تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 233 از 469 اولاول ... 133183223229230231232233234235236237243283333 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,321 به 2,330 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #2321
    پروفشنال SR72's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    God's Land
    پست ها
    680

    پيش فرض

    خوب بیا آشتی اینم یه سوتی دیگه به افتخار تو :::


    یه بار ما با یه گروه کوهنوردی مختلط ( دختر و پسر ) عازم کوهنوردی شدیم من و دوستم به عنوان مهمان بودیم. دقیقا یادمه موقع انتخابات ریاست جمهوری بود ( احمدی نژاد رای آورد ) گروه هم از طرف ستاد قالیباف ساپورت می شد و از طرف ستاد هم یه گروه دختر اومده بودن و کلا خیلی گروه بزرگی بود که بیشتر دختر بودن. خوب این از اولش راستش ما تو اونروز سوتی های خیلی زیادی دادیم که کم کم تعریف میکنم. بزارید از همون اولش بگم. با مینی بوس رفتیم تا پای کوه و بعد رئیس گروه خانم جعفری که یه خانم 33 34 ساله بودن دستور نرمش صادر کردن و من و دوستم که جو گیر بودیم و مثلا ورزشکار از همه شدیدتر نرمش میکردیم طوری که خانم جعفری به دوستم گفت برو وسط نرمش بده بقیه رو... کل گروه گرد شدیم ( دختر پسرا قاطی ) و دوستم وسط داشت نرمش میداد. یه حرکتی هست که باید پاها رو باز کرد ... آقا دوست مارو جو گرفت اومد پاشو باز کنه یهو 180 درجه باز کرد و یه صدای وحشتناکی اومد و دیدم دوستم همونطوری خشک موند و ناگهان دیدم شلوارش از وسط دو تیکه شد و وقتی بلند شد دو پای شلوارش از هم جدا شدن و افتادن رو زمین و حالا صحنه رو تصور کنید دوست من وسط دایره با شرت مامان دوزش و این همه دختر و پسر که دارن بهش میخندن... و من از همه شدیدتر... فقط شانس آورد خانم جعفری تو ساکش همه چیز بود حتی شلوار گرمکن پسرونه و یه دونه بهش داد وگرنه باید با همون شرت تا بالای کوه میومد یا اینکه با همون شرت برمیگشت خونه....

    آقا از پارگی شلوار گفتی بزار یه سوتی رو بگم که البته نقل قول از کس دیگه ای هستش:

    با بچه های کوچه قرار گذاشتیم تا بریم پارک ملت و یه ورزشی بکنیم. این پسر همسایه که 22 یا بیشتر سنش بود گفت من هم میام.
    در وصف این همسایه باید بگم که ایشون مهندس کامپیوتر هستند و بسیار بسیار آدم مغروری هست.
    خلاصه میرن پارک ملت و شروع میکنند.
    این پسر همسایه میاد از بالای نرده ها بپره که یهو شلوارش گیر میکنه و جرررررررررررررررررر.....
    در وصف پارگی شلوارش باید بگم که از وسط فاق شلوار تا حلقه ی دور مچ پا فقط به یه تیکه پارچه به هم وصل بودند و این آقا حتی دیگه پاهاش هم تو شلوار نبوده. اصلا بزارین راحت بگم. از شلوارش فقط یه کش دور کمرش مونده و بقیش به اون میله هه گیر کرده بوده.
    این طرف هم که میبینه خیلی ضایع شده و پارک ملت به اون عظمت همه دارن بهش میخندن شروع میکنه به دویدن تا خونشون و از اونجایی هم که از پارک ملت تا خونشون تقریبا با ماشین 15 دقیقه راهه، دیگه حساب کنید راننده ماشینها چقدر تحویلش گرفتن...
    _________________________________________________-
    این یکی هم یه سوتی توپ که هنوز مایه ی خجالت این رفیقمون شده:
    چند روز از عید گذشته بود و همه با لباسای نو میرفتن مدرسه. ماها همگی با هم میرفتیم مدرسه و تو راه کلی حال میکردیم.
    تو راه که میرفتیم یکی از بچه ها گفت بیاین از اینجا بریم تا زود تر برسیم. باید بگم دیروزش بارون اومده بود و اونجایی که رفیقمون میگفت تقریبا یه پرش 1.5 متری نیاز داشت چون باید از یه بلندی میپریدیم تا وارد اون میون بر بشیم.
    ما هم بهش گفتیم نه بابا بیخیال کفشامون گلی میشه. اینم گفت الا و بلا که گلاش خشک شده و اگر نیاین من خودم میرم. ما هم گفتیم خوب خودت برو.
    این بدبخت هم یک پرش زد و مثل ماهی که فرو میره تو آب؛ این هم فرو رفت تو گل. دقیقا یادمه حتی زانوهاش هم تو گل بود. تعادلش هم بهم خورد و صورتش و دستاش هم پر شد.
    حالا ما موندیم بخندیم یا اینو که گریه میکنه نجات بدیم.
    بالاخره دستاش رو کشیدیدم و با کمک یه بنده خدا که رد میشد درش آوردیم ولی چه حالی داد اون روز...

  2. #2322
    حـــــرفـه ای Gita's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,744

    پيش فرض

    بنظر خودم سوتی نیستش اما چون دیدم موارد شبیه همین رو بچه ها به عنوان سوتی مینویسن، مینویسمش.

    این ترم یه استاد جدید به دانشکده ما اضافه شده، که هنوز بچه ها ندیدنش(کلاسا هنوز شروع نشده)، خب طبیعتا اکثر بچه ها مرددن که باهاش درس بردارن یا نه؟ نکته دیگه هم اینکه تمامی استادهای دانشکده ما مرد هستند.

    امروز چندتا از دوستام دفتر یکی از استادا بودن، یکی شون از استاد میپرسه: این آقای فلانی (استاد جدید) چه جور استادیه؟
    استاد هم میگه نمیدونم، دختره میگه خب بهرحال بازم شما یکی دو بار دیدینش. خلاصه اصرار میکنه.

    استاد بهش گفت: مگه میخوای باهاش ازدواج کنی که انقدر سوال میکنی؟
    دختره بیچاره لال شده بود، البت شانس آورد که تو دفتر استاد هیچ پسری نبود وگرنه شرمساریش دوچندان میشد.

  3. #2323
    آخر فروم باز yoosef_st's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    4,419

    پيش فرض

    eeeeeeeeeeeee . واقعا که تو این دوره زمونه باعث تعجبه که دختری از این حرفها شرمسار بشه. متعجب میشویم!!!!!
    تو دانشگاه ما یه بار راننده سرویس یه همچین تیریپهایی (البت برای خودش هان!!) اومده بود ، ما رفتیم واسش شاکی شدیم، عوضش کردیم ، دخترا میخواستن سر ما رو با چاقو ببرن!!

  4. #2324
    آخر فروم باز M.etallic.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    کره زمین
    پست ها
    3,962

    پيش فرض

    چه دخترهای بی حیایی

    شغل خوبیه ها !!! راننده سرویس دانشجوها رو میگم. مخصوصا دانشگاه آزاد ...

  5. #2325
    حـــــرفـه ای Gita's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,744

    پيش فرض

    eeeeeeeeeeeee . واقعا که تو این دوره زمونه باعث تعجبه که دختری از این حرفها شرمسار بشه. متعجب میشویم!!!!!
    تو دانشگاه ما یه بار راننده سرویس یه همچین تیریپهایی (البت برای خودش هان!!) اومده بود ، ما رفتیم واسش شاکی شدیم، عوضش کردیم ، دخترا میخواستن سر ما رو با چاقو ببرن!!

    حالا که چی؟ میفرمایید چیکار کنم؟
    اگه خودتون ربط چیزی که نوشتین به پست من رو فهمیدین، ما رو هم بیخبر نذارید.

    لازم هم نبود از اون دید نگاه کنید، همین که ضایع بشید و یه عده آدم بهتون بخندن برای اکثر آدم ها باعث شرمساریه حالا علتش میخواد زمین خوردن باشه، یا تپق زدن یا هرچیز دیگه. ایشاالله که از این دیگه متعجب نمیشید.

  6. #2326
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    388

    پيش فرض

    3 4 به دوستم گفتم خاک تو سرت خواهره خودتم نمیشناسی ؟!
    طیبل باحال اومدی صحنه رو
    .
    .

    از شلوار گفتین منم یه خاطره دارم ازش

    تو دوران دبیرستان بودیم با چند تا از رفقا روز جمعه بعد ازظهر رفته بودیم پارک ملت ...گفتیم یه فوتبالم تو زمین آسفالتش بزنیم ..یه تیم شدیم ، یه تیمم پیدا شد گفتیم یه دست شرطی بزنیم
    دور تا دور زمین هم خونواده ها و دختر پسرا نشسته بودن داشتن نگاه میکردن ...بازی خوبی شده بود ..تیما به هم باج نمیدادن نیمه اول مساوی تموم شد ...تو اواخر نیمه دوم بود که ما یه گل جلو افتادیم ،من گفتم میرم دفاع میزنم ...توپ جلوی دروازه حریف بود بچه ها هم همه اونجا جمع بودن فقط منو دروازه بان خودمون اینور بودیم ...من گفتم تا فرصت هست لباسم رو درست کنم (لازم به ذکره که لباس ورزشی نداشتم )خلاصه کمربند رو باز کردم و دکمه و زیپ شلوار و هم همچنین اومدم پیرهن رو بدم تو شلوار یهو دیدم اونا حمله کردن دارن میان سمت دروازه ما ، مهاجمشون رسید جلوی من میخاست منو رد کنه یهو من حواسم نبود شلوارم رو ول کردم ،دویدم سمتش یهو دیدم جمعیت دارن میخندن ،مهاجمه هم توپ رو ول کرده داره میخنده به خودم اومدم دیدم شلوارم اومده دم مچ پام، منم و یه شرت یقه هفت ......ا ی خدا شکرت
    Last edited by hoosein; 13-02-2008 at 23:31.

  7. #2327
    آخر فروم باز yoosef_st's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    4,419

    پيش فرض

    حالا که چی؟ میفرمایید چیکار کنم؟
    اگه خودتون ربط چیزی که نوشتین به پست من رو فهمیدین، ما رو هم بیخبر نذارید.

    لازم هم نبود از اون دید نگاه کنید، همین که ضایع بشید و یه عده آدم بهتون بخندن برای اکثر آدم ها باعث شرمساریه حالا علتش میخواد زمین خوردن باشه، یا تپق زدن یا هرچیز دیگه. ایشاالله که از این دیگه متعجب نمیشید.
    خب بابا حالا مگه من چی گفتم؟ گفتم باعث تعجبه که تو دانشگاه شما و تو این دوره زمونه همچین دخترایی هم پیدا بشن. حالا خدا رو شکر که تو دانشگاه شما پیدا شدن. خوش به حالتون.
    ربط حرف من هم فکر کنم خیلی واضح بود. اون آقا هم فقط به همین یک دلیل ننداختیمش بیرون. یه مشکلات دیگه ای هم داشت.
    در ضمن چی آبجی؟! ما تو دانشگاه کارمون درست تر از این حرفهاس که با این چیزا خراب شیم (آره جون عمت!!!!!) مهم اینه که ما حرفمون رو به کرسی نشوندیم. حالا اگر یه عده دخ تر پیدا میشن که ارزش اینکه ما ازشون حمایت کنیم رو ندارن که گناه من نیست! نداشته باشن.

  8. #2328
    حـــــرفـه ای Gita's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,744

    پيش فرض

    در ضمن چی آبجی؟! ما تو دانشگاه کارمون درست تر از این حرفهاس که با این چیزا خراب شیم (آره جون عمت!!!!!) مهم اینه که ما حرفمون رو به کرسی نشوندیم. حالا اگر یه عده دخ تر پیدا میشن که ارزش اینکه ما ازشون حمایت کنیم رو ندارن که گناه من نیست! نداشته باشن.
    بنظرم این جمله نقل قول شده رو در جواب جملات زیر نوشتین!، شایدم اشتباه فکر کردم.
    لازم هم نبود از اون دید نگاه کنید، همین که ضایع بشید و یه عده آدم بهتون بخندن برای اکثر آدم ها باعث شرمساریه حالا علتش میخواد زمین خوردن باشه، یا تپق زدن یا هرچیز دیگه. ایشاالله که از این دیگه متعجب نمیشید.
    بهرحال من این رو که در مورد ماجرای شما و همکلاسی هاتون ننوشتم! شما نوشتین باعث تعجبه که دختری از این چیزا ناراحت بشه، منم گفتم لازم نیست خجالت زدگی رو به علت آوردن اسم ازدواج بدونیم، همین که این ماجرا باعث شد یه عده بهش بخندن باعث خجالتش میشه دیگه. کلا هرچیزی که باعث بشه عده ای به ریش آدم بخندن باعث شرمندگی آدمه.

  9. #2329
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sina818's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    ایران
    پست ها
    346

    پيش فرض

    اینجا سوتی ها رو تعریف میکنند یا "بحث و تبادل نظر در مورد پست های کاربران" هستش؟
    امیدوارم این آخرین پست نامربوطی باشه که در این تاپیک ارسال میشه
    ممنون

  10. #2330
    آخر فروم باز M.etallic.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    کره زمین
    پست ها
    3,962

    پيش فرض

    طیبل باحال اومدی صحنه رو
    .
    .

    از شلوار گفتین منم یه خاطره دارم ازش

    تو دوران دبیرستان بودیم با چند تا از رفقا روز جمعه بعد ازظهر رفته بودیم پارک ملت ...گفتیم یه فوتبالم تو زمین آسفالتش بزنیم ..یه تیم شدیم ، یه تیمم پیدا شد گفتیم یه دست شرطی بزنیم
    دور تا دور زمین هم خونواده ها و دختر پسرا نشسته بودن داشتن نگاه میکردن ...بازی خوبی شده بود ..تیما به هم باج نمیدادن نیمه اول مساوی تموم شد ...تو اواخر نیمه دوم بود که ما یه گل جلو افتادیم ،من گفتم میرم دفاع میزنم ...توپ جلوی دروازه حریف بود بچه ها هم همه اونجا جمع بودن فقط منو دروازه بان خودمون اینور بودیم ...من گفتم تا فرصت هست لباسم رو درست کنم (لازم به ذکره که لباس ورزشی نداشتم )خلاصه کمربند رو باز کردم و دکمه و زیپ شلوار و هم همچنین اومدم پیرهن رو بدم تو شلوار یهو دیدم اونا حمله کردن دارن میان سمت دروازه ما ، مهاجمشون رسید جلوی من میخاست منو رد کنه یهو من حواسم نبود شلوارم رو ول کردم ،دویدم سمتش یهو دیدم جمعیت دارن میخندن ،مهاجمه هم توپ رو ول کرده داره میخنده به خودم اومدم دیدم شلوارم اومده دم مچ پام، منم و یه شرت یقه هفت ......ا ی خدا شکرت
    دمت گرم... خیلی باحال بود کلی خندیدم...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •