تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 23 از 29 اولاول ... 13192021222324252627 ... آخرآخر
نمايش نتايج 221 به 230 از 289

نام تاپيک: سریال «شوخی کردم» ؛ سریال جدید «مهران مدیری»

  1. #221
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    پست ها
    521

    پيش فرض

    اشتباه مهران مدیری این بود که از فضای فانتزی و غیرآیتمی شبهای برره و گنج مظفر جدا شده و اومده مشکلات جامعه را که به خودی خود تلخ هستند تو مجموعه طنز آورده!

    به نظر من، مردم تو شرایط سخت اقتصادی و زندگی فعلی به طنز خالص (حتی بدون معنا و مفهوم خاصی داشته باشه) بهتر جواب میدهند تا طنزی که تلخ است! اصلاً اینکه پیام مجموعه بیشتر از طنز ان باشه باعث میشه مخاطب پس بزنه!
    اتفاقا ایشون خیلی خوب اومدن مشکل این طنز رو گفتن .
    البته اگه اسم شوخی کردم رو بشه طنز گذاشت.والا من که همون قسمت اولشو دیدم حتی نخندیدم .این چیزایی رو هم که توش میگه رو که همه میدونن مثلا ایتم زلزله که میخواد بگه مسئولین دزدی میکنن .اگه کسی هم انقدر پرت باشه که تاحالا نمیدونسته هیچ وقتم نمیفهمه

  2. 4 کاربر از pcgamer بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #222
    آخر فروم باز Dark Soul's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    Forgotten Empire
    پست ها
    1,003

    پيش فرض

    من همیشه از خودم می پرسم چرا اینا سریال طنز می سازن ؟ چرا کمدی نمی سازن؟ هدف چیه ؟
    - اصلاح جامعه ;
    مشکلات یا معضلات و... را بیان کردن فایده ای نداره ، نه مردم زندگیشون را اصلاح می کنند نه دولت قراره تغییری بده مثلا این همه توی سریالهای طنز نشون دادن که کارمندای دولت متعهد به کار نیستن چی شد کارمندها متعهد به کار شدن یا دولت قوانین جدید تری وضع کرد .
    - خندوندن مردم ;
    ما که نمی خندیم چون لامصب خنده دار هم نیستن و دیگه این چیزها برامون کاملا بدیهی و تکراری شده ، دوستمون هم بالا مثال خوبی زده .

    پس کمدی بسازن که هم مردم را بخندونند هم مسائل مورد نظرشون را در پشت پرده ی شوخی بیان کنند .
    یک سریال کمدی خارجی می بینی با هر دیالوگش حداقل یه لبخند رو لب ادم میاره ، پیامش را هم می رسونه .

  4. 5 کاربر از Dark Soul بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #223
    کاربر فعال انجمن هنر هفتم ehsan_iace's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    2,220

    پيش فرض

    چهار ساعت کنجکاوی در پشت‌صحنه «شوخی کردم»

    سیبیل‌های «شیر فرهاد»ی‌اش را زده. شبیه بلوتوس «قهوه تلخ» شده. موهای جوگندمی‌اش اما کمتر از آن روزهاست و به سفیدی کامل می‌زند. کاپشن چرم قهوه‌ای پوشیده و ایستاده وسط میدانگاهی جلوی ساختمانی که «شوخی کردم» در آن ضبط و تولید می‌شود. یک قلعه آجری در شمال شرق تهران که مهران مدیری و سربازانش هر روز ۷-۸ ساعتی در آن مشغول کار هستند.



    هر کسی از راه می‌رسد، از یکی دو متری «آقا سلام»‌ای به او می‌گوید و عقب‌عقب می‌رود تا برسد به کارش. پادشاه قلعه به چگال‌ترین شکل ممکن به آنها «سلام» گرمی می‌کند و بعد از چند دقیقه می‌نشیند پشت دو مانیتور کوچکی که برای آقای کارگردان آماده کرده‌اند. بقیه گروه توی چمن‌های میدانگاهی مشغول تدارک سنگ قبری هستند که یکی از بازیگر‌ها قرار است کنار آن بنشیند و اولین آیتم امروز را ضبط کنند.



    مدیری عینکش را می‌زند و زاویه تک دوربین حاضر در صحنه را با مدیر فیلمبرداری چک می‌کند. چایی‌اش را سر می‌کشد و زل می‌زند به مانیتور‌ها و برای اولین بار می‌خندد. لشگری ساکت پشت او ایستاده‌اند. فقط صدای گنجشک‌هایی می‌آید که لابه‌لای دار و درخت‌های باشگاه دیپلماتیک وزارت امور خارجه چرخ می‌زنند.


    زن مشکی‌پوشی مدام می‌زند روی سنگ قبر و بعد از چند بار اظهار دلتنگی برای شوهر مرحومش، از بوی عرق مرد یاد می‌کند که هفته‌هاست با وجود باز کردن همه پنجره‌های خانه، بیرون نرفته و عطرش تا بقالی سر کوچه هم می‌رسد. چند نفری پشت دوربین با شنیدن گلایه‌ها و اعتراض‌های زن بیوه به لیست بدهی‌های مرد، لبخند می‌زنند ولی مدیری بدون هیچ تغییری در میمیک صورتش، فقط مانیتور را نگاه می‌کند.



    سر برداشت دوم «ببخشید... ببخشید» می‌گوید و عینکش را برمی‌دارد و از سرجایش بلند می‌شود و می‌رود کنار بازیگر. فاصله‌اش با پشت دوربین دو سه متر بیشتر نیست اما هیچ صدایی از مکالمه او و خانم بازیگر به گوش نمی‌رسد. بعد از برداشت چهارم، آیتم ضبط شده را بازبینی می‌کند و ok می‌دهد. فقط قرار می‌گذارند که در تدوین صدای ضجه‌ها و ناله‌های زن را که «صدای غازی» شده کمی اصلاح کنند. بازیگر از او می‌خواهد دوباره این آیتم را بگیرند تا خودش اصلاح کند، مدیری اما می‌گوید «اتفاقا بامزه است».



    خب بریم ضبط!
    نیم‌ساعت بعد همه گروه جمع شده‌اند در سوله زیرزمین ساختمان. جایی که دکورهای همه آیتم‌های ثابت برنامه را دیوار به دیوار هم ساخته‌اند؛ از دکور اتاق عمل و استودیوی اخبار تا استودیوی آیتم نقد سینمایی و اتاق بازجویی‌های بامزه مهران غفوریان. قرار است آیتم دوم از قسمت «انتقاد» را ضبط کنند.



    آیتمی که مدیر یک دانشگاه در جمع دانشجو‌ها سخنرانی می‌کند و از آنها می‌پرسد نسبت به او نقدی دارند یا نه. نسبت به «استادهایی که روابط خاص برگزار می‌کنند. درباره کباب‌‌هایی که از بشقاب‌ها در می‌روند و می‌خورند توی چشم اون یکی و کورش می‌کند. درباره جوهر مورچه‌ای که در غذای ظهر اون روز ریخته بودند و...». نقش جناب استاد را «محمدرضا هدایتی» بازی می‌کند.



    کت‌ و شلوار طوسی پوشیده و نشسته ردیف اول سالن همایش فرضی و مشغول خواندن و از بر کردن دیالوگ‌هایش است. همه متن‌ها دستنویس هستند و انگار لحظاتی پیش از زیر دست نویسنده بیرون آمده‌اند. همه‌شان خط‌خطی هستند و لابه‌لای خط‌ها چند کلمه‌ای کم و زیاد شده‌. امیر وفایی از نویسندگان «شوخی کردم» می‌گوید «مدیری متن‌ها را قبل از ضبط می‌خواند.



    بعد از مجموعه اول حساسیت بیشتری هم پیدا کرده. الان معمولا از ۴۰ آیتمی که نوشته می‌شود، بیشتر آنها را قبول نمی‌کند و فقط ۱۰-۱۵ تای آنها به مرحله ضبط می‌رسند.» وفایی می‌گوید از قسمت چهارم (مجموعه سلامت) راضی هستند و این شیب صعودی کیفیت و بامزگی در قسمت‌های بعدی هم ادامه خواهد داشت؛ «مدیری تاکید دارد که کمدی‌اش حرفی داشته باشد. به خاطر همین الان در مجموع از «شوخی کردم» راضی است و می‌گوید کمدی یعنی این. طنزی که هم بامزه است، هم حرف خودش را می‌زند.» مدیری می‌نشیند کنار هدایتی و شروع می‌کنند به گپ زدن.



    خوش و بش می‌کنند و چند دقیقه‌ای را به حرف زدن درباره حاشیه‌ها می‌گذرانند. درباره قصه‌های این روزهای صدا و سیما. حتی وقتی نور می‌رود و یکی دو تا از پروژکتورهای سالن یکهو می‌ترکند و همه مشغول دویدن و داد و فریاد هستند که «چی شد؟ یکی اون برق رو وصل کنه» در کمال خونسردی و بدون ذره‌ای حواس‌پرتی مشغول ادامه صحبت‌هایشان هستند.



    چندباری قاه‌قاه می‌خندند و بعد انگار که یادشان افتاده باشد کجا هستند، مدیری خط به خط متن آیتم را می‌خواند و خیلی جدی رو به هدایتی می‌گوید «می‌دونی کمدی‌اش چه جوری درمی‌آید؟» بعد توضیح می‌دهد که «فکر کن یکی از این سخنرانی‌های فرمالیته‌ای است که کیفیت‌اش مهم نیست و بزن دررویی است. بگو و برو. فکر کن فقط می‌خواهی گزارش کار بدهی».



    می‌نشیند پشت مانیتور‌ها و همه سکوت می‌کنند. پشت دوربین حسابی شلوغ است اما از هیچ‌کس صدایی درنمی‌آید. همه در شلوغ‌ترین وضعیت ممکن، پچ‌پچ می‌کنند فقط. برداشت اول به دل مدیری نچسبیده. دو سه نفری در ردیف صندلی‌ها نشسته‌اند که سنشان به دانشجو‌ها نمی‌خورد. مدیری بلافاصله بعد از کات دادن پوپک مظفری، دستیارش، دو نفر را صدا می‌کند که از روی صندلی‌ها بلند شوند و می‌گوید «شما که استاندارید، نه دانشجو!



    آقای جوانشیر هم که خودش یک پا دهخداست.» همه پقی می‌زنند زیر خنده، هدایتی اما استرس دارد. هر بار که دیالوگ‌هایش را می‌گوید، پیوستگی لحنش می‌لنگد. مدیری هم هر بار «ببخشید... ببخشید»ی می‌گوید و روبه‌روی او می‌ایستد و لحن دیالوگ‌ها را برایش اتود می‌زند



    . اتودهایی که اجرا و لحن بامزه‌ای دارند و احتمالا اگر خودش اجرا می‌کرد، در‌‌ همان برداشت اول کار تمام بود. آخر برداشت بعدی مدیری که هنوز رضایت نداده، با ته خنده‌ای که در صورتش پیداست، طعنه می‌زند «خب بریم ضبط!». در نمی‌آید. بالاخره خودش دست به کار می‌شود و کل لحن هدایتی را عوض می‌کند. هدایتی برای آخرین بار متن سخنرانی‌اش را با لحن طغرل «پاورچین» می‌گوید و تایید مدیری را می‌گیرد.



    چرا اول نشد؟
    آیتم بعدی، آیتم ضبط یک برنامه رادیویی درباره فرهنگ انتقادپذیری است که مردم با آن تماس می‌گیرند و از مدیر‌ها و برخی اداره‌ها انتقاد می‌کنند. مجری در دکور استودیوی برنامه نشسته و قرار است ۹ تماس مردمی از بیرون استودیو بیاید روی خط. عوامل گروه متن‌ها را بین خودشان تقسیم می‌کنند تا هر کدام یکی‌اش را بگویند.



    این اولین آیتم امروز است که با دو دوربین ضبط می‌شود. مدیری زل می‌زند به هر دو مانیتور و گهگاهی لبخند می‌زند. مثل وقتی که یکی از تماس‌گیرنده‌ها می‌گوید «چرا فلانی توی اون مسابقه اول نشد؟». آخرین نفر یک متن چند خطی را می‌خواند که مدیری بلافاصله بعد از کات از او می‌پرسد؟ «بجز؟». منظورش «به جز» است که بازیگرش اشتباه گفته. بقیه می‌زنند زیر خنده و مدیری با آن خنده‌های نمکین‌اش فقط به آن بازیگر نگاه می‌کند. یکی از آن نگاه‌های معروف توی دوربینش.




    پشت صحنه «شوخی کردم» از «شلوغ‌» ‌ترین و «خلوت»‌ترین پشت صحنه‌هایی است که دیده‌ایم. شلوغ، به خاطر کثرت تعداد عوامل، و خلوت، به لحاظ حجم سروصدا و هیاهو. تقریبا همه آهسته و آرام راه می‌روند، هیچ‌کس بلند نمی‌خندد و حرف زدن‌ها معمولا از پچ‌پچ جلو‌تر نمی‌رود. کشف علت این سکوت، کار ساده‌ای نیست.



    شاید به دلیل احترام به حضور آقای مدیری، شاید برای حفظ نظم و دیسیپلین کار آقای مدیری، شاید به خاطر ترس از آقای مدیری، شاید هم مجموعه‌ای از همه اینها. به هر حال بیشتر افراد حاضر، از بازیگران و عوامل فنی گرفته تا بچه‌های پشت صحنه و تدارکات، افتخار می‌کنند که به واسطه کار با آقای مدیری در محافل هنری شناخته می‌شوند و از اینکه عضوی هرچند کوچک از تیم ایشان باشند، به خودشان می‌بالند. حتی بالیدن بعضا به حدی است که علاقه‌مندند در عکس‌هایی که از پشت صحنه گرفته می‌شود، در نزدیک‌ترین فاصله با ایشان توی قاب دوربین حاضر باشند.


    اگر فکر می‌کنید سکوت و آرامش مواج در فضا، به خاطر رفتار ترسناک و جدی آقای مدیری است، سخت در اشتباهید. اتفاقا برعکس، ایشان در برخورد با همکارانشان حتی یک لحظه هم از آن چهره بشاش و خندان آشنا دور نمی‌شوند. وقتی صحنه در حال آماده‌ شدن است، از عواملی که نزدیکشان ایستاده‌اند، مارک لباس‌هایشان را می‌پرسند، کمی مکث می‌کنند، جنس نرم‌تر را حدس می‌زنند و همین‌طور که به روبه‌رو زل زده‌اند، سر صبر و با حوصله، عینک مخصوص تماشای مونیتور فیلم‌برداری را با لباس نرم‌تر تمیز می‌کنند.



    وقتی هم یکی از بچه‌های تدارکات چای می‌آورد، صدایشان را کمی تغییر می‌دهند و ‌ مزاحی می‌کنند. دوروبری‌ها از بازیگوشی و کودکانگی آقای مدیری می‌خندند. نفر تدارکات هم شاد می‌شود. تا یک ربع پیش، داشت بنز آبی‌رنگشان را تمیز می‌کرد. بنزی که انگار‌‌ همان چند دقیقه پیش از کارواش بیرون آمده بود و به قول فرنگی‌ها، Literally برق می‌زد.



    ولی حالا به واسطه آن همه سایشِ با فشار و طولانی‌مدت کهنه نظافت، بیم آن می‌رفت که بخشی از رنگش بریزد. جوانِ تدارکات اما به اندازه سربازی که محافظت از تنگه استراتژیکی را بهش سپرده‌اند، در انجام وظیفه‌اش دقیق و مُصرّ و ثابت‌قدم بود.


    اگر به آقای مدیری به اندازه کافی نزدیک نباشید، مثلا فاصله‌تان با ایشان بیش از هشت- ده قدم باشد، حجم عمده‌ای از‌‌ همان معدود کلماتی را که بر زبان می‌آورند، نمی‌شنوید یا به سختی فقط آهنگش به گوشتان می‌رسد. چیزی شبیه فال حافظ گرفتن‌های پدر مسعود شست‌چی، یا صحبت کردن علی‌رضا خمسه در مرد هزار چهره.



    با این فرق که آقای مدیری به جای آن نچ گفتن‌های مرموز و ترسناک، مدام لبخند می‌زند. البته لبخندی که مثل جعبه سیاه هواپیما، تا بازش نکنی، معلوم نیست توش چه خبری است. همین لبخند ساکت، یک‌ رازآلودگی غریب، یک ابهام با پرنسیپ به آقای مدیری می‌دهد. راز و ابهامی که نظیرش را هرگز در برخورد با دیگر همتایانش در طنزهای تلویزیونی‌اش –یعنی رضا عطاران یا پیمان قاسم‌خانی- ندیده‌ایم، و نمی‌دانیم اگر آقای مدیری مثل آنها شیطنت و شوخ و شنگی و گاهی هم پرحرفی می‌کرد و این‌قدر پنهان و مکتوم و بی‌صدا نبود، چه چیزی پسش می‌دیدیم.‌‌



    همان ابتدای حضورش در محوطه پشت، با لبخند علی لک‌پوریان را صدا می‌کند: «علی خود تو به من نشون ندادی..» لک‌پوریان هم با طمانینه جواب می‌دهد: «سلام کردیم آقا... مث اینکه حواستون نبود.» بعد خودش به سمت آقای مدیری می‌رود، چند قدمی از ما دور می‌شوند و در نتیجه‌اش ما دیگر هیچ از حرف‌هایشان را نمی‌شنویم.


    آقای مدیری موقع کارگردانی، غیر از بازیگردانی، بیشتر به نکات فنی گیر می‌دهد. اینکه سرعت حرکت دوربین روی ریل در طول آیتم، طوری تنظیم شود که همزمان با پایان آیتم یک بار طول صحنه را طی کرده باشیم، یا اینکه آدم‌هایی که قرار است از پشت فقط سرشان توی قاب باشد، بازیگرِ رو به دوربین را ماسکه نکنند، یا دوربین موقع پایین آمدن نلرزد و چیزی نامربوطی را نشان ندهد. آیتم اول را با سه- چهار برداشت برمی‌گیرند؛ به خاطر اشتباه بازیگر، و به خاطر اشکال فنی دوربین.



    جلب رضایت آقای مدیری از همه چیز برای عوامل مهم‌تر است. وقتی بازیگر آیتم اول، موقع گفتن دیالوگ‌ها اشتباه کوچکی می‌کند و گروه را ناچار به تکرار صحنه می‌کند، جوری شرمنده می‌شود که انگار یک قطعه چینی باستانی را در موزه آبگینه شکسته. فیلمبردار هم برای جابه‌جا کردن دوربین با احترام خاصی از آقای مدیری اجازه می‌گیرد.



    بعد از اشتباه بازیگر، آقای مدیری جلو می‌رود، در یکی دو قدمی او می‌نشیند و با صدای آهسته‌اش نکاتی را تذکر می‌دهد. باز چیزی از صحبت‌هایشان را نمی‌شنویم. صدابردار با اینکه بازیگر دستش را محکم روی زمین می‌کوبد مشکل دارد. ملاحظه‌اش را مستقیم به آقای مدیری می‌گوید تا او با‌‌ همان صدای آهسته از خانم بازیگر بخواهد آهسته‌تر روی سنگ زیر دستش ضربه بزند.


    برداشت آخر که تمام می‌شود، بازیگر بلافاصله سرش را طرف آقای مدیری می‌چرخاند. نکته خاصی نمی‌گویند. همین به معنای رضایت است. دوباره توی مونیتور صحنه را می‌بینند. به فیلمبردار می‌گویند: «یه کم نورمون رفت، سر مونتاژ درستش می‌کنیم.» به بازیگر هم می‌گویند: «صدات رو باید یه کم خشن کنیم. شبیه غاز شده.» خانم بازیگر با خجالت پیشنهاد می‌کند صحنه را دوباره بگیرند. مدیری با احترام می‌گوید: «خواهش می‌کنم. اون دیگه کار منه.» کلا برای هدایت بازیگر‌ها اصرار زیادی دارند. با محمدرضا هدایتی سه- چهار بار بین برداشت‌ها صحبت می‌کنند و هر دفعه پیشنهاد تازه‌ای می‌دهند.



    یک بار می‌خواهند وقتی به عنوان سخنران این آیتم می‌خواهد مواردی را پشت سر هم ذکر کند، با حرکت دست آنها را بشمارد، یک بار می‌خواهند انتهای هر کدام از موضوعات نطقش را با سکوتی چندثانیه‌ای ببندد، یک بار می‌خواهند متن را با حالتی سرد و بی‌تفاوت بخواند و دست آخر هم می‌خواهند با لحنی شبیه «طغرل»، نامفهوم و جویده جویده نطق را مثلا از رو قرائت کند. هدایتی خیلی جدی حرف‌ها را می‌شنود، سرش را به نشانه تایید تکان می‌دهد و سعی می‌کند عین‌‌ همان که آقای مدیری ازشان خواسته بازی کند.


    آقای مدیری شوخ‌طبعی و طنز خاص خودشان را دارند. مثلا به عواملی که به جای دانشجو‌ها پشت به دوربین روی صندلی‌ها نشسته‌اند، نگاه می‌کنند، دوتایشان که مُسن‌تر هستند را با دست نشان می‌دهند و می‌گویند: «اینا دانشجواند؟ استاندارند که!» یا با آقای پیری از عوامل پشت صحنه شوخی می‌کنند: «آقای فلانی هم شده مثل دهخدا!»



    یا سربه‌سر بازیگری می‌گذارند که در نقشش، باید یک تماس تلفنی با مجری رادیو می‌گرفته و متنش را از رو می‌خوانده: «فلانی، ۳۰ کلمه گفتی، ۳۲ کلمه‌ش رو تپق زدی!» یا وقتی برداشت درست و نهایی تمام می‌شود، از پشت میزشان برمی‌خیزند و می‌گویند: «خب بریم ضبط!» بعد هر کدام از این طنز‌ها، عوامل به وجد می‌آیند، و صدای خنده فضا را پر می‌کند.



    شوخی‌هایشان همیشه در حد کلام و گفتار نمی‌ماند، و گاهی هم «رفتاری» می‌شود. پشت میز آقای مدیری، یک فنجان پر یا خالیِ چای، یک زیرسیگاری (ایشان تنها کسی هستند که در سوله فیلمبرداری، اجازه استعمال دخانیات دارند) و عینک مخصوص‌ خودشان برای نگاه کردن به مونیتور قرار دارد.



    وقتی قبل از «صدا، دوربین، حرکت» منشی صحنه، عینکشان را پیدا نمی‌کنند، تمام صحنه به تکاپو می‌افتند تا آقای مدیری بی‌عینک نماند اما پیدا نمی‌شود که نمی‌شود. آقای مدیری که توش و تقلای بچه‌ها را می‌بینند، تحت تاثیر قرار می‌گیرند. به شوخی، عینکی آفتابی را که اتفاقی‌‌ همان نزدیکی افتاده، برمی‌دارند، به چشم می‌زنند و می‌گویند: «عب نداره. شروع کنیم.» باز صدای خنده‌ها به هوا می‌‌رود، اما این بزرگواری همه را بیشتر شرمنده می‌کند. هر جوری هست، عینک را می‌جورند و به دستشان می‌رسانند.


    آقای مدیری اما با غریبه‌ها این‌قدری راحت و خندان برخورد نمی‌کند. مثلا با آقا و خانمی که از یک سایت خبری آمده‌اند و در استراحت آماده کردن صحنه بعدی، با آقای مدیری حرف می‌زنند. کنار صندلی‌اش ایستاده‌اند. آقای مدیری دست‌ها را از ساعد روی دسته‌های صندلی گذاشته، پا‌هایش را از زانو روی پایه‌های صندلی تا کرده، بدنش را ریلکس و کشیده به عقب تکیه داده و گاهی زیر چشمی به جوان‌ها نگاه می‌کند. آنها هم حواس‌شان هست و زیاد مصدع اوقات نمی‌شوند.


    قرار است از آقای مدیری عکاسی کنیم. اول با چند نفر از دستیار‌هایشان شوخی می‌کنند؛ می‌‌گویند برای انجام این کار (عکاسی)، آش شله قلمکار می‌خواهند. آش را هم پیش‌پیش می‌گیرند، بعد آماده‌اند که تا صبح جلوی دوربین بایستند. باز همه می‌خندند. بالاخره راه می‌افتند که عکس بگیرند. با ما خبرنگار‌ها صحبت خاصی ندارند، فقط می‌گویند عکس‌ها ادیت لازم دارد. چیزی نمی‌پرسند، شوخی‌ای نمی‌کنند و لبخندی نمی‌زنند؛ یکراست می‌روند جلوی دوربین. شاید به خاطر حفظ دیسیپلین‌ کاری باشد، شاید به خاطر رفتار حرفه‌ای، یا برای به هم نخوردن تمرکز، شاید هم به خاطر اینکه آدم خوب نیست این‌قدر زود با غریبه‌ها گرم بگیرد.


    روی میزی که پشتش ایستاده‌اند، هفت‌سین کوچکی چیده‌اند. به عکاس اصرار می‌کنند که غیر از قاب بسته (کلوز) از ایشان نگیرد. آرام و نسبتا بی‌حالت به دوربین خیره می‌شوند. عکاس می‌گوید: «آقای مدیری، عکسا رو برای ویژه‌نامه عید می‌خوان.» آقای مدیری سرش را به علامت «چَشم» تکان می‌دهد و بعد اخم می‌کند. این طنز زیبا هم همه را به خنده می‌اندازد. عکاس ازشان خواهش می‌کند دست‌هایشان را روی میز بگذارند. آقای مدیری زرنگ‌تر از این حرف‌ها هستند.



    می‌گویند: «اگه دست‌هام روی میز باشه که هفت سین رو هم می‌گیری!» بعد می‌خواهند که عکس‌ها را ببینند. از اینکه بعضی عکس‌ها نیم‌تنه است، راضی نیستند؛ «مگه قرار نبود فقط کلوز بگیریم؟» بعد با تاکید، دو سه بار از عکاس می‌خواهند عکس‌های غیرکلوزآپ را پاک‌ کند.


    عکاسی هنوز ادامه دارد که ناگهان و بی‌مقدمه، آقای مدیری به سمتی می‌دوند. همه کنجکاو و نگران پشت سرشان راه می‌افتند. آقای مدیری ولی چیزی نمی‌گویند. کسی هم سوالی نمی‌پرسد. فقط آرام تعقیبشان می‌کنند که توی آشپزخانه می‌روند، ماهی‌تابه را روی گاز می‌گذارند و یکی دوتا تخم‌مرغ نیمرو می‌کنند. اضطراب گروه به پایان می‌رسد و گل از گلشان می‌شکفد. با خنده بیرون می‌آیند. صدای «آقامون گشنه‌شون شده» لابه‌لای خنده‌ها به گوش می‌رسد.

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  6. 8 کاربر از ehsan_iace بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #224
    کاربر فعال انجمن هنر هفتم ehsan_iace's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    2,220

    پيش فرض

    آنونس سری ششم با موضوع نوروز :

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    که الان در بازار موجوده!

  8. این کاربر از ehsan_iace بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #225
    آخر فروم باز ahriman323's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    9,106

    پيش فرض



  10. این کاربر از ahriman323 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #226
    کاربر فعال انجمن هنر هفتم ehsan_iace's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    2,220

    پيش فرض

    مهران مدیری اخبار هم بگوید مردم استقبال می‌کنند/ خرید پیراشکی یا دانلود غیرمجاز سریال!
    خشایار الوند معتقد است مردم حاضرند پیراشکی 3 هزار تومانی بخرند اما سریال‌های شبکه نمایش خانگی را نخرند و آن را به طور غیرمجاز دانلود کنند.

    خشایار الوند فیلمنامه‌نویس در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان این مطلب که این روزها مشغول نگارش دو مجموعه «پایتخت 3» و «شوخی کردم» است، گفت: در این روزها مشغول نگارش متن سریال نوروزی «پایتخت» هستم و عوامل این سریال تلویزیونی همگی مشغول کار در این پروژه هستند تا بتوانند هرچه سریعتر آن را برای نوروز آماده کنند.

    وی ادامه داد: من در «پایتخت 1 و 3» به عنوان نویسنده حضور داشتم اما در پایتخت 2 نبودم. خوشبختانه از بازخوردهای عوامل فیلم به نظر می آید از متن سریال راضی هستند و همین مسئله من را خوشحال می کند. من، محسن تنابنده و حسن وارسته طراحی داستان را برعهده داریم و در نهایت من و وارسته نگارش متن را انجام می دهیم. تنابنده نیز از متن هایی که نوشته شده بسیار راضی است.

    نویسنده مجموعه «برره» با اشاره به اینکه در هنگام تولید فیلم‌های سینمایی و یا سریال های تلویزیونی تنها به مسئله فیلمنامه اهمیت می دهند و نگران متن های نوشته شده هستند، توضیح داد: دوستانی که همیشه نگران فیلمنامه ها هستند و برای چگونگی نگارش متن ها سمینار برگزار می کنند بهتر است هیئتی را برای حراست از متن در نظر بگیرند. متاسفانه هرچقدر در هنگام نگارش متن سخت می گیرند، اما بعد از آن هیچ اهمیتی به روند تولید فیلم یا سریال نمی دهند.

    الوند افزود: متن در یک سریال و یا یک فیلم سینمایی گام اول کار است و باید از آن حراست شود. باید شرایطی را فراهم کنند که همان متنی را که نوشته‌شده اجرا کنند نه اینکه بازیگر، کارگردان و یا تهیه‌کننده براساس حالی که دارند متن را تغییر دهند.

    وی تاکید کرد: خوشبختانه در سریال «پایتخت» اوضاع ما در زمینه اجرای متن بهتر است، سیروس مقدم کارگردانی است که وابسته به متن است، همچنین محسن تنابنده به عنوان طراح داستان، بازیگردان و بازیگر سعی می کند از متن حراست شود.

    نویسنده مجموعه «قهوه تلخ» در ادامه با اشاره به اینکه علاوه بر نگارش متن «پایتخت»، متن مجموعه «شوخی کردم» به کارگردانی مهران مدیری را می نویسد، بیان کرد: مهران مدیری جزو معدود شخصیت هایی است که اگر در تلویزیون اخبار هم بگوید، بیننده بسیاری پیدا می کند. مجموعه نمایش خانگی «شوخی کردم» هر هفته تا سقف تیتراژ ظرفیت نمایش خانگی یعنی بین 400 تا 500 تا شماره منتشر می شود که می توان این میزان انتشار را قابل توجه دانست.

    وی ادامه داد: متاسفانه بسیاری از افراد فروش مجموعه «شوخی کردم» را با «قهوه تلخ» مقایسه می کنند، این درحالی است که «قهوه تلخ» و استقبال بالایی که از آن شد، یک اتفاق بود چراکه مهران مدیری برای کپی نکردن این مجموعه یک تو بمیری زد و همه مردم این مجموعه را خریداری کردند.

    الوند گفت: متاسفانه این مجموعه به دلیل آن که تنها دو قسمت پایانی آن پخش نشد، باعث شد تا بسیاری از مردم از مسئله ناراحت شده و اعتراض کنند، اما هیچ گاه به این مسئله فکر نکردند که 120 قسمت از این سریال منتشر شد و با آن خندیدند و تنها 2 قسمت آخر آن را ندیدند. چرا وقتی 7 ماه کار ما را خواباندند آن هم به این بهانه که چرا قهرمانانان داستان به زمان حال سفر کرده اند، کسی اعتراض نکرد، چرا کسی پیگیری نکرد که چرا این مجموعه متوقف شده است.

    وی توضیح داد: شرایط فروش در شبکه نمایش خانگی بسیار سخت است، به عنوان مثال مردم حاضر نیستند که 3 هزار تومان بدهند یک دی وی دی بگیرند، اما همان 3 هزار تومان را می دهند و پیراشکی می‌خرند. با این حال فروش «شوخی کردم» نسبت به دیگر محصولات فرهنگی و هنری بیشتر است. به عنوان مثال این مجموعه هر هفته با فروش 500 تیراژ مواجه است. این درحالی است که یک فیلم سینمایی با قیمت بلیت مشخص که هر سال افزایش پیدا می کند به فروش میلیاردی می‌رسد. همین مسئله نشان می دهد که فروش محصولات خانگی مانند «شوخی کردم» از فروش کل فیلم های پرفروش سینمای ایران بیشتر است.

    این نویسنده درباره جذابیت‌های «شوخی کردم» توضیح داد: در هر قسمت 25 آیتم ساخته می شود که ممکن است از این تعداد تنها 5 آیتم را من نوشته باشم. ایده آل این است که از 25 آیتم ساخته شده، 10 آیتم درخشان، 10 آیتم متوسط و 5 آیتم ضعیف باشد، البته سلیقه در این زمینه بسیار اهمیت دارد. سلیقه های مخاطبان برای پذیرش هر آیتم متفاوت و گاهی ممکن است مخاطبان از چند آیتم در یک قسمت خوششان نیاید و گاهی ممکن است از تمام آیتم ها خوششان بیاید.

    الوند در پایان گفت: مسئله این است که «شوخی کردم» مانند مجموعه «ویلای من» خنثی نیست و نقدهای بسیاری بر روی مسائل و مشکلات جامعه دارد.

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  12. #227
    داره خودمونی میشه COD MW3's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2014
    پست ها
    119

    پيش فرض

    مهران مدیری اخبار هم بگوید مردم استقبال می‌کنند/ خرید پیراشکی یا دانلود غیرمجاز سریال!
    خشایار الوند معتقد است مردم حاضرند پیراشکی 3 هزار تومانی بخرند اما سریال‌های شبکه نمایش خانگی را نخرند و آن را به طور غیرمجاز دانلود کنند.


    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    ببخشید آقای الوند فکر کردی اینجا آمریکاست؟ همه اینترنت پرسرعت نامحدود دارند؟ نه داداش یه عده قلیلی هستند که شما میگین اکثریت مردم نه اینترنت پرسرعت دارن نه بلدن برن دانلود کنند یه عده جوون خوش ذوق هستیم که دانلود میکنیم تعدادمونم کمه داداش گلم


  13. این کاربر از COD MW3 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #228
    کاربر فعال انجمن هنر هفتم ehsan_iace's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    2,220

    پيش فرض

    من این قسمت نوروزی‌اش را دیدم :

    به نظر من کمی از قسمت‌های قبل بهتر بود!

    ایتمهای که به نظر من خوب بودند :

    از قسمت اول :

    کنداکتور برنامه‌های عید
    انتخاب تور
    پذیرش بیمار در شب عید

    از قسمت دوم :
    زندانی
    کلیپ فیلمهای عید
    برنامه رادیویی
    شعر شب چهارشنبه سوری

  15. #229
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Aug 2009
    پست ها
    296

    پيش فرض

    مدیری گفت که سال 93 به تلویزیون برمی گرده و البته اضافه کرد که اوایل سال 93 هم برمی گرده.
    یه اعتراف صادقانه هم کرد که رسانه تصویری و ویدئو قابل مقایسه با تلویزیون نیست.
    چیزی هم که تقریبا مشخصه با توجه به تعارفات دهقان و مهراب قاسم خانی و ادام احترام به مدیری احتمالا باید شاهد حضور تیم قبلی مدیری باشیم.

  16. #230
    کاربر فعال انجمن هنر هفتم ehsan_iace's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    2,220

    پيش فرض

    امیر مهدی ژوله؛ آدم مهم «شوخی کردم»

    امیر مهدی ژوله که از زمان ساخت «شب های برره» یکی از نویسندگان ثابت کارهای مدیری است، اینبار هم بخش مهمی از آیتم های «شوخی کردم» را می نویسد. او به عنوان یکی از سرپرست نویسندگان چند کار اخیر مدیری، اطلاعات خوبی درباره تغییر رویه این کارگردان از سریال سازی به سمت کمدی آیتمی، ویژگی های مهم این مجموعه، نقاغط قوت و ضعف آن و ... دارد. بخشی از سوالات، ابهامات و انتقادهای مختلف درباره مجموعه «شوخی کردم» را با این نویسنده در میان می گذاریم.

    شما در چند کار اخیر، به عنوان یکی از نویسندگان ثابت مجموعه های مدیری حضور داشتید و طبیعتا در جریان بیشتر تصمیم گیری های این گروه هستید. چه اتفاقی افتاد که در این اوضاع، آیتم سازی به سریال سازی ترجیح داده شد؟ این در حالی است که سریال های دنباله دار مدیری بعد از «پاورچین»، هنوز هم جزو پرمخاطب ترین مجموعه های کمدی شناخته می شوند.

    - اولا اینکه ما کار کمدی می سازیم. بنابراین نمی توانیم آن را با درام مقایسه کنیم. بگذارید این موضوع را هم بگویم که عملا کمدی 90 شبی، 120 شبی و ... که عوامل مجموعه بیایند شبی 40 دقیقه کمدی بسازند، در هیچ کجای دنیا وجود ندارد و اصلا اتفاقی کاملا من درآوردی است. مجموعه های کمدی در کل دنیا به شکل هفتگی آن هم در زمانی حدود 20 دقیقه پخش می شوند. در ایران برای اینکه بتوانند مخاطب را درگیر کنند به این سمت رفتند که کمی هر شبی بسازند و از یک جایی به بعد هم این مسئله منسوخ شد. یکی از قالب های کمدی که در همه دنیا وجود دارد آیتم است؛ قالبی که هنوز بسیار برای نمایش یک کار کمدی مناسب به نظر می رسد. ما هم به دو دلیل در «شوخی کردم» دنبال قالب آیتمی رفتیم؛ یک دلیل کاملا محتوایی و دیگری کاملا مارکتینگی. درباره دلیل مارکتینگی باید بگویم اساسا عادت سریال بینی مردم ایران، عادت تماشای هر شبی است. الان مردم یا سریال های ایرانی و ترکیه ای را به صورت هر شبی دنبال می کنند یا سریال های آمریکایی که پیش تر پخش شده را یک مرتبه فصل به فصل می گیرند وشبی چهار پنج قسمت می بینند. کسی حوصله ندارد بایستد تا مابقی داستان را یک هفته بعد پیگیری کند.

    نمی توانیم با این قاطعیت بگوییم که مردم حوصله صبر کردن برای تماشای ادامه سریال را ندارند چون «قهوه تلخ» دقیقا همین ویژگی را داشت و خیلی خوب فروخت. این اتفاق الان برای «شاهگوش» هم دارد می افتد.

    - بله اما کار آیتمی به لحاظ ماکتینگی این ویژگی را دارد که مخاطب آن را گم نمی کند. از سری شش هم مخاطب آن شود چیزی را از دست نمی دهد. حتی وقتی مهمان دارد می تواند یکی از قسمت ها را برایشان بگذارد و کنار هم بنشینند سه چهارتا آیتم ببینند ولی با سریال نمی توانی چنین کاری انجام دهی. فکر کردیم این می تواند تجربه خوبی باشد. ما سر «قهوه تلخ» خیلی اذیت شدیم؛ چه زمان ساخت چه بعد از آن. آن کار به لحاظ محتوایی خیلی حساسیت ایجاد کرد. ما بعضی وقت ها اصلاحیه های 76 موردی داشتیم و حتی بعضی اوقات کار به توقیف سه قسمت کامل هم می رسید. نتیجه اش هم شد عقیم ماندن کار و بیرون نیامدن پایان آن. بعد هم رفتیم سراغ «ویلای من». تصمیم داشتیم «ویلای من» یک کار کاملا بی دردسر باشد و صرفا کمدی. کاری که به کسی برنخورد و سر و تهش معلوم باشد و جوایزش سر موقع داده شود. اواخر «ویلای من» دیگر خودمان خسته شدیم. سال هاست کارهای مهران مدیری حرفی برای گفتن دارد. در کنار محتویات کمدی، نقد می کند و به خیلی مسائل طعنه می زند اما «ویلای من» چنین چیزی نداشت. ضمن اینکه مزه آن کار آیتمی «بمب خنده» هم زیر دندانمان مانده بود. اگر یادتان باشد استقبال خیلی زیادی از قسمت ماهواره آن شد.

    پس به خاطر خنثی بودن «ویلای من» و مزه ای که از استقبال بالای «بمب خنده» زیر دندانتان بود تصمیم گرفتید «شوخی کردم» را آیتمی بسازید.

    - قالب آیتم یک ویژگی مهم دارد؛ اینکه صریح ترین و سرراست ترین شوخی ها را می توانی در قالب آن انجام بدهی. ممکن است در سریال بتوانی در حاشیه داستان اصلی، به حرف هایی هم اشاره کنی اما در آیتم سرراست می زنی وسط خال؛ صریح و بدون زمینه سازی. دلمان می خواست یک کار انتقادی صریح و سرراست بسازیم. قالب آیتم هم مناسب ترین قالب بود. کار آیتم به ما اجازه می داد از گروه فراوان بازیگران استفاده کنیم. البته می توانستیم با تعداد کمی هم کار را پیش ببریم اما مدیری می خواست کار خیلی رئال باشد و مثلا کسی که نقش پدر خانواده را دارد جاغی دیگر دزد نباشد یا یک جای دیگر مسئول واقعگرایانه بودن کار خیلی اهمیت داشت.

    الان داریدمی گویید یکی از دلایل مهم رفتن سراغ فرمت آیتمی این بوده که می خواستید صریح، رک و بدون پرده خیلی از حرف ها را بزنید اما شما در شرایطی سراغ این مسئله رفتید که «خنده بازار» دقیقا یکی دو سال قبل از آن کاملا روی این فرم مانور داده بود. حالا شاید به لحاظ ساختاری و محتوایی اصلا نمی توانست با کار مدیری برابری کند اما به هر حال آن را تجربه کرده بود. بنابراین نمی شود گفت مدیری کار جدیدی کرده.

    - خب سریال های هر شبی هم این همه وقت تکرار شده یعنی دیگر نباید کسی برود سراغش؟

    نه فقط قضیه آیتم سازی نیست. منظور سوژه های انتقادی است که مدیری با استفاده از فرم آیتمی سراغشان رفته. مثلا انتقاد در زمینه عملکرد مدیران، شهرداری، بیمارستان ها و ... همگی در «خنده بازار» سوژه شدند. الان فقط نوع روایتشان تغییر کرده.

    - به خاطر اینکه همه ما داریم در یک جامعه نفس می کشیم و زندگی می کنیم و دردهای مشترکی داریم.

    خب وقتی این حرف ها یک بار زده شده چرا باید مدیری یک بار دیگر بیاید فرمت آیتمی اش را برای گفتن همین ها خرج کند؟

    - چون مدیری می خواست کار رئال بسازد. نمی خواست شخصیت های فانتزی خلق کند. آنها را در دکور واقعی اخبار شبانگاهی، دکور واقعی برنامه های سینمایی و ... می برد تا این حرف ها را بزنند.

    اتفاقا «خنده بازار» هم برنامه «هفت»، «90» و ... رد در موقعیت های واقعی شان بازسازی کرده بود!

    - نه، ببینید همان هفتی که آنها ساخته بودند شوخی کردن با اخلاق و رفتار و کردار یکسری آدم مثل جیرانی و فراستی بود. تیپ کمدی این آیتم به این نکته بستگی داشت که آن دوتا بازیگر چطوری آن آیتم را درمی آورند. الان چیزی که در آیتم های «شوخی کردم» می گذرد، اصلا اینطوری نیست. یعنی اصلا قرار نیست تقلیدی از روی کسی صورت بگیرد. اینجا اصلا شوخی با این افراد نداریم. می خواهیم در قالب این بستر، اتفاقات داخل سینما را نقد کنیم. اینکه می گویم کمدی، کمدیبازیگر نیست یعنی همین اگر نه خود مدیری که چندین سال پیش شوخی با اخبار را ساخته بود، دیگر نیازی نبود سراغش بروداما الان شوخی اخبار ما اینجا دیگر فرامتنی نیست، دقیقا شوخی با مقوله خبرهاست.

    ما اینجا دوباره یک تضاد پیش می آید. در اینجا اصرار مدیری مبنی بر صاف کردن مداوم کاغذها دوباره ذهن مخاطب را می برد به سمت همان جنس کمدی. مخاطب مدام منتظر است کمدی فرامتنی اتفاق بیفتد؛ فارغ از محتوای کمدی جالبی که در اخبار به او داده می شود.

    - این بعد قضیه خیلی کمرنگ است. اندازه این جور شوخی ها خیلی مهم است.

    اما در همان کمدی آیتمی «بمب خنده»، علاوه بر حرف های جالبی که منتقل می شد به لحاظ فرامتنی هم این شوخی ها وجود داشت.

    - شما اولین «بمب خنده» را که شوخی با تلویزیون بود ندیدید. ما اول شوخی با تلویزیون را ساختیم بعد رفتیم سراغ شوخی با ماهواره. بعد از ساخت آن به این نتیجه رسیدیم که همه چیزش خوب است، فقط کمدی اش کم است. نتیجه اش شد چیزی که در کمدی ماهواره دیدید. درباره «شوخی کردم» هم همین مسئله وجود داشت. اولین مجموعه ای که ضبط کردیم، «خشونت» بودو دومی «دروغ». وقتی اینها را دیدیم حس کردیم زیادی به رئال نزدیک شده و تا حدی دارد تلخ می شود. خود مدیری از یک جایی تصمیم گرفت به بازیگران اجازه کار بیشتری بدهد. حس کرد مخاطب انتظار دارد کمدی بیشتری ببیند تا اینکه نهایتا در پکیج «سلامت» توانستیم به استاندارد کارمان برسیم؛ اندازه مناسبی از انتقاد و کمدی.

    این اندازه انتقاد و کمدی، طبیعتا باید با توجه به موضوع تغییر کند اما ما عملا چنین اتفاقی را نمی بینیم. نوع کمدی متناسب با هر موضوع تغییر نمی کند. در حالی که هر موضع کمدی خاص خود را می طلبد.

    - اتفاقا ما مثلا در موضوع «خشونت» خیلی نقد بالایی داشتیم اما زمانی که به موضوع «زناشویی» رسیدیم کاملا از این حجم کم کردیم. حتی اگر نگاه کنید شوخی های بیشتری هم داشت. در «سلامت» با توجه به موضوع، کاملا طنز تلخی کار کردیم. به عنوان کسی که این سال ها کارم طنزنویسی است باید بگویم قسمت «سلامت»، یکی از بهترین آیتم های کمدی سال های اخیر ایران را در خودش جا داده. بهترین نمونه طنز تلخ است. در عین اینکه بغض می کنی، می خندی. چون مسئله با مرگ و زندگی مردمسر و کار دارد. برای همین می گویم لحن ها هر بار فرق می کند. یک جاهایی خشک تر است یک جاهایی شوخی وخنده بیشتری دارد.

    قبول داریدتا قبل از «ویلای من» وقتی کارهای مدیری را می دیدیم کاملا می خندیدیم اما از «ویلای من» به بعد دیگر این اتفاق نمی افتد؟

    - همانطور که گفتم «ویلای من» قضیه اش فرق می کرد. هم مردم، هم عوامل سریال، هم شبکه نمایش خانگی و ... حال خوشی نداشتند. در «ویلای من» با وجود اینکه خود مدیری در نقش اول بازی کرد و در کنار سیامک انصاری، یکی از جذابترین موقعیت های کمدی را به وجود آوردند اما یک چیزی کم داشت؛ بار انتقادی نداشت، دل کسی را خنک نمی کرد، به کسی طعنه نمی زد و ... به نظرم الان «شوخی کردم» به طنز نزدیکتر است تا کمدی صرف.

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  17. این کاربر از ehsan_iace بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •