تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 23 از 26 اولاول ... 131920212223242526 آخرآخر
نمايش نتايج 221 به 230 از 256

نام تاپيک: حافظ

  1. #221
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۸۳

    دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
    واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند

    بيخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
    باده از جام تجلی صفاتم دادند

    چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
    آن شب قدر که اين تازه براتم دادند

    بعد از اين روی من و آينه وصف جمال
    که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند

    من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
    مستحق بودم و اين‌ها به زکاتم دادند

    هاتف آن روز به من مژده اين دولت داد
    که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

    اين همه شهد و شکر کز سخنم می‌ريزد
    اجر صبريست کز آن شاخ نباتم دادند

    همت حافظ و انفاس سحرخيزان بود
    که ز بند غم ايام نجاتم دادند

  2. #222
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۸۴

    دوش ديدم که ملايک در ميخانه زدند
    گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند

    ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
    با من راه نشين باده مستانه زدند

    آسمان بار امانت نتوانست کشيد
    قرعه کار به نام من ديوانه زدند

    جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
    چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند

    شکر ايزد که ميان من و او صلح افتاد
    صوفيان رقص کنان ساغر شکرانه زدند

    آتش آن نيست که از شعله او خندد شمع
    آتش آن است که در خرمن پروانه زدند

    کس چو حافظ نگشاد از رخ انديشه نقاب
    تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند

  3. #223
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۸۵

    نقدها را بود آيا که عياری گيرند
    تا همه صومعه داران پی کاری گيرند

    مصلحت ديد من آن است که ياران همه کار
    بگذارند و خم طره ياری گيرند

    خوش گرفتند حريفان سر زلف ساقی
    گر فلکشان بگذارد که قراری گيرند

    قوت بازوی پرهيز به خوبان مفروش
    که در اين خيل حصاری به سواری گيرند

    يا رب اين بچه ترکان چه دليرند به خون
    که به تير مژه هر لحظه شکاری گيرند

    رقص بر شعر تر و ناله نی خوش باشد
    خاصه رقصی که در آن دست نگاری گيرند

    حافظ ابنای زمان را غم مسکينان نيست
    زين ميان گر بتوان به که کناری گيرند

  4. #224
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۸۶

    گر می فروش حاجت رندان روا کند
    ايزد گنه ببخشد و دفع بلا کند

    ساقی به جام عدل بده باده تا گدا
    غيرت نياورد که جهان پربلا کند

    حقا کز اين غمان برسد مژده امان
    گر سالکی به عهد امانت وفا کند

    گر رنج پيش آيد و گر راحت ای حکيم
    نسبت مکن به غير که اين‌ها خدا کند

    در کارخانه‌ای که ره عقل و فضل نيست
    فهم ضعيف رای فضولی چرا کند

    مطرب بساز پرده که کس بی اجل نمرد
    وان کو نه اين ترانه سرايد خطا کند

    ما را که درد عشق و بلای خمار کشت
    يا وصل دوست يا می صافی دوا کند

    جان رفت در سر می و حافظ به عشق سوخت
    عيسی دمی کجاست که احيای ما کند

  5. #225
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۸۷

    دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
    نياز نيم شبی دفع صد بلا بکند

    عتاب يار پری چهره عاشقانه بکش
    که يک کرشمه تلافی صد جفا بکند

    ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند
    هر آن که خدمت جام جهان نما بکند

    طبيب عشق مسيحادم است و مشفق ليک
    چو درد در تو نبيند که را دوا بکند

    تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
    که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند

    ز بخت خفته ملولم بود که بيداری
    به وقت فاتحه صبح يک دعا بکند

    بسوخت حافظ و بويی به زلف يار نبرد
    مگر دلالت اين دولتش صبا بکند

  6. #226
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۸۸

    مرا به رندی و عشق آن فضول عيب کند
    که اعتراض بر اسرار علم غيب کند

    کمال سر محبت ببين نه نقص گناه
    که هر که بی‌هنر افتد نظر به عيب کند

    ز عطر حور بهشت آن نفس برآيد بوی
    که خاک ميکده ما عبير جيب کند

    چنان زند ره اسلام غمزه ساقی
    که اجتناب ز صهبا مگر صهيب کند

    کليد گنج سعادت قبول اهل دل است
    مباد آن که در اين نکته شک و ريب کند

    شبان وادی ايمن گهی رسد به مراد
    که چند سال به جان خدمت شعيب کند

    ز ديده خون بچکاند فسانه حافظ
    چو ياد وقت زمان شباب و شيب کند

  7. #227
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۸۹

    طاير دولت اگر باز گذاری بکند
    يار بازآيد و با وصل قراری بکند

    ديده را دستگه در و گهر گر چه نماند
    بخورد خونی و تدبير نثاری بکند

    دوش گفتم بکند لعل لبش چاره من
    هاتف غيب ندا داد که آری بکند

    کس نيارد بر او دم زند از قصه ما
    مگرش باد صبا گوش گذاری بکند

    داده‌ام باز نظر را به تذروی پرواز
    بازخواند مگرش نقش و شکاری بکند

    شهر خاليست ز عشاق بود کز طرفی
    مردی از خويش برون آيد و کاری بکند

    کو کريمی که ز بزم طربش غمزده‌ای
    جرعه‌ای درکشد و دفع خماری بکند

    يا وفا يا خبر وصل تو يا مرگ رقيب
    بود آيا که فلک زين دو سه کاری بکند

    حافظا گر نروی از در او هم روزی
    گذری بر سرت از گوشه کناری بکند

  8. #228
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۹۰

    کلک مشکين تو روزی که ز ما ياد کند
    ببرد اجر دو صد بنده که آزاد کند

    قاصد منزل سلمی که سلامت بادش
    چه شود گر به سلامی دل ما شاد کند

    امتحان کن که بسی گنج مرادت بدهند
    گر خرابی چو مرا لطف تو آباد کند

    يا رب اندر دل آن خسرو شيرين انداز
    که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند

    شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد
    قدر يک ساعته عمری که در او داد کند

    حاليا عشوه ناز تو ز بنيادم برد
    تا دگرباره حکيمانه چه بنياد کند

    گوهر پاک تو از مدحت ما مستغنيست
    فکر مشاطه چه با حسن خداداد کند

    ره نبرديم به مقصود خود اندر شيراز
    خرم آن روز که حافظ ره بغداد کند

  9. #229
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۹۱

    آن کيست کز روی کرم با ما وفاداری کند
    بر جای بدکاری چو من يک دم نکوکاری کند

    اول به بانگ نای و نی آرد به دل پيغام وی
    وان گه به يک پيمانه می با من وفاداری کند

    دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او
    نوميد نتوان بود از او باشد که دلداری کند

    گفتم گره نگشوده‌ام زان طره تا من بوده‌ام
    گفتا منش فرموده‌ام تا با تو طراری کند

    پشمينه پوش تندخو از عشق نشنيده‌است بو
    از مستيش رمزی بگو تا ترک هشياری کند

    چون من گدای بی‌نشان مشکل بود ياری چنان
    سلطان کجا عيش نهان با رند بازاری کند

    زان طره پرپيچ و خم سهل است اگر بينم ستم
    از بند و زنجيرش چه غم هر کس که عياری کند

    شد لشکر غم بی عدد از بخت می‌خواهم مدد
    تا فخر دين عبدالصمد باشد که غمخواری کند

    با چشم پرنيرنگ او حافظ مکن آهنگ او
    کان طره شبرنگ او بسيار طراری کند

  10. #230
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۹۲

    سرو چمان من چرا ميل چمن نمی‌کند
    همدم گل نمی‌شود ياد سمن نمی‌کند

    دی گله‌ای ز طره‌اش کردم و از سر فسوس
    گفت که اين سياه کج گوش به من نمی‌کند

    تا دل هرزه گرد من رفت به چين زلف او
    زان سفر دراز خود عزم وطن نمی‌کند

    پيش کمان ابرويش لابه همی‌کنم ولی
    گوش کشيده است از آن گوش به من نمی‌کند

    با همه عطف دامنت آيدم از صبا عجب
    کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی‌کند

    چون ز نسيم می‌شود زلف بنفشه پرشکن
    وه که دلم چه ياد از آن عهدشکن نمی‌کند

    دل به اميد روی او همدم جان نمی‌شود
    جان به هوای کوی او خدمت تن نمی‌کند

    ساقی سيم ساق من گر همه درد می‌دهد
    کيست که تن چو جام می جمله دهن نمی‌کند

    دستخوش جفا مکن آب رخم که فيض ابر
    بی مدد سرشک من در عدن نمی‌کند

    کشته غمزه تو شد حافظ ناشنيده پند
    تيغ سزاست هر که را درد سخن نمی‌کند

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •