تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 230 از 2734 اولاول ... 1301802202262272282292302312322332342402803307301230 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,291 به 2,300 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #2291
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    تنها مي ماند.روزي كه
    دانش لب آب زندگي مي كرد،
    انسان
    در تنبلي لطيف يك مرتع
    با فلسفه هاي لاجوردي خوش بود.
    در سمت پرنده فكر مي كرد.
    با نبض درخت ، نبض او مي زد.
    مغلوب شرايط شقايق بود.
    مفهوم درشت شط
    در قعر كلام او تلاطم داشت.
    انسان
    در متن عناصر
    مي خوابيد.
    نزديك طلوع ترس، بيدار
    مي شد.

  2. #2292
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    مثل خيالي در خون
    و انفجاري در ياد
    مثل گياهواري رود انتظار موجي طغياني
    تا شستشو كنند و برويند
    در استواي تشنگي جاودانه يي
    مثل نگاه دوري
    و برق هوشياري با او
    در انتهاي ظلمت بي نامي
    مثل نگاه كردن و وارستن يا هر چه ساده تر
    مثل سياه مستان هر شب
    بيگانه وار گفتن و گفتن
    و آنگاه بامدادان
    از ياد بردن آنهمه گفتن را
    مانند انفجاري
    خيل خيالي در ياد
    اينست آنچه مي بينم مي دانم مي خواهم با او
    مثل سمندري ست
    با واژه هاي آتش
    نه جاودانه وار
    او لحظه وار رودآسا جاريست
    و لحظه هاي او
    هم لحظه هاي گنمشدن و مرگست
    هم لحظه هاي روشن پيدايي
    و آنگاه زيستن در لحظه هاي ديگر
    تا جاودانگان

    ...

  3. #2293
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    نسيم در رگ هر برگ مي دود خاموش.
    نشسته در پس هر صخره وحشتي به كمين.
    كشيده از پس يك سنگ سوسماري سر.
    ز خوف دره خاموش
    نهفته جنبش پيكر.
    به راه مي نگرد سرد، خشك ، تلخ، غمين.

  4. #2294
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    در آن لحظه كه من از پنجره بيرون نگا كردم
    كلاغي روي بام خانه ي همسايه ي ما بود
    و بر چيزي ، نميدانم چه ، شايد تكه استخواني
    دمادم تق و تق منقار مي زد باز
    و نزديكش كلاغي روي آنتن قار مي زد باز
    نمي دانم چرا ، شايد براي آنكه اين دنيا بخيل است
    و تنها مي خورد هر كس كه دارد
    در آن لحظه از آن آنتن چه امواجي گذر مي كرد
    كه در آن موجها شايد يكي نطقي در اين معني كه شيريرن است غم
    شيرين تر از شهد و شكر مي كرد
    نمي دانم چرا ، شايد براي آنكه اين دنيا عجيب است
    شلوغ است
    دروغ است و غريب است
    و در آن موجها شايد در آن لحظه جواني هم
    براي دوستداران صداي پير مردي تار مي زد باز
    نمي دانم چرا ، شايد براي آنكه اين دنيا پر است از ساز و از آواز
    و بسياري صداهايي كه دارد تار وپودي گرم
    و نرم
    و بسياري كه بي شرم
    در آن لحظه گمان كردم يكي هم داشت خود را دار مي زد باز
    نمي دانم چرا شايد براي آنكه اين دنيا كشنده ست
    دد است
    درنده است
    بد است
    زننده ست
    و بيش از اين همه اسباب خنده ست
    در آن لحظه يكي ميوه فروش دوره گرد بد صدا هم
    دمادم ميوه ي پوسيده اش را جار مي زد باز
    نمي دانم چرا ، شايد براي آنكه اين دنيا بزرگ است
    و دور است
    و كور است
    در آن لحظه كه مي پژمرد و مي رفت
    و لختي عمر جاويدان هستي را
    بغارت با شنتابي اشنا مي برد و مي رفت
    در آن پرشور لحظه
    دل من با چه اصراري تو را خواست
    و مي دانم چرا خواست
    و مي دانم كه پوچ هستي و اين لحظه هاي پژمرنده
    كه نامش عمر و دنياست
    اگر باشي تو با من ، خوب و جاويدان و زيباست

  5. #2295
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    تكاپو از نسيم و مويه از جوي
    ز شاخ تر گراييدن به هر سوي
    ز اواج خروشان تندخويي
    ز روز و شب دورنگي ودورويي

  6. #2296
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    مستي ام درد منو ديگه دوا نمي كنه
    غم با من زاده شده منو ها نمي كنه
    منو رها نمي كنه منو رها نمي كنه
    شل كه از راه مي رسه غربت هم باهاش مياد
    توي كوچه هاي شهر باز صداي پاش مياد
    من غماي كهنمو ور مي دارم كه توي ميخونه ها جا بذارم
    مي بينم يكي مياد از ميخونه زير لب مستونه آواز مي خونه
    مستي ام درد منو ديگه دوا نمي كنه
    غم با من زاده شده منو رها نمي كنه
    منو رها نمي كنه منو رها نمي كنه
    گرمي مستي مياد توي رگ هاي تنم
    مي بينم دلم مي خواد با يكي حرف بزنم
    كي مياد به جرفاي من گوش بده
    آخه من غريبه هستم با همه
    يكي آشنا مياد به چشم من
    ولي از بخت بدم اونم غمه
    مستي ام درد منو ديگه دوا نمي كنه
    غم با من زاده شده منو رها نمي كنه
    خسته از هر چي كه بود
    خسته از هر چي كه هست
    راه مي افتم كه برم
    مثل هر شب مست مست
    باز دلم مثل هميشه خاليه
    باز دلم گريه ي تنهايي مي خواد
    بر مي گردم تا ببينم كسي نيست
    مي بينم غم داره دنبالم مياد
    مستي ام درد منو
    ديگه دوا نمي كنه
    غم با من زاده شده منو رها نمي كنه
    منو رها نمي كنه منو رها نمي كنه
    منو رها نمي كنه منو رها نمي كنه

    ...

  7. #2297
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    هر دم پي فريبي ، اين مرغ غم پرست
    نقشي كشد به ياري منقار.

    بندي گسسته است.
    خوابي شكسته است.
    روياي سرزمين
    افسانه شكفتن گل هاي رنگ را
    از ياد برده است.
    بي حرف بايد از خم اين ره عبور كرد:
    رنگي كنار اين شب بي مرز مرده است.

  8. #2298
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    تخت زمرد زده است گل به چمن
    راح چون لعل آتشين درياب

    در ميخانه بسته‌اند دگر
    افتتح يا مفتح الابواب



  9. #2299
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    باران پرخزه مستي
    بر ديوار تشنه روحم مي چكد
    من ستاره چكيده ام
    از چشم ناپيداي خطا چكيده ام
    شب پر خواهش
    و پيكر گرم افق عريان بود
    رگه سپيد مر مر سبز چمن زمزمه مي كرد
    و مهتاب از پلكان نيلي مشرق فرود آمد
    پريان مي رقصيدند
    و آبي جامه هاشان با رنگ افق پيوسته بود
    زمزمه هاي شب مستم مي كرد
    پنجره رويا گشوده بود
    و او چون نسيمي به درون وزيد

  10. #2300
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    درويش نمی‌پرسی و ترسم که نباشد
    انديشه آمرزش و پروای ثوابت

    راه دل عشاق زد آن چشم خماری
    پيداست از اين شيوه که مست است شرابت



Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •