ما که در هیچ سرزمینی زندگی نمی کنیم !
درست است ...
منزل همیشگی ما قلب کسانی است
که به آنان علاقه مندیم .
ما که در هیچ سرزمینی زندگی نمی کنیم !
درست است ...
منزل همیشگی ما قلب کسانی است
که به آنان علاقه مندیم .
در بیکران زندگی دوچیز افسونم می کند
آبی آسمان را که می بینم و می دانم که نیست
خدا را که نمیبینم و می دانم که هست .
تو خالی از آهنگ
من خالی از شعر
خانه خالی از ساز
دیگر چه داریم برای…
با هم…
بودن؟…
فریبا عرب نیا
با همان دستان و پاهای چوبین
پینوکیو منم
با منطقی کامل
با بندهای نادیدنی
ناگشودنی
شوقش
شوق قدیمی داشتن کفش نو است
هزارپا که نیستیم
بیا همدیگر را
کمتر ببینیم
بی آنکه ترسیده باشم
فریادی زدم
چندگامی عقب رفتم
بی آنکه چیزی چیده باشم
از جالیز
رفتم
این گونه شاد کردم
مترسک را
نه زبان هم را می فهمیم
نه نگاه هم را می بینیم
تنها وجه اشتراک ما
وجه رایج کشور است
می زنم استکانم را
به شیشه قلبت...
به سلامتی همه زاغ های روی پرچین
...
فـاصـلـه تولد تــا مرگ
فقط یک تــا است
تــایـی غـریـبــ
بـی دسـتهـ
با دو چـشـم سـیـاه و الـفـی پـابـرجـا
چه دردیست این
این شب سرخ خونین پهنا
که درست همچون جگرم از غمت تاول زده است
می کنم تاول به تاول جگرم را...
چرا فراموش نمی شوی؟... ...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)