تو را امشب ترنم بر لبت بنشست
تو را امشب ترانه پر صدا خواندست
تو را امشب چراغ و شهر نشناسي
تو را امشب رفيق عشق ديگر هست
تو را امشب ترنم بر لبت بنشست
تو را امشب ترانه پر صدا خواندست
تو را امشب چراغ و شهر نشناسي
تو را امشب رفيق عشق ديگر هست
تيری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه انديشه کند رای صوابت
هر ناله و فرياد که کردم نشنيدی
پيداست نگارا که بلند است جنابت
تکراری بود کدخدا
-------------
تو مث يه ستاره اي تو شباي شعراي من
با تو ديگه ترانه هام قشنگيا رو رج زدن
خاتون قصه هاي من! بانوي پاك و بي بدل!
پيش كش يه ثانيهته قربونيِ چن تا غزل
گذشته فصل رنگي بازياي عروسكيم
گم شده انگار بي صدا راه عزيزِ كودكيم
منو قايم كن، منو تو چارقد گلدارت بگير
مي ترسم از حضور اين آدم بزرگاي حقير
من كه به جز تو مادرم هيچكي رو باور ندارم
با تو دارم از همة خوبيا سر در مي يارم
مفلسانيم و هوای می و مطرب داريم
آه اگر خرقه پشمين به گرو نستانند
وصل خورشيد به شبپره اعمی نرسد
که در آن آينه صاحب نظران حيرانند
(بابا گير ندهصداش رو در نيار
![]()
ولي جدي از كجا فهميدي ؟)
آخه تو جوابه یکی از شعرایه من نوشته بودیش
---------------------
دل من دنبال تو اما دلت ميل به ديگري داره
خودمونيم مث اين كه تو چشات اَجنه و پري داري
چطوري دلت اومد گفتي برو پيشم نمون
مي دونم اسير شدي اسير از ما بهترون
تو كه تو شهر چشات يه عالمه عسل داري
تو دلت قد يه دنيا قصه و غزل داري
يار بيگانه مشو تا نبری از خويشم
غم اغيار مخور تا نکنی ناشادم
رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد برافراز که از سرو کنی آزادم
(آهان مرسي![]()
خب من برمشب خوش
)
مجمع خوبي و لطف است غدار چو مهش
ليكنش مهر و وفا نيست خدايا بدهش
دلبرم شاهد و طفلست و به بازي روزي
بكشد زارم در شرع نباشد گنهش
من همان به كه از او نيك نگه دارم دل
كه بدو نيك نديدست و ندارد نگهش
شاعری پنجره سکوت رو می شکنه به شعرش
واژه ها بالا میرن تو بغض شب از روی دیوار
اون ور حصار غصه رو به چشم خود می بینن
واژه ها دیگه می مونن همگی راغب و بیدار
Last edited by Monica; 18-07-2006 at 00:26.
رخ تو در دلم آمد مراد خواهد يافت
چرا كه حال نكو در قفاي فال نكوست
نه اين زمان دل حافظ در آتش هوس است
كه داغدار ازل همچو لاله ي خودروست
Last edited by Marichka; 18-07-2006 at 00:31.
تو مرا اي غزل واژه به فردا بسپار
تو مرا اي رخ آيينه سخنها بنويس
تو مرا زمزمه فردا كن
تو مرا سهم اقاقيها كن
تا من ازشعر بگويم
شعر هم از غم من
تا من از عشق بگويم
عشق هم از دل من
كه سحر بال گشايد
غم فردا برود
گل احساس برويد
شعر تا عشق به كام است بماند
قلبها راهي فردا باشد
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)