تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2315 از 2734 اولاول ... 13151815221522652305231123122313231423152316231723182319232523652415 ... آخرآخر
نمايش نتايج 23,141 به 23,150 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #23141
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    تا دلِ لایعقلم دیوانه شد
    در جهانِ عشق تو افسانه شد

    آشنایی یافت با سودایِ تو
    وز همه کار ِ جهان بیگانه شد

    پیش ِ شمع ِ رویِ چون خورشیدِ تو
    صد هزاران جان و دل پروانه شد

  2. #23142
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض

    دل من دیرزمانی است که می پندارد دوستی نیز گلی است، مثل نیلوفر و یاس، ساقه ترد ظریفی دارد
    بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد
    تن این ساقه را بیازارد

  3. #23143
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض


    دلم را روی صندلی فرودگاه جا می‌گذارم
    روحم را در سالن انتظار!
    مرگ گونه‌هایم را می‌بوسد
    مرگ گونه‌هایم را می‌بلعد،
    انتظار می‌كشم...
    و اجدادم كه هنوز به هوای جنوب عادت ندارند،
    خاكسترم را به خلیج می‌پاشم
    تا همیشه فارس بماند

  4. #23144
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    3

    در پای تو هرکه سر نینداخت
    از روی تو پرده بر نینداخت

    در تو نرسید و پی غلط کرد
    آن مرغ که بال و پر نینداخت

    کس با رخ تو نباخت اسبی
    تا جان چو پیاده در نینداخت

    نفزود غم تو روشنایی
    آن را که چو شمع سر نینداخت

    بارت بکشم که مرد معنی
    در باخت سر و سپر نینداخت

    جان داد و درون به خلق ننمود
    خون خورد و سخن به در نینداخت

    روزی گفتم کسی چون من جان
    از بهر تو در خطر نینداخت

    گفتا نه که تیر چشم مستم
    صید از تو ضعیفتر نینداخت

    با آنکه همه نظر در اویم
    روزی سوی ما نظر نینداخت

    نومید نیم که چشم لطفی
    بر من فکند، و گر نینداخت

    بنشینم و صبر پیش گیرم
    دنباله‌ی کار خویش گیرم

  5. #23145
    پروفشنال seied-taher's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    Vainglory
    پست ها
    778

    پيش فرض

    یکی از دیوانه کننده ترین اشعار حافظ:

    مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام
    خیر مقدم چه خبر دوست کجا راه کدام
    یا رب این قافله را لطف ازل بدرقه باد
    که از او خصم به دام آمد و معشوقه به کام
    ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
    هرچه آغاز ندارد نپذیرد انجام
    گل ز حد برد تنعم نفسی رخ بنما
    سرو می نازد و خوش نیست خدا را بخرام
    زلف دلدار چو زنار همی فرماید
    برو ای شیخ که شد بر تن ما خرقه حرام

  6. #23146
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    شب بود و حوض تجلی تهی نمود
    شاید گسسته ز هم رشته های آب؛
    روز خالی شد از محبت رنگ:
    زین گستره ی تار و پود سرخ وجود.

    مهربانی، ز خنده ی امواج، روی کشید و سبک پرید
    دست های چروکیده ی ابهام، ریشخندی نثار کتمان کرد
    اندوه سرد و یخ زده ی یأس، داد جاش را به گرمی امید
    اقلیم تنگ و نازک گلبرگ، از هیجان شعله ور بود.

    ناگه در این گیر و دار

    موجی نا موزون تمامی اوزان را بر هم زد
    زیرا
    از نظم تفنر داشت از نثر دلی پر خون!
    و موج با آهنگ دست به گریبان شد و زور آزمایی کرد
    و دست و پنجه نرم نمود
    ...

  7. #23147
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    در شبان غم تنهايي خويش
    عابد چشم سخنگوي توام
    من در اين تاريكي
    من در اين تيره شب جانفرسا
    زائر ظلمت گيسوي توام
    گيسوان تو پريشانتر از انديشه من
    گيسوان تو شب بي پايان

  8. #23148
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    نا گاه گلی از زندان خاک برون شد
    هاج و واج، به ریشه ی خود که از خاک معرفت بیرون زده بود می نگریست
    گل به راه افتاد:
    از باغچه ی کوچک لطف و مهر بگذشت
    به چه قیمتی؟
    به قیمت اینکه خود را بشناسد.
    پا فراتر بنهاد؛ رفت تا اوج کبودی گل داوودی
    رفت تا منزل مرطوب چمن در دل مرداب سکوت
    رفت تا خارج وزن و میزان
    ناگاه سرش به سنگ اختیار خورد
    تسلیم نشد
    رفت تا آن سوی عطر طلوع در کشاکش بودن
    رفت تا گیجی منگ و منگی گیج!
    رفت تا سلسله ی آبی زندان حساب
    رفت تا لوح سپید پر پیک پوپک
    رفت تا چاله ی چرخ چمن و چه چه آن چلچله ها
    به چه قیمتی؟
    به قیمت اینکه خود را بشناسد.
    گل ز تاراج خوش اندرز آویزان شد
    در همین حین پرستوی مه فهمیدن گفت به او:
    گل چین.
    از باخ فراخ گلچین محبت گل چین
    گل، گلی از باغ گلچین محبت چید
    عاقبت گل، گل چید!

  9. #23149
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    دو درخت ان طرف سایه دلتنگی من
    گریه می کرد کسی در حرم سنگی من
    مثنوی گرچه که یک آینه درکم نکنی
    از تو می خواهم یک روزنه ترکم نکنی

  10. #23150
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
    تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم

    تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
    من بیچاره همان عاشق خونین جگرم

    خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام
    جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •