من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من هستم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد
من نه عاشقم و نه دلداده به گیسوی بلند و نه آلوده به افکار پلید
من به دنبال نگاهی هستم که مرا از پس دیوانگی میفهمد
...
من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من هستم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد
من نه عاشقم و نه دلداده به گیسوی بلند و نه آلوده به افکار پلید
من به دنبال نگاهی هستم که مرا از پس دیوانگی میفهمد
...
آسمون ابری شده....خدا انگار خوابیده
انگار از اون بالاها ....گریه هامو ندیده
من باهارم تو زمین
من زمینم تو درخت
من درختم تو باهار -
نازِ انگشتای بارونِ تو باغم می کنه
میونِ جنگلا تاقم می کنه
...
گله ای نیستـــــ ــ ..
فقط گاهی خاطــEــره ها که هجــOــوم می آورند…
پناه بگیــIــر...
طـــOـوفان که گذشتــــ خبرت می کنــــAـم ..
اینک
سرشاراز آزادی ام
آزاد از تمام سکوت ها و ترانه ها
آزاد از تو
آزاد از خودم
آزاد از حرف های در گلو مانده
اگربدانی چه لذتی دارد
بی تو به توت فرنگي ها گاز زدن
و نگاه کردن به ستاره ها،
چیدن گوجه سبزهای ترش،
آب دادن به گلهای رز صورتی...
خاطره می سازم به تنهایی!
بدون حتی ذره ای تو ،
گیلاسها را گوشواره می کنم
و خوشبخت می شوم
بی تو...!
چشای مونده به راهو ...
شب تنهایی ماهو ...
یه دل بی سر پناهو
من و خونه ...
ساعتای غرق خوابو
این منه بی تو خرابو
یادت هرگز نمی مونه
یادت هرگز نمی مونه ...
نمی مونه ...
مي گفتي عاشقم بود / از دنيا منو ربودي
با عشقت دلم رو سوزوندي / نقش دل من رو خوندي
اما بهم گفتي كه نميتوني بموني / بهت ميگم عاشقتم تو اينو ميدوني
تنها گذاشتي منو ... رفتي كتاب عشق ما رو بستي / منو غرق كردي تو مستي
بعد 2 سال هنوز تو دلم هستي / اين دل بدبخت رو شكستي
دم به دم تو فكرتم ... هر دم تو عشقم / درد من هنوز تو دلم ... من كجا برم بدون تو يار من !! يار من !!
چیزی بگوی
پیش از آنکه در اشک غرقه شوم
چیزی بگوی
هر دریچهی نغز
بر چشماندازِ عقوبتی میگشاید ..
عشق
رطوبتِ چندشانگیزِ پلشتی ست
و آسمان
سرپناهی
تا به خاک بنشینی و
بر سرنوشتِ خویش
گریه ساز کنی.
آه
پیش از آن که در اشک غرقه شوم چیزی بگوی،
هر چه باشد ...
شاملو
...
تو رو دوست دارم
مثل مثل عطر شکوفه های سیب
تو رو دوست دارم
مثه خواب خوب بچگی
بغلت میگیرمو می میرم به سادگی
چطور دلت اومد بری
بعد هزارتا خاطره
تاوان چی رو من میدم
اینجا کنار پنجره
چطور دلت اومد بری
چطور تونستی بد بشی
تو اوج بی کسیم چطور
تونستی ساده رد بشی
چطور دلت میاد بامن
اینجوری بی مهری کنی
شاید همین الان توام
داری بمن فکر میکنی
چطور دلت اومد که من
اینجوری تنها بمونم
رفتی سراغ زندگیت
نگفتی شاید نتونم
دلم سبک نشد ازت
دلم هنوز میخواد بیای
حتی با اینکه میدونم
شاید دیگه منو نخوای
بذار که راحتت کنم
از توی رویات نمیرم
میخوام کنار پنجره
بیادت اروم بمیرم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)