تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 232 از 934 اولاول ... 132182222228229230231232233234235236242282332732 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,311 به 2,320 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #2311
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    شاید آنروز که سهراب نوشت "تا شقایق هست زندگی باید کرد"
    خبری از دل پر درد گل یاس نداشت٬

    باید این جور نوشت:
    هر گلی هم باشی چه شقایق چه گل پیچک و یاس٬ زندگی اجباریست....

  2. 4 کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2312
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    هیچ جز یاد تو، رویای دلاویز نیست.
    هیچ جز نام تو، حرف طرب انگیز نیست!

    عشق می ورزم . می سوزم و فریادم نه!
    دوست می دارم و می خواهم و پرهیزم نیست.
    نور می بینم و می رویم و می بالم و شاد،
    شاخه می گسترم و بیم ز پائیزم نیست
    تا به گیتی دل از مهر تو لبریزم نیست
    بخت آن را که شبی پاک تر از باد سحر،
    با تو ، ای غنچه نشکفته بیامیزم نیست
    تو به دادم برس ای عشق، که با این همه شوق
    چاره جز آن که به آغوش تو بگریزم نیست

  4. #2313
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    باز گرد ای مهر تابان،روشن این کاشانه کن
    زنده،شوق پر فشاندن را در این پروانه کن

    بازگرد ای ساقی پر شور بزم عاشقی
    از می عشق و محبت،لب به لب پیمانه کن
    بازگرد و این دل سرد در سینه افتاده را
    گرم کن،آتش بزن،دیوانه کن،دیوانه کن
    بازگرد و بار دیگر آن هیاهوی مرا
    آتشین تر،دلنشین تر،بر در میخانه کن
    بازگرد و خلوت سرد مرا با یک نظر
    رونقی شاهانه بخش و محفلی شاهانه کن
    باز گرد ای برق رحمت،اشک جانسوز مرا
    در دل دریای هستی گوهر یکدانه کن
    بازگرد و این من در عاشقی افسانه را
    با نگاه گرم دیگر در جنون افسانه کن

  5. #2314
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    همه چیز از آن شب شروع شد
    که تو ناخواسته ترسیدی
    و من به دنبال تاریکی دویدم
    از لابلای دستانت
    هراس را دزدیدم و آرام بوسیدمت!
    عاشق شده بودم آرام
    و فقط من بودم و تو و خدا
    همه چیز از آن شب شروع شد
    که تو فنجان چای را شکستی
    و من آرام {با خنده} بوسیدمت!
    .
    .
    .
    همه چیز آن شب تمام شد
    که من پیراهن را پوشیدم
    عروسکم را بوسیدم ( آرام و با گریه)!
    و تو بی خداحافظی ...
    رفتی ...!!

  6. 4 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #2315
    در آغاز فعالیت G0LABKHATON's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    1

    پيش فرض

    کجای این جنگل شب
    پنهون میشی خورشیدکم
    پشت کدوم سد سکوت
    پر میکشی چکاوکم
    چرا به من شک میکنی
    من که منم برای تو
    لبریزم از عشق تو و
    سرشارم از هوای تو
    دست کدوم غزل بدم نبض دله عاشقمو
    پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هق هقم مو
    گریه نمیکنم نرو
    آه نمیکشم بشین
    حرف نمیزنم بمون
    بغض نمیکنم ببین
    سفر نکن خورشیدکم
    ترک نکن منو نرو
    نبودنت مرگ منه راهی این سفر نشو
    نزار که عشقه منو تو این جا به آخر برسه
    بری تو و مرگه من از رفتنتو سر برسه
    گریه نمیکنم نرو
    آه نمیکشم بشین
    حرف نمیزنم بمون
    بغض نمیکنم ببین
    نوازشم کنو ببین
    عشق میریزه از صدام
    صدام کنو ببین که باز غنچه میدن ترانه هام
    اگر چه من به چشم تو کمم قدیمیم گمم
    آتشفشان عشقمو دریای پر طلاطمم
    گریه نمیکنم نرو
    آه نمیکشم بشین
    حرف نمیزنم بمون
    بغض نمیکنم ببین

  8. این کاربر از G0LABKHATON بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #2316
    آخر فروم باز gmuosavi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    نصف جهان سبزوهمیشه سبز
    پست ها
    4,094

    پيش فرض

    رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن
    ابتدای یک پریشانی است حرفش را نزن
    آرزو داری که دیگر بر نگردم پیش تو
    راهمان با این که طولانیست حرفش را نزن
    دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا
    دل شکستن کار آسانیست حرفش را نزن
    خورده ای سوگند روزی عهد مارا بشکنی
    این شکستن نا مسلمانیست حرفش را نزن
    حرف رفتن می زنی وقتی که محتاج تو ام
    رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن

  10. این کاربر از gmuosavi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #2317
    آخر فروم باز gmuosavi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    نصف جهان سبزوهمیشه سبز
    پست ها
    4,094

    پيش فرض

    رفتی اما قطره قطره پشت پایت ریختم
    حجم شادی را شکستی بی نهایت ریختم
    طاقتم پژمرد وقتی خالی از عطرت شدم
    یک بهار از اطلسی ها را به جایت ریختم
    در غروبی تشنه ی باران دیدارت شدم
    آهی از اعماق قلبم تا خدایت ریختم
    گفتم این دیوارها رامی شکافی خشت خشت
    شعری از فنجان احساسم برایت ریختم
    کوله بارت چون که بستی مثل دریا در خودم
    وسعتی از اشک سوزان پشت پایت ریختم

  12. این کاربر از gmuosavi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #2318
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    شب برايم خاطرات تلخ را دنبال كرد
    روزهاي پر غروب زندگي را ياد كرد


    عشق ها و اشك ها را مشق هر ديوار كرد
    رويش عشق تو را در شوره زار سينه ام هموار كرد

    شب برايم گفته ها، ناگفته ها تكرار كرد
    بوسه شيرين هوس آلود را انكار كرد ...

    شب برايم رازهاي خفته را بيدار كرد،
    حسرت ديروز و فردا را دوباره ياد كرد...

  14. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #2319
    اگه نباشه جاش خالی می مونه سباستین's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    گیلان
    پست ها
    288

    پيش فرض

    دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟ --- ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد
    ای بویه آشنایی دانستم از کجایی --- پیغام وصل جانان پیوند روح دارد
    سودای عشق پختن عقلم نمی پسندد --- فرمان عقل بردن عشقم نمی گذارد
    باشد ککه خود برحمت یاد آورند ما را --- ورنه کدام قاصد پیغام ما گزارد؟
    هم عارفان عاشق دانند حال مسکین --- گر عارفی بنالد یا عاشقی بزارد
    زهرم چو نوشدارو از دست یار شیرین --- بر دل خوش است و بی او نوشم نمی گوارد
    پایی که برنیاید وقتی به سنگه عشقی --- گوییم جان ندارد تا دل نمی سپارد
    مشغول عشقه جانان گر عاشق است و صادق --- در روز تیر باران باید که سر نخارد
    بی حاصل است یارا اوقات زندگانی --- الا دمی که یاری با همدمی برآرد
    دانی چرا نشیند سعدی به کنج خلوت --- کز دست خوبرویان بیرون شدن نیارد

  16. این کاربر از سباستین بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #2320
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    گریان شده ٬
    همچون
    دخترکی لجباز
    پا به زمین می کوبد...

    تو را می خواهد ٬
    تمام ِ تو را
    دلم.

  18. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •