یک دو روزی دور اگر گردید بر عکس مراد
همچنین دایم نخواهد گشت دوران،غم مخور
گر هوای کعبه داری در سر ای عاشق چو ما
ساز راهش خون دل کن،وز مغیلان غم مخور
نسیمی
یک دو روزی دور اگر گردید بر عکس مراد
همچنین دایم نخواهد گشت دوران،غم مخور
گر هوای کعبه داری در سر ای عاشق چو ما
ساز راهش خون دل کن،وز مغیلان غم مخور
نسیمی
رام تو نميشود زمانه
رام از چه شدي، رميدن آموز
منديش که دام هست يا نه
بر مردم چشم، ديدن آموز
شو روز بفکر آب و دانه
هنگام شب، آرميدن آموز
پروین اعتصامی
ز دلبری نتوان لاف زد به آسانی*** هزار نکته در این کار هست تا دانی
بجز شکردهنی مایههاست خوبی را*** به خاتمی نتوان زد دم سلیمانی
حافظ
یؤزؤلدؤن،دؤنمه دین مردانه لیک ده ن
ایلاهی!بؤیله دیر حُبِّ صمیمی
کثافتده ن چیخیب اولدون به حقه
گؤلؤستان ِ الهی نین نسیمی
اگه امکانش هست وقتی شعر آذری میذاری معنیشم بذاریؤزؤلدؤن،دؤنمه دین مردانه لیک ده ن
ایلاهی!بؤیله دیر حُبِّ صمیمی
کثافتده ن چیخیب اولدون به حقه
گؤلؤستان ِ الهی نین نسیمی
یا اگه بتونی آذری یادمون بدی که خیلی بهتره
-------------------------------------------------------
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
رفتم ز درت ز جور، بیش از پیشت * * * از طعن رقیب گبر کافــــــــر کیشت
پیش تو سپردم این دل غمـزدهام * * * کی باشدم آنکه جان سپارم پیشت
شیخ بهایی
چه شباهتی !
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفــــت * * * دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور
حافظ
> با پست قبلی ادامه بدین <
Last edited by ask_bl; 14-11-2009 at 01:02.
دوست عزیز من رو این کلمه(آذری) خیلی حساسیت دارم!،لطفا یا بگو ترکی آذربایجانی یا به اختصار ترکی،اگه امکانش هست وقتی شعر آذری میذاری معنیشم بذار
یا اگه بتونی آذری یادمون بدی که خیلی بهتره
هر چند که؛ هر چه از دوست رسد خوب است؛این جمله رو هم یه دوست یادم داد!
خوب من که نمیتونم هی معنی بنویسم،یعنی کارم دوبرابر میشه،البته برا ما افتخاریه که برا دوست عزیزی مثل شما معنی هم بنویسیم،ولی همیشه حوصله ش نیست،خوب شما خودت سعی کن یاد بگیر...
حالا این دفعه رو به خاطر شما لااقل یه نصفش رو فارسی می نویسم...
چه شباهتی !
کاراگاه بازیه!؟
رفتم ز درت ز جور، بیش از پیشت * * * از طعن رقیب گبر کافــــــــر کیشت
پیش تو سپردم این دل غمـزدهام * * * کی باشدم آنکه جان سپارم پیشت
تو حاکمی و سلطان،ما جمله بنده فرمان
امروز روز لطف است،گر الیمی توتارسان
از عشق تو فضولی بسیار زار بگرید
اکنون چه چاره سازم،من آغلارام،گؤلرسن!
ندانستم که اصل عاشقي چيست
چو دانستم رهي ديگر گرفتم
فکندم دفتر و جستم ز طامات
خراباتي شدم ساغر گرفتم
عتاب دوستان يکسو گرفتم
کتاب عاشقي را برگرفتم
ز بهر عشق تو در بتپرستي
طريق ماني و آزر گرفتم
انوری
منظوری نداشتمدوست عزیز من رو این کلمه(آذری) خیلی حساسیت دارم!،لطفا یا بگو ترکی آذربایجانی یا به اختصار ترکی،
هر چند که؛ هر چه از دوست رسد خوب است؛این جمله رو هم یه دوست یادم داد!
معذرت میخوام
اینم حق با شماسخوب من که نمیتونم هی معنی بنویسم،یعنی کارم دوبرابر میشه
خودآموز سراغ داری؟خوب شما خودت سعی کن یاد بگیر...
مرگ مرگ است ولی مرگ تو مرگی دگر است
داغ ، داغ است ولی داغ برادر... قيصر!
راستی مرگ چه جوری ست؟ مرا مي بينی؟
چه خبرداری از عالم ديگر، قيصر!؟
نقدهایت همه غوغا بود غوغا، "سید"!
شعرهایت همه محشر بود ، محشر، قیصر!
جامه خاک به تن کردی و یادم آمد
از شب خون، شب آتش، شب سنگر، قیصر!
قزوه
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)