مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگر گون نخواهد شد
رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت
مگر آه سحر خیزان سوی گردون نخواهد شد....
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگر گون نخواهد شد
رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت
مگر آه سحر خیزان سوی گردون نخواهد شد....
دلا تا کی درین زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
يار دستمبو به دستم داد و دستم بو گرفت
ني ز دستمبو كه دستم بو ز دست او گرفت
تمام روزهای باران را از آستین آسمانت خشک کن
نام مرا هم در کوچه ای بن بست تنها بگار و برو
حالا یک فنجان قهوه برای خودت بریز
نه انگار صدای گریه ای غریب
از قصه های سفید دختری
ایینه ات را خاموش می کند
تو قهوه ات را بنوش
شه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
نگارینی که من دارم اگر برقع براندازد
نماید زینت و رونق نگارستان مانی را
دلارامی که من دانم گر از پرده برون آید
نبینی جز به میخانه ازین پس اهل تقوی را
اگه یه روز نباشی
توی شبهام دیگه ستاره ای نمی مونه!
اگه بری می دونم
غم چشات همه زندگی مو می سوزونه
بدون تو می میرم
کسی آخه مثل تو دردمو نمی دونه
بدون تو نمیشه...
خدا کنه یه روزی
مثل گذشته ها توی چشمام نگاه کنی
خدا کنه دوباره
بیای و باز منو عاشقونه صدا کنی
يک زمان در هجر و وصل او شود خرم دلم
این چه آفت رفت یارب بر من از دیدار او
=======================
دوستان تا جایی که میتونند از اشعار سپید استفاده نکنند ،،، هیچ جا استفاده از این نوع اشعار که فاقد وزن و آهنگ
هستند در مشاعره مرسوم نیست ،،، با تشکر
و پری باور دارد
که تجلی زیبایی او
خورشید است
خورشیدی که تشعشعات عشقش
سیاهی را
به تماشای نور می نشاند
تبسمی تلخ را
برلبان پری
نقش می زند
نقاش تلخی ها
سیاهی را دوست می دارد
.......... اشتباه اینجا آمده بود.............
Last edited by دل تنگم; 28-05-2008 at 22:20.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)