرض

    این خانم جعفربی احتمالا ماموت نبوده؟؟

    ای ول
    ممنون از شلوار های ایرونی که جنس و کیفیت عالی شون زبانزد خاص و عامه
    از چه نظر ؟ از نظر سنی ؟ از نظر ظاهری ؟ اتفاقا یه خانم واقعا زیبا و جوون که ورزشکارم هست و تو یکی از پاساژهای شهر بوتیک داره. و مجوز گروه هم از تربیت بدنی گرفته و هر دو هفته یه بار میرن. منتها ما یه بار باهاشون رفتیم و اینقدر گند زدیم که تاکید بر این شد که دیگه مارو به هیچ وجه نبرن...

  6. #2336
    اگه نباشه جاش خالی می مونه armin-radin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    391

    پيش فرض

    سلام

    یه سوتی از خیلی سال پیش، دوران ابتدایی بودم ..یادمه تازه یخمک و این چیزا اومده بود ...ما هم تا حالا نخورده بودیم فقط دست چند نفری بود که دیده بودم ...
    بعد از کلاس با رفیقم از جلویه یه سوپر مارکت رد میشدیم دیدم از اینا گذاشته تو ویترینش منم رفتم گفتم دوتا از اینا بدین ....
    گرفتم و یکیشو دادم به رفیقم یکی هم خودم ...با دندونام به زحمت سوراخش کردم و شروع کردم به مکیدن ...
    یکم خوردم دیدم خیلی بد مزس ... رفیقم هم گفت اره خیلی بد مزس این بچه ها چجوری از اینا میخورن ؟
    گفتم ولش کن حالا که خریدیم بخوریم دیگه حیفه

    با هر بدبختی بود تونستیم نصفش رو بخوریم ...بد جوری کف کرده بودم احساس میکردم حباب ازم خارج میشه
    بعد از مدتی یه روز رفتم در اون مغازه دوباره به یارو گفتم از اینا طعم دیگش رو ندارین که بهتر باشه ؟
    یارو گفت کدوما ؟
    گفتم همین یخمک کوچیکا ....
    یارو گفت نه اقا جون اینا یخمک نیست ...اینا شامپو بالشتیه !!!
    اونجا بود که گفتم ای باغت آباد انگوری
    طیبل باحال اومدی صحنه رو
    .
    .

    از شلوار گفتین منم یه خاطره دارم ازش

    تو دوران دبیرستان بودیم با چند تا از رفقا روز جمعه بعد ازظهر رفته بودیم پارک ملت ...گفتیم یه فوتبالم تو زمین آسفالتش بزنیم ..یه تیم شدیم ، یه تیمم پیدا شد گفتیم یه دست شرطی بزنیم
    دور تا دور زمین هم خونواده ها و دختر پسرا نشسته بودن داشتن نگاه میکردن ...بازی خوبی شده بود ..تیما به هم باج نمیدادن نیمه اول مساوی تموم شد ...تو اواخر نیمه دوم بود که ما یه گل جلو افتادیم ،من گفتم میرم دفاع میزنم ...توپ جلوی دروازه حریف بود بچه ها هم همه اونجا جمع بودن فقط منو دروازه بان خودمون اینور بودیم ...من گفتم تا فرصت هست لباسم رو درست کنم (لازم به ذکره که لباس ورزشی نداشتم )خلاصه کمربند رو باز کردم و دکمه و زیپ شلوار و هم همچنین اومدم پیرهن رو بدم تو شلوار یهو دیدم اونا حمله کردن دارن میان سمت دروازه ما ، مهاجمشون رسید جلوی من میخاست منو رد کنه یهو من حواسم نبود شلوارم رو ول کردم ،دویدم سمتش یهو دیدم جمعیت دارن میخندن ،مهاجمه هم توپ رو ول کرده داره میخنده به خودم اومدم دیدم شلوارم اومده دم مچ پام، منم و یه شرت یقه هفت ......ا ی خدا شکرت
    ای خدا ترکیدم .......بهترین سوتیایی که تو این چند وقت که تاپیک داشت بی مزه میشد خوندم این دوتا بودن .


    یه بار ما با یه گروه کوهنوردی مختلط ( دختر و پسر ) عازم کوهنوردی شدیم من و دوستم به عنوان مهمان بودیم. دقیقا یادمه موقع انتخابات ریاست جمهوری بود ( احمدی نژاد رای آورد ) گروه هم از طرف ستاد قالیباف ساپورت می شد و از طرف ستاد هم یه گروه دختر اومده بودن و کلا خیلی گروه بزرگی بود که بیشتر دختر بودن. خوب این از اولش راستش ما تو اونروز سوتی های خیلی زیادی دادیم که کم کم تعریف میکنم. بزارید از همون اولش بگم. با مینی بوس رفتیم تا پای کوه و بعد رئیس گروه خانم جعفری که یه خانم 33 34 ساله بودن دستور نرمش صادر کردن و من و دوستم که جو گیر بودیم و مثلا ورزشکار از همه شدیدتر نرمش میکردیم طوری که خانم جعفری به دوستم گفت برو وسط نرمش بده بقیه رو... کل گروه گرد شدیم ( دختر پسرا قاطی ) و دوستم وسط داشت نرمش میداد. یه حرکتی هست که باید پاها رو باز کرد ... آقا دوست مارو جو گرفت اومد پاشو باز کنه یهو 180 درجه باز کرد و یه صدای وحشتناکی اومد و دیدم دوستم همونطوری خشک موند و ناگهان دیدم شلوارش از وسط دو تیکه شد و وقتی بلند شد دو پای شلوارش از هم جدا شدن و افتادن رو زمین و حالا صحنه رو تصور کنید دوست من وسط دایره با شرت مامان دوزش و این همه دختر و پسر که دارن بهش میخندن... و من از همه شدیدتر... فقط شانس آورد خانم جعفری تو ساکش همه چیز بود حتی شلوار گرمکن پسرونه و یه دونه بهش داد وگرنه باید با همون شرت تا بالای کوه میومد یا اینکه با همون شرت برمیگشت خونه....
    واسه اینکه حال و هوای تاپیک عوض بشه و دو دوست عزیزمون با هم جروبحث نکنن. یه سوتی دیگه از همون کوهنوردی ما ...

    موقع ظهر بود که رسیده بودیم وسطهای راه. و یه جای سرسبزی پیدا کردیم و قرار شد همون جا ناهار بخوریم. موقع ناهار شد منو دوستم دیدیم هر کی دست یه دختر رو گرفت رفت یه گوشه دنجی باهم نشستن و make love این حرفها بعدشم ناهار... من و دوستمم کنار یه سنگ نشسته بودیم و زانوهامونو بغل کرده بودیم و مظلومانه اونا رو نگاه میکردیم. بعد عصبی شدیم. پا شدیم بریم بالای کوه که خانم جعفری گفت کجا ... گفتیم میریم یه ذره بالاتر گفت مواظب باشید زیادم دور نشید . گفتیم چشم و راه افتادیم یه پیچ رو که رد کردیم رسیدیم به یه مرتع خیلی بزرگ که واقعا قشنگ بود و سنگهای بزرگی وسطش بودن ما هم ذوق کردیم و پریدیم بالای سنگ و داد میکشیدم صدامون انعکاس پیدا میکرد و حال میکردیم. همینطوری داد میزدیم و فحش بد میدادیم به زندگی و روزگار و خانم جعفری و بقیه بچه های گروه ( عقده ای شده بودیم ) ... بعد خسته شدیم و همون جا دراز کشیدیم تا اینکه گروه رسید بالا و ماهم بهشون ملحق شدیم اما نمیدونم چرا همه چپ چپ نگامون میکردن مخصوصا خانم جعفری. از یکی از پسرا پرسیدیم چی شده... گفت صداتون میومد پایین هر چی داد میزدید ما شنیدیم ....
    خیلی قشنگ بودن فقط امیدوارم که سالم برگشته باشین از کوهنوردی

  7. #2337
    حـــــرفـه ای ebicross's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    مـشـهـد
    پست ها
    3,508

    پيش فرض

    یکی از رفیقامون از این کلوپها داره که Cd کرایه میدن.
    یه روز یه خانم و آقا اومدن و چند تا فیلم برداشتند و یک 5 هزار تومانی بیعانه گذاشتند.
    این رفیق ما هم با خنده گفت. داداش شنیدی بانک مرکزی به ترکها گفته که پشت 5 هزارتوامنی امضا نکنند؟
    اون مرده و زنش با حالتی متعجب پرسیدند برای چی؟؟ مگه کسی امضا میکنه؟؟
    رفیق ما هم گفت آخه ترکا به جای تراول چک پشت 5 هزار تومانی رو امضا میکنند و بعدش هم زد زیر خنده.
    مرده یهو نگاه کرد و گفت غلط میکنند. آدمهای بیشعور. بیا این هم Cdهات. اصلا فیلم نمیخوام.
    بعد خانم اون آقا اومد اینطرف تر و من آروم ازش پرسیدم مگه شما ترکین؟؟ گفت با اجازه شما.
    ولی کم مونده بود که رفیق ما رو لت و پار کنه از بس اعصبانی شده بود.
    آخه ما تو مشهدیم و اینجا ترک خیلی کمتره و مردم عادت ندارن جلوی زبونشون رو بگیرن.

    البته نوشتن این سوتی و این پست موجب ناراحتی دوستای خوبم تو تاپیک و انجمنها نشه.

  8. #2338
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    12

    از چه نظر ؟ از نظر سنی ؟ از نظر ظاهری ؟ اتفاقا یه خانم واقعا زیبا و جوون که ورزشکارم هست و تو یکی از پاساژهای شهر بوتیک داره. و مجوز گروه هم از تربیت بدنی گرفته و هر دو هفته یه بار میرن. منتها ما یه بار باهاشون رفتیم و اینقدر گند زدیم که تاکید بر این شد که دیگه مارو به هیچ وجه نبرن...
    نه من که ندیدم ایشونو
    خود شما گفتید3334 سالشه و از اونجا که این سن به سن ماموت میخوره گفتم

  9. #2339
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    388

    پيش فرض

    یکی از رفیقامون از این کلوپها داره که Cd کرایه میدن.
    یه روز یه خانم و آقا اومدن و چند تا فیلم برداشتند و یک 5 هزار تومانی بیعانه گذاشتند.
    این رفیق ما هم با خنده گفت. داداش شنیدی بانک مرکزی به ترکها گفته که پشت 5 هزارتوامنی امضا نکنند؟
    اون مرده و زنش با حالتی متعجب پرسیدند برای چی؟؟ مگه کسی امضا میکنه؟؟
    رفیق ما هم گفت آخه ترکا به جای تراول چک پشت 5 هزار تومانی رو امضا میکنند و بعدش هم زد زیر خنده.
    مرده یهو نگاه کرد و گفت غلط میکنند. آدمهای بیشعور. بیا این هم Cdهات. اصلا فیلم نمیخوام.
    بعد خانم اون آقا اومد اینطرف تر و من آروم ازش پرسیدم مگه شما ترکین؟؟ گفت با اجازه شما.
    ولی کم مونده بود که رفیق ما رو لت و پار کنه از بس اعصبانی شده بود.
    آخه ما تو مشهدیم و اینجا ترک خیلی کمتره و مردم عادت ندارن جلوی زبونشون رو بگیرن.

    البته نوشتن این سوتی و این پست موجب ناراحتی دوستای خوبم تو تاپیک و انجمنها نشه.
    طيبل ..باحال بود ...قربون تركاي باجنبه

  10. #2340
    حـــــرفـه ای ebicross's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    مـشـهـد
    پست ها
    3,508

    پيش فرض

    دیروز از خونه ی همسایه صدای سگ میومد و من و 4 - 5 تا از بچه ها بحثمون رفت رو سگ.
    سگ همسایمون از این کوتوله هاس و قهوه ایه و ببینیش فکر میکنی الان دیگه میمیره.
    خلاصه همه میگفتن که ما نمیترسیم و اگر این سگه بیاد یه لقد تو شکمش میزنیم و از چیزا.
    یهو همسایه در رو باز کرد تا برفای تو خونشون رو بریزه بیرون و سگه هم اومد جلوی در.
    منم یکم واسش ادا دراوردم و رفیقم صدای گربه در میاورد و خلاصه یهو سگه کفری شد و حمله کرد.
    همین قدر بگم از جایی که ما بودیم تا بولوار وکیل آباد تقریبا 100 متر راه بود ولی نفیهمیدیم کی رسیدیم کنار بولوار!!!!
    سگه اصلا دنبالمون نکرده بود و فقط خواسته بود یکم بترسونمون چون سرجاش واستاده بود.
    هممون به هم نگاه کردیم و به شجاعت خودمون لعنت فرستادیم.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •