تو که تنها نمی مونی
منه تنها رو دعا کن
خاطراتم رو نگاه دار
اما دستام رها کن![]()
تو که تنها نمی مونی
منه تنها رو دعا کن
خاطراتم رو نگاه دار
اما دستام رها کن![]()
نی قصه آن شمع چگل بتوان گفت
نی حال دل سوخته دل بتوان گفت
غم در دل تنگ من از آن است که نیست
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت....
تا غم آویز آفاق خاموش
ابرها سینه بر هم فشرده ،
خنده ی روشنی های خورشید
در دل تیرگی ها فسرده ،
ساز افسانه پرداز باران
بانگ زاری به افلاک برده
ناودان ناله سر داده غمناک !
از: فریدون مشیری
Last edited by hamed-mirzaie; 24-05-2008 at 09:12.
کنون که میدمد از بوستان نسیم بهشت
من و شراب فرح بخش و یار حور سرشت
گدا چرا نزند لاف سلطنت امروز
که خیمه سایه ابر است و بزمگه لب کشت.......
تا تو نگاه می کنی
کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو
این چه نگاه کردن است
Last edited by دل تنگم; 23-05-2008 at 21:35.
تا تو را ديدم نبستم دل به كس
عاشقم كردي به فريادم برس
ستاره شعله ای از جان دردمند من است
سپهر آیتی از همت بلند من است
به چشم اهل نظر صبح روشنم ز آنروی
که تازه رویی عالم ز نوشخند من است
ترسم كه اشك در غم ما پرده در شود
وين راز سر به مهر به عالم ثمر شود
گويند سنگ لعل شود در مقام صبر
آري شود وليك به خون جگر شود
در بیابان جنون سرگشته ام چون گرد باد
همرهی باید مرا مجنون صحرا گرد کو؟
بعد مرگم می کشان گویند درمیخانه ها
آن سیه مستی که خم ها را تهی می کرد کو؟
و حدس مي زنم شبي مرا جواب ميكني
و قصر كوچك دل مرا خراب ميكني
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)