تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 231 از 640 اولاول ... 131181221227228229230231232233234235241281331 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,301 به 2,310 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #2301
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    گاه گاهی به خودم می گفتم
    تو چه تنها شده ای
    تو و تنهایی و این حجم ِ اتاق
    مثل یک فاجعه را می ماند
    گاه گاهی به خودم می گفتم
    کاشکی معجزه می شد
    و کَسی می آمد توی تنهایی من...
    گاه گاهی به خودم می گفتم...

  2. 3 کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2302
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    تو بیا...
    که اگر آمدنت دیر شود
    یا اگر آمدنت قصه پوچی باشد
    من ترا ای همه خوب
    تا دم مرگ....
    نخواهم بخشید

  4. 5 کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #2303
    پروفشنال seied-taher's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    Vainglory
    پست ها
    778

    پيش فرض

    فردا اگر ز راه نمی آمد
    من تا ابد کنار تو می ماندم
    من تا ابد ترانهء عشقم را
    در آفتاب عشق تو می خواندم
    در پشت شیشه های اتاق تو
    آن شب نگاه سرد سیاهی داشت
    دالان دیدگان تو در ظلمت
    گوئی به عمق روح تو راهی داشت
    لغزیده بود در مه آئینه
    تصویر ما شکسته و بی آهنگ
    موی تو رنگ ساقهء گندم بود
    موهای من ، خمیده و قیری رنگ
    رازی درون سینهء من می سوخت
    می خواستم که با تو سخن گوید
    اما صدایم از گره کوته بود
    در سایه، بوته هیچ نمی روید !
    زآنجا نگاه خستهء من پر زد
    آشفته گرد پیکر من چرخید
    در چارچوب قاب طلائی رنگ
    چشم (( مسیح)) بر غم من خندید
    دیدم اتاق درهم و مغشوش است
    در پای من کتاب تو افتاده
    سنجاق های گیسوی من آن جا
    بر روی تختخواب تو افتاده
    از خانهء بلوری ماهی ها
    دیگر صدای آب نمی آید
    فکر چه بود گربهء پیر تو
    کو را به دیده خواب نمی آمد
    بار دگر نگاه پریشانم
    برگشت لال و خسته به سوی تو
    می خواستم که با تو سخن گوید
    اما خموش ماند به روی تو
    آنگه ستارگان سپید اشک
    سوسو زدند در شب مژگانم
    دیدم که دست های تو چون ابری
    آمد به سوی صورت حیرانم
    دیدم که بال گرم نفس هایت
    سائیده شد به گردن سرد من
    گوئی نسیم گمشده ای پیچید
    در بوته های وحشی درد من
    دستی درون سینهء من می ریخت
    سرب سکوت و دانهء خاموشی
    من خسته زین کشاکش دردآلود
    رفتم به سوی شهر فراموشی
    بردم ز یاد اندوه فردا را
    گفتم سفر فسانهء تلخی بود
    ناگه به روی زندگیم گسترد
    آن لحظهء طلائی عطرآلود
    آن شب من از لبان تو نوشیدم
    آوازهای شاد طبیعت را
    آن شب به کام عشق من افشاندی
    ز آن بوسه قطرهء ابدیت را

  6. 2 کاربر از seied-taher بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #2304
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض


    خنده ی آدم ها همیشه از دلخوشی نیست
    گاهی شکستن دلی کمتر از آدم کشی نیست
    گاهی دل اینقدر تنگ میشه که گریه هم کم میاره
    یک حرف ساده هم گاهی چه قدر غم میاره

  8. 2 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #2305
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض



    وقتی که رفت و منو از یاد برد
    هر چی که داشتم همه رو باد برد
    تو کنج عزلت خودم نشستم
    هرچی که آینه بود زدم شکستم
    زخم زبونا را به جون خریدم
    از همه حتی از خودم بریدم

  10. 4 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #2306
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض



    چی بگم از کجا بگم دردمو با کیا بگم
    بهتره که دم نزنم حرفی از عشقم نزنم
    از عشقی که گم شد و رفت عاشق مردم شد و رفت
    عشقی که بی فروغ نبود برای من دروغ نبود


  12. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #2307
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    دلم گرفته ....دلم عجیب گرفته
    چرا گرفته دلت ؟ چرا؟
    مثل اینکه تنهایی ...چه قدر هم تنها
    دچار یعنی عاشق و فکر کن که چه تنهاست اگر ماهی کوچک
    دچار آبی دریای بی کران باشد


  14. 3 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #2308
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    ای که گفتی آشنایی با غریبان مشکل است
    آشنایی می توان کرد و جدایی مشکل است

  16. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #2309
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض


    کسی از سیل یارانم نمی پرسد ز حال من
    در این بیهوده رفتن ها ای دل برس به فریادم


  18. 2 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #2310
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض


    به هرکس از سر مهر و محبت می کنم جان را فدا
    مثل عقرب می زند نیشم نمی دانم چرا

  20. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •