تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 23 از 24 اولاول ... 13192021222324 آخرآخر
نمايش نتايج 221 به 230 از 231

نام تاپيک: رمان در چشم من طلوع کن ( اعظم طیاری )

  1. #221
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sepideh_bisetare's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    زیر سقف کبود آسمون...
    پست ها
    342

    پيش فرض

    سارا جان واقعاً ممنون از انتخاب زیبا و قشگنت. خسته نباشی عزیزم.

  2. این کاربر از sepideh_bisetare بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #222
    پروفشنال ssaraa's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    پست ها
    973

    پيش فرض

    ممنون آبجی رمان تایپ
    خوب بود ولی نصفیه اینور هروقت حال داشتم میخونم
    واقعا دست شما درد نکنه کارتون عالیه

    امیدوارم موفق باشید

    تا 17 -18 خوندم ... ایشالا تموم شد میام نظر میدم
    خواهش میشه........هر وقت تمومش کردین بهم خبر بدین نظرتو نو بدونم

  4. 2 کاربر از ssaraa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #223
    اگه نباشه جاش خالی می مونه nika_radi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    behind blue eyes
    پست ها
    416

    پيش فرض

    سارا جونم مرسی.............

  6. این کاربر از nika_radi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #224
    اگه نباشه جاش خالی می مونه superior's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    352

    پيش فرض

    هنوز که تمومشو نخوندم. آخه باید با حوصله نشست و خوند. ولی من کاری به این کارا ندارم. شیرینی ما رو باید بدی!


  8. 2 کاربر از superior بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #225
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض

    رمان بسیار بسیار جالبی بود
    از ساعت 2 شروع کردم به خوندنش تا 6-7 بود تموم شد ,چشمام دو دو میزنه :lol
    اصلا نمیتونستم ازش دل بکنم , هر چند همون ابتدا معلوم بود کیان دلباخته غزاله میشه ...
    ممنون سارای عزیز

  10. 2 کاربر از diana_1989 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #226
    پروفشنال ssaraa's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    پست ها
    973

    پيش فرض

    [QUOTE
    رمان بسیار بسیار جالبی بود
    از ساعت 2 شروع کردم به خوندنش تا 6-7 بود تموم شد ,چشمام دو دو میزنه :lol
    اصلا نمیتونستم ازش دل بکنم , هر چند همون ابتدا معلوم بود کیان دلباخته غزاله میشه ...
    ممنون سارای عزیز
    ][/QUOTE]
    مرسی عزیزم..........تو لطف داری
    مواظب چشمای نازت باش دیانا جون..........من خودمم همون اول متوجه شدم که کیان خاطرخواه غزاله میشه
    قربونت

  12. 2 کاربر از ssaraa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #227
    پروفشنال f.kh0511's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    643

    پيش فرض

    سارا جون دستت درد نكنه رمانت عالي بووود
    ولي من يه چيزي و نفهميدم
    تو اولين برخورد غزاله و كيان تو دادسرا كيان اون رو به فاميل ميخونه پس يعني اشنايي قبلي دارن اما تو هيچ قسمتي از اين داستان به اين موضوع اشاره نشد
    ببينين اين قسمت رو
    كار شمعي ديگر تمام شده بود. غزاله را تحويل دادسرا داد و به اتفاق پرتوي راهي پاسگاه شد. غزاله تنها ماند. پر اضطراب تر و پريشان تر از دقايق قبل به ديوار پشت سرش چسبيد. مردمك چشمانش با وحشت به هر سو چرخ خورد تا در موج نگاه دو چشم تيره خيره ماند.
    سرگرد كيان زادمهر گامي به او نزديك شد و پرسيد :
    - هدايت تويي؟
    - بله.
    - جرمت؟
    - هيچي.
    لبخند زادمهر، پوزخندي تمسخر آميز بود. بدون كلامي اضافه، از غزاله فاصله گرفت و وارد دفتر اجراي احكام شد.

  14. این کاربر از f.kh0511 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #228
    پروفشنال ssaraa's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    پست ها
    973

    پيش فرض

    سارا جون دستت درد نكنه رمانت عالي بووود
    ولي من يه چيزي و نفهميدم
    تو اولين برخورد غزاله و كيان تو دادسرا كيان اون رو به فاميل ميخونه پس يعني اشنايي قبلي دارن اما تو هيچ قسمتي از اين داستان به اين موضوع اشاره نشد
    ببينين اين قسمت رو
    من به نظرم چون کیان بازپرس اون پرونده بود فبلش احتمالا همکاراش درباره اون بهش گفته بودن

  16. این کاربر از ssaraa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #229
    داره خودمونی میشه rayhaneh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    ونکوور کانادا
    پست ها
    185

    پيش فرض

    سلام
    خسته نباشید و ممنون رمان واقعا زیبایی بود ...
    یک سری حقایق رو بهم یادآور ی کرد اینکه:
    زندگی هیچ وقت یکجور نمیمونه بعداز هر سختی آسایش ایست واقعا!
    وبعد از هر غروبی طلوعی است
    به شرط آنکه منتظر طلوع دوباره آسایش و خوشی تو زندگیمون بمونیم و ناامید نشیم.
    موفق باشید

  18. این کاربر از rayhaneh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  19. #230
    در آغاز فعالیت traveler's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2008
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    11

    پيش فرض

    سارا جون عزیزم رمانت عالی بووود
    واقعا خسته نباشی

  20. این کاربر از traveler بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •