تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 23 از 43 اولاول ... 1319202122232425262733 ... آخرآخر
نمايش نتايج 221 به 230 از 424

نام تاپيک: موسیقی سنتی ایران، میراث جاودان

  1. #221
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض آیا در موسیقی ایرانی فاصله ربع پرده وجود دارد ؟

    در بسیاری از مقالات سخنرانی ها و حتی کتاب ها با این واژه رو می خوانیم و می شویم که (( موسیقی ایرانی فاصله ربع پرده دارد )) و از اون جالب تر این موضوع می باشد که بزرگ ترین اساتید ما به راحتی این واژه رو به کار می برند .
    به همین دلیل هم تا . شخصی از وجود نداشتن فاصله ربع پرده در موسیقی ایرانی حرف بر زبان می آورد (( مثال خود بنده )) دوستانی که به اصطلاح موزیسین نامیده می شوند حتی بدون این که به موضوع فکر کنند امواج بی احترامی ها و بد و بیراه است که به سمت شخص سخنگو فرستاده می شود که بابا فلانی هیچی نمی فهمه و ...
    چون استاد ما گفته در موسیقی ما فاصله ربع پرده وجود دارد .
    این موضوع ساده ای است که به راحتی قابل فهم است :
    ما دو موسیقی ایرانی هیچ فاصله ی کم تر از نیم پرده ( یعنی ربع پرده ) نداریم .
    مثلا" امکان نداره توی یه دستگا و گوشه موسیقی ایرانی یا یک آهنگ ایرانی فاصله ی بین دو نت ربع پرده باشد . برای مثال همچین فواصلی : ( از چپ به راست بخوانید )
    ( ( سری )Do - ربع پرده - Do )
    یا
    ( Si - ربع پرده - ( کرن ) Si )
    را که بین آنها ربع پرده فاصله باشد را امکان ندارد بتوانی در گوشه ها و دستگاه ها و یا آهنگی ایرانی پیده کنید .
    در ضمن پرش با فاصله ربع پرده از بد صدا ترین پرش ها و فاصله ها به حساب می آید .
    امتحان کنید :
    سازتون را بردارید . ابتدا یک نت ( لا ) بنوازید و سپس بلا فاصله نت ( لا کرن ) را بنوازید .
    این دو نت با هم فاصله ربع پرده دارند . آیا صدای خوبی می دهد ؟

    --------------------------------------------------------------------------------

    حال یه نیم نگاهی به فاصله های چند دست گاه و گوشه موسیقی ایرانی می اندازیم :
    -----------------------------------------------------------------------------
    1 - Re کرن - La کرن ( چهار گاه Do ) ( لطفا" از چپ به راست بخوانید )
    -Fa - نیم پرده - Mi - یک پرده و یک چهارم پرده - ( کرن ) Re - سه چهارم پرده - Do
    Do - نیم پرده - Si - یک پرده و ربع پرده -(کرن)Re - سه چهارم پرده - Sol - یک پرده -


    --------------------------------------------------------------------------------


    2 - Si بمل - Mi بمل - La کرن ( دشتی از نت سل ) ( لطفا" از چپ به راست بخوانید )

    Do - یک پرده - (بمل) Si - سه چهارم پرده - ( کرن ) La - سه چهارم پرده - Sol

    Sol - نیم پرده - Fa - یک پرده - ( بمل ) Mi - نیم پرده - Re - یک پرده -


    --------------------------------------------------------------------------------


    در دو مثال بالا به راحتی به شما ثابت کردم که هیچ فصله ی در مو سیقی ما وجود ندارد که کم تر از نیم پرده باشد ( یعنی ربع پرده ) .
    حال اگه فکر می کنید این قانون در مورد همه فواصل موسیقی ایرانی وجود ندارد ( یعنی ما در موسیقی ایرانی فاصله ربع پرده داریم ) برای ما مثالی بزنید .


    --------------------------------------------------------------------------------

    البته این موضوع یک اشتباه کاملا" کلامی هست و این موضوع ( که ما فاصله کم تر از نیم پرده در موسیقی ایرانی نداریم ) رو همه اساتید خیلی بهتر از بنده می دونند . فقط برای این بیان کردم که وقتی از این واژه هم استفاده می کنید حد اقل برای مخاطب خود توضیح دهید که شاگردان و ... اساتید عزیز وقتی این موضوع را می شنوند که ما همچین فاصله ی نداریم . گوش ها را نگیرند و پشت سر هم تکرار کنند این رو استاد ... گفته اند تو کی هستی که میگی اشتباه می گه !!


    منبع : وبلاگ سياه مشق

  2. #222
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض نگرشي به اقتصاد موسيقي ايران

    نگرشي به اقتصاد موسيقي ايران


    دکتر محمد سریر

    موسيقي در ایران، در دوره‌‌هاي دور كه تنها جنبة اجرايي داشته و هنوز موضوع نشر آن به صورت صوتي يا تصويري و حتي مكتوب مطرح نبوده است، خدمتي تلقي مي‌‌شد كه در اختيار افرادی خاص بود و طبعا به عنوان يك پديده يا عامل اقتصادي براي عامة مردم مطرح نمي‌‌شد.اما در يكصد سال اخير كه نشر موسيقي موجب شد تدريجا نوعي تقاضاي فراگير در ميان مردم ما براي بهره‌گيري از خلاقيت‌هاي هنر موسيقي شكل بگيرد موسيقي نيز به عنوان یک كالاي اقتصادي وارد سبد تقاضاي مردم شد و نشر آثار موسيقايي در گونه‌هاي مختلف براساس ذائقه و علايق گروه‌هاي مختلف اجتماعي و سني بازاری را ايجاد كرد كه در شرايط و موقعيت‌هاي مختلف اجتماعي اوج و حضيضي را طي كرده است.

    از ديدگاه علم اقتصاد پديده‌اي كه در جامعه وجه اقتصادي به خود بگيرد، يعني به يك ‌نياز براي بخشي از آن تبديل مي‌شود با دو مقولة عمده يعني عرضه و تقاضا مواجه است كه در شرايط مختلف براساس كميت هر يك در محل تقابل اين دو عامل قيمت آن كالا يا خدمت تعيين مي‌شود.

    موسيقي در كشور، در دوره‌‌هاي دور كه تنها جنبة اجرايي داشته و هنوز موضوع نشر آن به صورت صوتي يا تصويري و حتي مكتوب مطرح نبوده است، خدمتي تلقي مي‌‌شد كه در اختيار افرادی خاص بود و طبعا به عنوان يك پديده يا عامل اقتصادي براي عامة مردم مطرح نمي‌‌شد.اما در يكصد سال اخير كه نشر موسيقي موجب شد تدريجا نوعي تقاضاي فراگير در ميان مردم ما براي بهره‌گيري از خلاقيت‌هاي هنر موسيقي شكل بگيرد موسيقي نيز به عنوان یک كالاي اقتصادي وارد سبد تقاضاي مردم شد و نشر آثار موسيقايي در گونه‌هاي مختلف براساس ذائقه و علايق گروه‌هاي مختلف اجتماعي و سني بازاری را ايجاد كرد كه در شرايط و موقعيت‌هاي مختلف اجتماعي اوج و حضيضي را طي كرده است.


    بديهي است بررسي جامعي از موسيقي ايران از جهات مختلف اقتصادي، فرهنگي و محدوده‌هاي پذيرفته شده و شناور در حوزة نشر و معضلات توليد و نارسايي‌هاي بازار و دستيابي سهل و سريع متقاضيان به انتشارات موسيقايي همچنین تاثير ويژة تبليغات كه جايگاه مهمي در رونق بازار دارد، نيازمند دسترسي به آمارهای لازم از بخش‌هاي مختلف ذي‌ربط در امر توليد و نشر اين توليد اقتصادي جذاب براي اكثريت قريب به اتفاق مردم است. ليكن نظري عمومي بر عوامل تاثيرگذار بر روند توليد و عرضة آن مي‌تواند زمينه را براي بررسي‌هاي جامع آتي كه بي‌ترديد در ارتقاي بينش و برداشت فعالان اين بخش از اقتصاد كشور تاثير خواهد داشت فراهم كند.


    به نظر مي‌رسد براي دستيابي به ديدگاهي شفاف از روند فعاليت و حضور موسيقي و توليد و عرضة آن در جامعه نگاهي اجمالي براي معرفي وجوه مختلف آن ما را به ارزيابي بهتري هدايت كند.


    1- عرضه: مراحل مختلف توليد يك اثر موسيقايي از آغاز مي‌تواند به شرح زير انجام گيرد:


    الف-آهنگسازي: كه مي‌تواند با سفارش متقاضي و يا با انگيزة شخصي آهنگساز انجام شود. بديهي است هنگامي كه اين توليد براساس سفارش توليدكننده انجام مي‌گيرد بررسي‌هاي اولية اقتصادي براي عرضة آن و ميزان تقاضا با توجه به قيمت و شرايط عمومي بازار در مقطع خاص مدنظر قرار داشته است و اميد موفقيت اقتصادي آن يا حداقل تامين خواست اوليه از توليد مورد انتظار است. البته مواردي نيز وجود دارد كه سفارش‌دهنده براساس نيات ديگري از توليد يك اثر موسيقايي دارد كه ممكن است جهات تبليغاتي براي توليدي ديگر و يا نوعي فعاليت فرهنگي هدف توليد واقع شده باشد.


    ب-اجرا و نشر: اجراي يك اثر مي‌تواند تنها براي برگزاري يك كنسرت فراهم شده باشد كه در اين صورت عرضه و تقاضا در محل اجرا شكل گرفته و اثرات اقتصادي اين فعاليت محدود به دورة اجراي آن و فعاليت اقتصادي مرتبط با آن در حوزة توليد، تبليغات، اجرا و خدمات جنبي مربوطه است.


    در مواردي كه از اجراي انجام شده اقدام به تهيه و انتشار نوارهاي صوتي و تصويري نيز مي‌شود مي‌تواند بازار جديدي نيز براي اين محصول جديد در مجموعة يك فعاليت هنري- اقتصادي منظور شود.


    ولي در عموم موارد يا حداقل براي هنرمنداني كه در آغاز فعاليت‌هاي خود هستند توجه اولية خود را به نشر چند مجموعة موسيقي معطوف مي‌كنند تا بتوانند با بهره‌گيري از استقبال احتمالي زمينة برگزاري كنسرت‌هاي اجرايي را نيز فراهم كنند. در اين فعاليت تخصص‌هاي هنري و خدماتي مختلفي اعم از نوازندگان سازهاي مختلف، استوديوهاي ضبط موسيقي، صدابرداران، نت‌نويسان و ... شركت دارند و ابعاد اقتصادي آن تا ناشر اثر، توزيع‌كننده و فروشنده تسري پيدا مي‌كند. سرمايه‌گذاري در بخش نشر آثار انگيزه‌هاي ويژه‌اي را مي‌طلبد كه از مهم‌ترين آن‌ها پذيرش ريسك «خواب سرمايه» و ميزان انتظار از بازگشت سرمايه و سود احتمالي است. تبديل يك اثر موسيقي به نوار «كاست» يا «سي‌دي» و يا «دي‌وي‌دي» مستلزم صرف سرمايه از جانب تهيه‌كننده است. اين سرمايه‌گذاري شامل هزينه‌هاي مربوط به توليد اثر، مواد خام (كاست، سي‌دي) و انتشارات مكتوب (برگ داخل نوار يا روي ‌سي‌دي، هزينه‌هاي طراحي و چاپ، پوستر) مي‌شود كه نهايتا پس از توزيع در خرده‌فروشي يا تدريجا با فروش آن‌ها سرماية به كار گرفته شده بايد مستهلك شده سود احتمالي به دست آيد كه موضوع فاصلة زماني ميان سرمايه‌گذاري و بازگشت آن حايز كمال اهميت است.

    2- تقاضا: تقاضاي آثار موسيقايي در بازار موسيقي ايراني به عوامل مختلف و پيچيده‌اي مرتبط است كه پيش‌بيني و برنامه‌ريزي براي آن براي توليدكنندگان اين آثار تدريجا مشكل‌تر و خطر عدم موفقيت در سرمايه‌گذاري بيش‌تر مي‌شود. از آنجايي كه بخشي از اين عوامل با شرايط اجتماعي و عدم اطمينان از دستيابي به مجوزهاي نشر پيوند پيدا مي‌كند طبعا «ريسك» سرمايه‌گذاري افزايش يافته و انگيزه‌هاي فعاليت در اين بخش را براي سرمايه‌گذاران محدود مي‌كند.


    در اين ميان معدودي ناشران مرتبط با نهادهاي دولتي با انگيزه و طرح عنوان «نشر اثر فرهنگي» با نگراني كم‌تري در بازار آثار موسيقايي فعاليت مي‌كنند و مي‌توانند از حمايت‌هاي مالي در شرايط نامناسب بازار برخوردار باشند.


    رونق بازار تقاضاي يك اثر موسيقايي به عوامل مختلفي از جمله امكانات تبليغي از طريق رسانه‌هاي صوتي و تصويري و نشريات، فرصت حضور در هنگام وجود خلأ براي نوعي از موسيقي در بازار، بهره‌گيري از حضور هنرمندان سرشناس در توليد، كيفيت فني توليد و توزيع به موقع و گستردة اثر همزمان با تبليغ رسانه‌اي و نهايتا معيار هنري اثر كه تضمين‌كنندة استمرار فروش آن در بلندمدت است، بستگي دارد.

    3- قيمت: موضوع قيمت آثار موسيقايي از اهم مواردي است كه مي‌تواند موجب تشويق يا تحديد انگيزه‌هاي توليد به ويژه در ارتقاي كيفيت آن آثار باشد.


    چنانچه هزينة توليد يك اثر موسيقايي به تفكيك بررسي و با قيمت عرضه شده در بازار مقايسه شود ترديد بسياري از توليدكنندگان اين‌گونه آثار جهت افزايش سرمايه‌گذاري براي ارتقاي كيفيت آثار اعم از ساخت و اجرا را قابل‌توجيه‌تر مي‌كند.


    عموما با قيمت بالفعلي كه در مقايسه با قيمت اين‌گونه آثار در بازارهاي ساير كشورها بسيار نازل است. قیمت بخش‌هايي كه مرتبط با مواد اوليه است مرتبا طي سال‌هاي اخير افزايش يافته و طبعا با توجه به ثابت ماندن نسبي قيمت اين آثار در بازار، توليدكننده تنها مي‌تواند براي اطمينان از بازگشت سرمايه و پذيرش «ريسك» فعاليت اقتصادي خود از هزينه‌هاي بخش هنري اثر بكاهد كه عملا به تنزل كيفيت اين آثار از جهت بروز و حضور خلاقيت‌هاي هنري در اثر و ضعف اجرا مي‌انجامد.
    بر همين اساس امكان سرمايه‌گذاري با قيمت‌هاي كنوني و اميد به بازگشت سرمايه و حداقل سود در «تيراژهاي» بسيار بالا ميسر مي‌شود و آن نيز بدون برخورداري ا‌ز حمايت‌هاي تبليغاتي و رسانه‌اي تقريبا ناممكن است و به همين جهت توليدكنندگان امتياز ويژه‌اي براي هنرمنداني كه امكان پخش رسانه‌اي آثارشان فراهم باشد قايل بوده عملا ميدان براي ورود هنرمندان جوان و جديد به اين بازار بدون دستيابي به مجرايي جهت معرفي توانايي‌‌هاي خود به مستمعين تنگ‌تر مي‌شود.


    عواملي كه مي‌تواند در پايين نگاه داشتن قيمت آثار موسيقايي مورد توجه قرار گيرند، عبارتند از:
    - جايگاه محصولات فرهنگي در سبد مصرف خانواده: اين امر ارتباط مستقيمي با سطح توسعه‌يافتگي كشورها و توجه دولت به ترغيب جامعه «به شيفت» الگوي مصرف خانواده از مواد مصرفي و تزييني به توليد فرهنگي (اعم از كتاب و ساير جنبه‌هاي فرهنگي و هنري) دارد. بديهي است سطح درآمد سرانه در اين گونه كشورها، نيز زمينة مناسبي براي اعمال اين گونه سياست‌ها است.


    - تاكنون شأن و جايگاه خالقان آثار هنري و آن اعتباري كه جامعه بايد همانند مالك يك ملك براي آثار آن‌ها كاملا تامل شود در فرهنگ عمومي جامعة ايراني جاري نشده و با وجود آن كه عمر و اهميت يك اثر هنري مي‌تواند به مراتب طولاني‌تر و كيفيت ارزشمندتري را نسبت به يك كالاي اقتصادي (منقول و يا غيرمنقول) داشته باشد توجه و تعهد كم‌تري نسبت به حفظ و بهره‌برداري از آن احساس مي‌شود و به همين لحاظ تكثير و استفادة بدون رعايت حقوق پديدآوردندگان، اقدامي ناشايست و مذموم شناخته نمي‌شود و مي‌توان با پرداخت قيمت يك واحد از يك اثر تعداد كثيري را به ضرر توليد‌كنندة داخلي تکثیر و توزيع كرد. اين اقدام به خصوص در گرماي بازار نشر يك اثر بسیار ضربه زننده است.


    در خاتمه


    اقتصاد موسيقي در دنياي امروز جدا از جهات فرهنگي آن كه محتملا از نظر عيار هنري تنزل كرده است اما در بعد اقتصادي بازار صدها ميليارد دلاري با ميليون‌ها فعال در بخش‌هاي هنري و خدماتي آن را تشكيل مي‌دهد. در حال حاضر هر روز صدها اثر جديد با تيراژ‌هاي ميليوني در نقاط مختلف جهان منتشر مي‌شود و از مرزهاي ملي كشور توليدكننده عبور كرده در بازارهاي ديگري نيز عرضه مي‌شود و طبعا با بهره‌گيري از مزاياي توليد انبوه و هزينة توليد كم‌تر به ويژه دسترسي به امكانات تبليغات ماهواره‌اي سود سرشاري به دست مي‌آورد. در اين ميانه ايران از جمله معدود كشورهايي است كه براي انتشارات فرهنگي و هنري ضوابط خاصي متناسب با هنجارهاي اجتماعي و فرهنگي جامعه قايل است و به ويژه در موسيقي كلامي كه حوزة اصلي براي رونق اقتصاد موسيقي را تشكيل مي‌دهد حفظ سطح كيفي و عيار اثر و توجه به جايگاه فرهنگي توليد اين گونه آثار از اهميت و اولويت خاصي برخوردار است.


    از سوی دیگر در جهان امروز، ذائقة شنيداري نسل حاضر تغيير عمده‌اي كرده و نسل امروز كشور نيز از اين تحول سطحي‌نگري بي‌نصيب نمانده است. البته بخشي از اين تغيير مربوط به شرايط عمومي زندگي اجتماعي فرهنگي و تكنولوژيك دنياي مصرفي معاصر است. هر روزه فعالان حوزة اقتصاد و تكنولوژي خواسته‌هاي جديدي را در جوامع مختلف خلق مي‌كنند و بهره‌گيري از پديده‌ها و خلاقيت‌هاي معنوي نيز در قبال استفاده از مواهب و ابداعات مادي به زمان و دفعاتي كوتاه‌تر محدود مي‌شود و موسيقي يك‌بار مصرف، همانند ليوان يك بار مصرف سرفصل تولد نشر در مغرب زمين قرار مي‌گيرد.


    اكنون پاي‌بندي به اصول فرهنگي و اخلاقي نشر و فعاليت در بازار فرهنگ و هنر به نحوي كه در دهه‌هاي قبل اعتبار محسوب مي‌شد، روز به روز كمرنگ‌تر مي‌شود. ناشران براي ادامة حيات خود كم‌كم از آن اعتبار و اعتقاد به حفظ موازين فرهنگي در فعاليت‌هاي خود فاصله مي‌گيرند و بخش دولتي نيز برنامه‌هاي به روز و بلندمدتي متناسب با تحول ابزارهاي فرهنگي كنوني در جهان و با توجه به آنچه كه در قرن تحول عظيم ارتباطات مي‌گذرد، تدوين و به مورد اجرا نگذاشته است در اين ميانه در كشوري 70 ميليوني و ظرفيت‌هاي اقتصادي قابل توجه به ويژه گرايش و انگيزة حضور در بازار موسيقي به عنوان يك تقاضاي موثر از يك سو و زمينه‌هاي مطلوب عرضه از جهت كمي و كيفي براي توليد آثار مناسب فعاليت در حوزة اقتصاد موسيقي با ابهام و ترديد توليدكنندگان سنتي، امتناع توليدكنندگان و علاقه‌مندان جديد براي سرمايه‌گذاري در اين حوزه روبه‌رو است.


    منبع : خانه موسيقي

  3. #223
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض درباره علينقي وزيري : نوسازي موسيقی

    درباره علينقي وزيري : نوسازي موسيقی


    سيدعليرضا ميرعلي نقي

    ? هجدهم شهريور، بيست وهشتمين سالمرگ علينقي وزيري موسيقيدان برجسته معاصر را پشت سر گذاشتيم و هفدهم مهر، يکصد وبيستمين سالگرد تولد او را گرامي مي داريم. فعاليت ها و آثار اين هنرمند فرهنگ ساز، فصل تعيين کننده يي در روند تحول تاريخ موسيقي معاصر ماست اگرچه پژوهش همه جانبه درباره ابعاد مختلف زندگي و تاثيرگذاري هاي او هنوز هم آغاز نشده است.

    ? نام بلند علينقي وزيري نه تنها يادآور يکي از مهم ترين مردان نوآور در زمينه نوازندگي و آهنگسازي است، بلکه يادآور بسياري از فعاليت هاي حائز اهميت در ديگر رشته ها نيز هست. از جمله تاريخ هنر و زيباشناسي که اصلاً فکر و تاسيس وزيري براي تدريس در دانشگاه تهران بود و نيز باستان شناسي که آن هم با طرح و پيگيري او در محيط هاي آکادميک ايراني تولد يافت. زندگي پربار 92 ساله او را مي توان به سه دوره نظامي گري، موسيقيداني و تدريس دانشگاهي تقسيم بندي کرد و درباره هر کدام از آن بخش ها، سخن ها گفت. با اين حال و با اينکه حضور رسمي وزيري در موسيقي ايراني بيش از 25 سال نبود، شخصيت موسيقايي او برجسته تر از ديگر وجوه علمي و هنري اوست و اين به خاطر نبوغ ذاتي او و زحمت توانفرسايي است که براي نوسازي اين موسيقي کشيد. طرح او، توسعه فني و هنري ميراث قديم، با استفاده بهگزين از موسيقي کلاسيک باختر زمين و متکي بر انديشه ملي گرايي مدرن بود.



    منبع : اعتماد
    Last edited by sise; 18-11-2007 at 14:10.

  4. #224
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض توسعه يک صنعت

    توسعه يک صنعت


    سيد ابواالحسن مختاباد

    سازسازي در ايران، ديگر براي خود به صنعتي تبديل شده است. اگرچه اين صنعت همچنان بر سنت قديم خود، يعني ساختن ساز با دست، تکيه دارد، اما به دليل کثرت سازندگان و نيز خريداران و استفاده کنندگان فراوان سازها در انواع مختلف، اين صنعت براي خود بازاري جدي و تاثيرگذار با گردش مالي و ايجاد شغل مناسب ايجاد کرده است. تنها در کانون سازسازان خانه موسيقي بيش از 500 سازنده انواع ساز عضويت دارند. نگاهي عميق تر به اين آمار، که خود بخشي از آمار شاغلان در اين پيشه است، نشان مي دهد که در کنار هر سازنده يي به حتم کارگاهي شکل گرفته است و البته که کارآموزاني هم در آن، آموزه هاي استاد خود در سازسازي را فرامي گيرند تا شعله اين پيشه را همچنان فروزان نگه دارند.سازسازي، کاري سخت و طاقت سوز است و به گمان نگارنده بايد در زمره کارهاي سخت و زيان آور قرار بگيرد، چرا که هم توان جسمي بالايي مي خواهد و هم توان ذهني مناسب براي برخي اندازه گيري هاي دقيق و رياضي وار، بنابراين ضمن احترام نهادن به تمامي تلاش هايي که اين سال ها از سوي کانون سازسازان خانه موسيقي صورت گرفته است، بايد دست اندرکاران خانه موسيقي در رايزني با مديران وزارت کار و نمايندگان کميسيون کار و امور اجتماعي مجلس، در جهتي حرکت کنند که اين پيشه را در زمره کارهاي سخت و زيان آور قرار دهند، چون به دليل کار يدي طولاني و فرسودگي هايي که دست و بازو و کتف در اين مسير متحمل مي شوند، درصد و سرعت از کار افتادگي در اين پيشه در مقايسه با ساير پيشه ها زودتر رخ مي دهد و لذا اين گروه از زحمتکشان عرصه هنر و موسيقي بايد بعد از 20 سال کار بازنشسته شوند و از مزاياي بازنشستگي مثل بيمه و... بهره ببرند. سازسازان به دليل کار بيرون از مجموعه هاي بزرگ و تحت پوشش کارگاه هاي مشمول بيمه و تامين اجتماعي، کمتر فرصت بيمه شدن يافته اند.

    آگاهي هاي آنها درباره انواع بيمه نيز چندان زياد نيست، لذا مسووليت اصلي راهنمايي و به زبان عاميانه تر، به داد اين گروه رسيدن، بر دوش خانه موسيقي و کانون سازسازان مي افتد تا با گردآوري اطلاعات از سازسازان سراسر کشور، هر چه بيشتر آنها را تحت پوشش خود درآورد و بر سر آنها چتر بيمه يي قرار دهد.خوشبختانه کانون سازسازان از جمله جدي ترين و پيگيرترين کانون هاي خانه موسيقي است. اين جديت و حساسيت هم در راس (هيات مديره کانون) و هم در بدنه (اعضاي کانون) وجود دارد، به نحوي که در مجمع عمومي دوره گذشته در نخستين نوبت، نصاب لازم به دست آمد و اين نکته از حساسيت اعضا نسبت به سرنوشت خويش حکايت مي کند. نکته نهايي که بايد بر آن پاي فشرد و خوشبختانه برخي از نوازندگان نامي چون عليزاده، کيوان ساکت، مسعود شعاري و... سعي کرده اند با نوشتن نام سازنده سازي که با آن مي نوازند (در آلبوم يا کنسرت)، فرهنگي تازه را جا بيندازند، همانا توجه به هنر سازندگان پيشکسوت ساز است. تاکنون کمتر اتفاق افتاده بود که نام سازنده ساز بر پاي بروشور کنسرت يا آلبومي نقش بندد، اين در حالي است که ساخت سازي که صدايي خوش و طنيني گوش نواز داشته باشد، کار هر کسي نيست و علاوه بر سال ها تمرين و ممارست، ذوق و ظرافتي خاص را مي طلبد که در کمتر سازنده يي به دست مي آيد. جا انداختن اين فرهنگ مي تواند هم سازندگان بااستعداد ساز را به عرصه هاي عمومي تر بکشاند و هم اينکه حق معنوي آنها را در اين کار ادا کند. اين گونه مي توان اميدوار بود افرادي که در اين پيشه فعاليت مي کنند، هويتي تازه و توسعه يافته تر از قبل پيدا کنند. اميد که اين مسير همچنان روندي رو به رشد را به خود بگيرد.



    منبع : اعتماد

  5. #225
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض مروری بر آلبوم سوگواران خموش اثر گروه ایرانی

    كيوان فرزين

    مجموعه‌ی «سوگواران خموش» نام خود را از تصنیفی به همین نام اثر «پژمان طاهری» سرپرست گروه «ایرانی» برگرفته است که می‌توان آن‌را اثری شاخص در این آلبوم به‌شمار آورد. آلبوم به‌جز یک تصنیف که از «درویش‌خان» است حاوی آثاری از پژمان طاهری است و در انتخاب اشعار تماماً به شعرای معاصری چون «هوشنگ ابتهاج»، «شهریار» و «شفیعی کدکنی» توجه شده‌است.

    اجراهای تمیز گروهی را می‌توان از ویژگی‌های بارز این مجموعه برشمرد که تا حدودی آثاری چون «بیداد» اثر گروه «عارف» یا «بوی نوروز» اثر گروه دستان را تداعی می‌کند و با این‌که مدیر‌اجرایی گروه در نوشتار سی‌دی، اثر را «سرآغازی برای دوره‌ی جدید حیات گروه‌نوازی موسیقی ایرانی در برهه‌ی حاضر» دانسته است، اما تاثیر‌پذیری آهنگسازی و تنظیم از آثار فوق‌الذکر کاملاً احساس می‌شود. همچنين آوازهاي اين مجموعه که تماماً با سنتور همراهی شده است گاهی تداعي‌كننده‌ي حال‌و‌هوای شیوه‌ی «پرویز مشکاتیان» و گاهی «فرامرز پایور» است.

    اصولاً «منطبق با حال‌و‌روز و فضای حسی و تاریخی امروز ایران» بودن را مخاطبین اثر در طول زمان باید بسنجند و ابراز کنند و به‌نظر نمی‌رسد كه جلد آلبوم جای مناسبی برای تعارفاتی از این‌قبیل باشد. اما به‌هرحال این مجموعه به‌عنوان اولین محصول شنیداری گروه ایرانی قابل‌قبول و حتی بالاتر از انتظار معمول ارایه شده و امید می‌رود تا با ادامه‌ی فعالیت اين گروه بتواند به جریانی تاثیر‌گذار در موسیقی ایران بدل شود.


    ]

    سوگواران خموش
    گروه ایرانی
    موسسه فرهنگی هنری آوای باربد
    مدت: 44 دقیقه و 39 ثانیه



    منبع : پایگاه خبری فرهنگ و آهنگ

  6. #226
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض گزارشی از مراسم نخستین سالگرد درگذشت مسعود بختیاری

    هوشنگ ساماني


    تفاوت مراسم سالگرد درگذشت یک اهل نغمه با دیگر افراد در این است که می توان انواعی از موسیقی های مرتبط با آن شخصیت را اجرا کرد بی آنکه نگران پیامدهای منفی بود. اما برای افراد غیر هنری چنین برنامه ای قابل تصور و عملی نیست. به گواهی تاریخ معاصر، نخستین مراسم یادبودی که در آن نوای ساز جانشین برنامه های معمول مجلس شد، هفتمین روز درگذشت درویش خان، نوازنده بزرگ تار عهد قاجار است که با تارنوازی کلنل علینقی وزیری همراه بود. بر این سیاق، نخستین سالروز درگذشت بهمن علاءالدین، خواننده بزرگ موسیقی بختیاری که در جامعه هنری به مسعود بختیاری شهرت داشت، روز جمعه 11 آبان عملاً به مجموعه کنسرت هایی از اقوام مختلف زاگرس نشین تبدیل شد. این حرکت فرهنگی که با پیش زمینه قبلی در سالن 1700 نفری شهیدان فلاح کرج صورت گرفت، تقدیر و تجلیلی از هنر خنیاگران مناطق لر نشین زاگرس بود. به همین دلیل میهمانانی حتی از مناطق فارس، کرد و لک نشین نیز در جلسه حضور داشتند و نواختند و خواندند.


    نورالله مومن نژاد

    آغازگر برنامه ها، بر طبق یک سنت دیرینه لری بختیاری که در سوگ درگذشتگان به ویژه بزرگ مردان ایل، ساز عزا نواخته می شود، نورالله مومن نژاد نوازنده چیره دست کرنای بختیاری بود که به اجرای ساز چپی پرداخت. چپی یکی از شاخص ترین موسیقی های بی کلام جهان است که گویا از عالمی دیگر به گوش می رسد. فخامت آن هر تازه واردی را میخکوب می کند. جنس اش شبیه هیچ کدام از موسیقی های امروزی نیست و از نظر ساختار موسیقایی بسیار کهن می نماید.



    درادامه، کورش کیانی مجری برنامه با نام بردن از عطا جنگوک آهنگساز آثار جاودانی بهمن علاءالدین به که به "مال کنون" و " هی جار" مشهورند، تشویق پی در پی حاضران را دامن زد. همچنین از علی اکبر شکارچی سازنده اثر مشهور لری بختیاری "کوهسار" نام برد. سپس هنرمندی به نام مختوم، شوشتری خوانی کرد که لحنی خاص و با نمونه آوازهای شوشتری خوانندگان شهری فرق بسیار داشت. پس از وی گروه "آرنگ بختیاری" به سرپرستی و خوانندگی علی تاجمیری قطعاتی را به یاد بهمن علاءالدین اجرا کردند. از منطقه کرمانشاه نیز سید مهرداد مشعشعی به تنبورنوازی پرداخت و در ادامه حجت الاسلام روشن سلیمانی، روحانی و شاعر جوان بختیاری به پشت تریبون آمد و برای لحظاتی حاضران را به وجد آورد. اشعار زیبا و تأثیرگذار وی که با لحن و گویش بختیاری خوانده می شد، چنان جذاب بود که وقتی محمد حسین سیفی زاده شاعر و دوست نزدیک زنده یاد مسعود بختیاری برای ادای دین به یار سفر کرده اش به روی صحنه آمد، گفت "با این شعر خوانی ایشان، دیگر شعر خوانی من رنگ باخته است و چنان که باید نمی توانم با کلامم در قلب شما نفوذ کنم."



    بی گمان حضور دوستان و یاران نزدیک بهمن علاءالدین در این مراسم جلوه دیگری داشت و طبیعتاً حاضران مجلس هم انتظار داشتند از زبان آنان بیشتر بشنوند. به همین دلیل وقتی علی حافظی نوازنده بی بدیل نی بختیاری وارد صحنه شد، بسیار مورد توجه قرار گرفت. حافظی قدری نواخت و تجدید خاطره ای با بهمن علاءالدین داشت. اما وقتی نوای نی را با صدای خسته و دورنی اش جایگزین کرد، هم خود و هم حاضران مجلس شعله ور شدند. ابیات زیبایی که او در فراق بهمن علاءالدین خواند، تأثیر شگرفی بر جمع نهاد. به ویژه آنکه خیلی ها تصور نمی کردند حافظی اهل خواندن هم باشد و چنین سوخته وار، نغمه سرایی کند.



    اجرای موسیقی توسط گروه مهر از چهارمحال و بختیاری به سرپرستی مجتبی صادقی و خوانندگی کورش اسدپور بخش دیگری از برنامه را پوشش داد. این گروه به یاد بهمن علاءالدین استاد فقید موسیقی بختیاری، تصنیفی را ساخته و پرداخته بودند که خیلی مورد توجه قرار گرفت. با آنکه از قبل سخنرانی علی اکبر شکارچی در برنامه گنجانده نشده بود، ولی به اصرار مجری و تشویق حاضران، این موسیقیدان محبوب به جایگاه آمد و صحبت مختصری پیرامون خنیاگری در فرهنگ مردم زاگرس نشین ارائه داد. شکارچی، همزیستی و همسایگی اقوام مختلف منطقه زاگرس را در موسیقی مردمان این ناحیه جلوه گر دانست و افزود "آنچه باعث شده تا شما در چنین مجلس بزرگی گرد هم آیید، تأثیر سحرآمیز موسیقی بر دل و جانتان است." آهنگساز اثر جاویدان و تأثیرگذار کوهسار همچنین یادآور شد "بیشتر نغمات منطقه ما کارکردی بودند که به مرور زمان کارکرد خود را از دست داده اند، زیرا زندگی مان دستخوش تغییرات زیادی شده است و برخی دیگر هنوز کارکرد خاص خود را دارند و آنچه که امروزه تحت عنوان موسیقی بومی تولید می شود، غالباً بازتاب دهنده زندگی جدید اقوام لر و لک و بختیاری و کرد است. چرا که هنرمند در هر حال از محیط زندگی خود تأثیر می گیرد." شکارچی در پایان صحبت هایش، دهان به نغمه سرایی گشاد و آواز کوتاه و بسیار گیرایی خواند.

    علی اکبر شکارچی

    پس از برنامه غیر منتظره و جذاب وی، دوست و همراه همیشگی اش، ایرج رحمانپور با گروه زاگرس خرم آباد به روی صحنه آمد و اجرایی کوتاه اما بسیار جذاب از موسیقی لکی ارائه داد. گر چه زمان کوتاه، به او و همراهانش اجازه نداد تا شعله ور شوند و شوری به یاد ماندنی در جمع بیندازند. بخش زیادی از برنامه نخستین سالگرد زنده یاد مسعود بختیاری به شعر خوانی اختصاص داشت که گاهی مورد توجه و گاه با سردی حاضران روبرو می شد. زیرا مواردی از آنها اساساً ارتباطی به موضوع مجلس نداشتند و صرفاً شعر خوانی بودند. با این وجود شاهنامه خوانی نیوشا احمدزاده طهماسبی، دختر خردسال بختیاری که پوشش محلی بر تن داشت، بسیار مورد توجه حاضران قرار گرفت. اجرای موسیقی لری توسط گروه افلاک به خوانندگی حسین فرجی از خرم آباد و موسیقی کردی توسط نوازنده جوان تار ارژنگ سیفی زاده بخش دیگری از برنامه بود.



    در حاشیه



    * همزمانی تشیع جنازه شاعر معاصر قیصر امین پور در گتوند استان خوزستان با مراسم سالروز بهمن علاءالدین در کرج باعث شده بود که دوستداران مشترک این دو هنرمند، یکی از دو مجلس را برگزینند. با این وجود، تالار با ازدحام زیادی روبرو شد و بیش از 2000 نفر شاهد و ناظر برنامه بودند. همچنین در لابلای برنامه ذکر نام زنده یاد قیصر امین پور که تباری بختیاری داشت، بسیار بود.



    * حضور خانواده زنده یاد ایرج بسطامی خواننده چپ خوان موسیقی ایرانی با تشویق گرم حاضران همراه شد.



    * از مسئولان اداری، سیاسی و چهره های مشهور، امیدوار رضایی نماینده مردم مسجد سلیمان در مجلس شورای اسلامی، محمد دشت گلی مدیر نظارت بر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، علیرضا دهقان گوینده اخبار ورزشی تلویزیون و ریاست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس شورای اسلامی شهر کرج حضور داشتند.



    * دو پرنده کبک نیز در لحظاتی بر روی صحنه حاضر می شدند و حاضران آشنا به مسعود بختیاری را مشعوف می کردند. زنده یاد بهمن علاءالدین در ترانه هایش به کرات از این پرنده خوشخوان یاد می کند و حتی یکی از ترانه هایش "کوک تاراز" یعنی کبک کوه تاراز نام دارد.



    منبع : وبلاگ موسيقي ما

  7. #227
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض در باره گروه موسیقی سنتی ذوالفنون

    پس از معرفی دو گروه حرفه ای و مشهور کامکارها و دستان، در ادامه به معرفی گروه های جوان پرداختم که همگی کم و بیش مشخصه های گروه بودن را داشتند، مانند گروه های سپهر، حرکت نو ، نور و مستان. اما با معرفی گروه نهفت به سرپرستی جهانشاه صارمی عملاً وارد حوزه گروه های شخص محور شدم.
    بدین معنی که وجود آن گروه ها قائم به افراد گروه نیست و کلیت شان بر محور شخصیت سرپرست گروه شکل می گیرد.
    به طوری که در نبود آن شخص، چیزی به نام گروه وجود نخواهد داشت. گروه ذوالفنون به سرپرستی جلال ذوالفنون، چهره نام آشنای سه تار نوازی معاصر نیز دقیقاً چنین مشخصه ای دارد. این گروه روزهای ۲۸ و ۲۹ مرداد در فرهنگسرای نیاوران کنسرت دارند و علاقه مندان برای تهیه بلیت می توانند به سایت اختصاصی جلال ذوالفنون مراجعه کنند.
    در نظر مردم عامی که موسیقی را فقط با نام و چهره چند نفر خواننده می شناسند، بی گمان نام و چهره جلال ذوالفنون غریبه است. اما همین مردم با شنیدن عبارت هایی مثل "گل صد برگ" ، "آتش در نیستان" و "از نگاه یاران" گل روی شان می شکفد.

    یعنی اینکه جلال ذوالفنون را می شناسند، حتی اگر یک بار هم چهره اش را ندیده باشند. و این برای هنرمند کافی است که مخاطبانش او را نه به نام و چهره، بلکه به اثر ماندگارش بشناسند.
    آشنایی توده مردم با ساز ظریف سه تار بدون اغراق مدیون پایداری ها و تلاش های جلال ذوالفنون در عرصه تکنوازی و همنوازی سه تار است.

    همچنین نسل جدید موسیقیدان منهای آن دسته که مستقیماً از محضر دیگر سه تارنوازان بنام کشور بهره برده اند، از طریق وی به دنیای پر رمز و راز سه تار نوازی روی آورده اند. اگر از کتاب آموزش تار و سه تار زنده یاد روح ا... خالقی بگذریم، نخستین کسی که برای ساز سه تار، دستور آموزش اختصاصی همراه با نوار منتشر کرد، هم او بود.
    از اینها گذشته صدای سه تار ذوالفنون شخصیت مستقلی دارد و سونوریته سازش شبیه هیچ نوازنده دیگری نیست. عجیب آنکه در غالب مرزبندی های مربوط به شیوه های سه تار نوازی یک صد سال اخیر، همواره نام جلال ذوالفنون به سهو یا به عمد مورد غفلت واقع می شود!

    اعضای گروه ذوالفنون در حال حاضر عبارتند از: جلال ذوالفنون (نوازنده سه تار و سرپرست گروه)، سهیل ذوالفنون (نوازنده تار و همخوان)، سروش قهرمانلو ( نوازنده دوم سه تار و همخوان)، مهدی نظام دوست (نوازنده دف)، مرتضی فلاحتی معروف به بامداد (خواننده) و نوازنده میهمان هادی منتظری (نوازنده کمانچه).
    گروه ذوالفنون از نخستین ترکیب خود تا کنون تغییرات زیادی داشته است که یکی از دلایل آن را باید در شخص محور بودن گروه جستجو کرد. اما ترکیب حاضر تقریباً ده سالی است که با کمترین تغییر به حیات خود ادامه داده است.
    صدادهی گروه ذوالفنون همانند تکنوازی سرپرست آن، رنگی متمایز دارد. این سونوریته (صدادهی) غالباً حاصل هم نوازی چند سه تار و یکی دو ساز کوبه ای است.

    گر چه گاهی تار یا کمانچه هم در این مجموعه حضور می یابد ولی شخصیت موسیقایی گروه غالباً با سه تار شکل می گیرد. این رنگ صدایی مختص گروه ذوالفنون است و مشابه اش را در هیچ دوره ای از تاریخ معاصر سراغ نداریم.

    آفتاب

  8. #228
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض از «تنبور شمس» تا «شمس» در گفت‌وگوی حیات نو با کیخسروپور ناظری

    تنبور، سازی باستانی است که تا اوایل انقلا‌ب ناشناخته مانده بود. از نیمه‌های سال ۱۳۵۹ گروهی در کرمانشاه به رهبری کیخسرو پورناظری شکل گرفت که همه دست بر این ساز داشتند و روی موسیقی به خصوص این ساز کار می‌کردند. اعضای این گروه که «تنبور شمس» نام داشت با همراهی شهرام ناظری (عموزاده کیخسرو) دست به انتشار اولین آلبوم خود «صدای سخن عشق» زدند که این آلبوم در زمان خود بسیار مطرح شد. قطعات این آلبوم و نوای تنبور نوازنده‌های آن به سرعت مرزهای ایران را پشت سر گذاشت و به اروپا و آمریکا نیز رسید. اما چون اکثر گروه‌ها در ایران، اعضای این گروه نیز پس از مدتی آن را ترک کردند و کیخسرو به تنهایی و با همراهی پسرانش تهمورث و سهراب همچنان سرپرستی آن را با نام گروه «شمس» بر عهده دارد.

    ▪ اول از اسم سابق گروه شما شروع کنیم. چرا «تنبور شمس»؟

    ـ اگر هر اسمی را انتخاب می‌کردیم باز می‌گفتند چرا آن اسم. بالاخره هر اسمی وجه تسمیه‌ای دارد و گذاشتن اسم شمس به روی گروه ما با تفکر و هماهنگی و هم‌اندیشی اعضای گروه بوده و اتفاقی نبوده است. اسم‌های مختلفی مدنظر بود که از بین آنها این اسم انتخاب شد. وجه معنوی این اسم برمی‌گردد به شمس تبریزی از عرفای بزرگ و از شخصیت‌های جاوید معنوی ایران که حضرت مولانا، دیوان کبیر خودش را به اسم دیوان شمس نامیده. در اکثر بیت‌های آخر غزلیات این دیوان، اسم شمس به انواع مختلف آمده است. ما هم چون در بیشتر کارهایمان از شعرهای حضرت مولانا استفاده می‌کنیم این نام را برای گروه انتخاب کردیم. معنای دیگر شمس، مهر و خورشید است. همه می‌دانیم که خوشید نور مطلق است و خواص و صفت‌های ارزنده و ارزشمندی دارد. به همین خاطر این اسم با برکت را روی گروه گذاشتیم و گروه ما به این اسم افتخار می‌کند.

    ▪ از شکل‌گیری این گروه بگوئید؟ اعضای اصلی آن چه کسانی بودند؟

    ـ اعضای اولیه گروه شمس، شادروان عالی‌نژاد بود، علی‌اکبر مرادی بود، گل نظر عزیزی و سیاوش نورپور بودند، کیهان کلهر و برادرشان کامران که در گروه دف می‌زد هم بودند. عبدالرضا رهنما هم بود. اینها افرادی بودند که از بدو تشکیل گروه شمس در آن همکاری داشتند.

    ▪ چگونه دور هم جمع شدید و چرا تنبور را به عنوان ساز اصلی انتخاب ‌کردید؟

    ـ من کرمانشاهی هستم و تنبور هم سازی کرمانشاهی است.علی‌اکبر مرادی، گل‌نظر عزیزی، سیاوش نورپور، کیهان و کامران کلهر هم مقیم کرمانشاه بودند. عبدالرضا رهنما و شادروان عالی‌نژاد هم مقیم شهرستان «صحنه» بودند که این شهرستان تا کرمانشاه ۵۰ کیلومتر فاصله دارد. بنابراین مشکلی برای جمع شدن و تمرین نداشتیم. عالی‌نژاد از قدیم شاگرد من بود و هفته ای یک روز از «صحنه» به کرمانشاه می‌آمد و درسش را می‌گرفت و می‌رفت. بعد هم که گروه را تشکیل دادیم همین رفت و آمد ادامه داشت. بقیه هم که در خود کرمانشاه بودند و همدیگر را می‌دیدیم. مرادی شاگرد تار من بود. عالی‌نژاد شاگرد سه‌تار من بود. سیاوش نورپور شاگرد تار من بود. بقیه هم با این دوستان ارتباط داشتند. کیهان کلهر با نورپور ارتباط داشتند، رهنما را هم عالی‌نژاد معرفی کرده بود.

    ▪ شهرام ناظری جزو گروه شما نبود؟

    ـ آقای ناظری از بدو شکل‌گیری گروه تنبور شمس در تهران بودند. ما از قبل با هم ارتباط هنری داشتیم. بعد از تشکیل گروه، ایشان هم با ما همکاری می‌کردند.

    ▪ آن موقع در گروه‌های شیدا و عارف بودند؟

    ـ بله در گروه‌های شیدا و عارف بودند. البته قبل از آن، همکار گروه سنتی ما در کرمانشاه بودند. این گروه قبل از انقلاب فعالیت می‌کرد و آقای ناظری هم در این گروه با ما همکاری می‌کرد. این گروه همزمان با انقلاب تعطیل شد.

    ▪ نظرتان درباره شهرام ناظری چیست؟

    ـ یکی از خوش صداترین و خوش سلیقه‌ترین خواننده‌های ایران است. پختگی و گرمی صدای ایشان چیز ناگفته‌ای ندارد که من بخواهم از آن تعریف کنم. خواننده‌ای است که به رموز تنبور هم آگاه است و از این نظر نقاط مشترک زیادی با هم داریم. ایشان اخیرا بالاترین نشان فرهنگی فرانسه یعنی شوالیه را گرفته است. این برای جامعه موسیقی ایرانی افتخار بزرگی است که هنرمندی از ایران به عنوان خواننده بتواند یک مدال جهانی و بین‌المللی و پرارزش کشور فرانسه را به خودش اختصاص ‌دهد. من از همین جا به ایشان و جامعه هنر موسیقی و به خصوص به همشهریانم تبریک می‌گویم و این افتخار را به فال نیک می‌گیرم.

    ▪ چرا بعد از «حیرانی» همکاری مشترکی با شهرام ناظری از سوی گروه تنبور شمس صورت نگرفت؟

    ـ اندیشه یک هنرمند مدام قابل تغییر و تبدیل است و سلیقه‌ها و دیدگاه‌ها به مرور زمان عوض می‌شود که طبعا باید به سوی تعالی حرکت کند. ما در این نقطه از زمان ،دیگر آن دیدگاه و سلیقه و چشم انداز هنری مشترک را نداریم.

    ▪ آیا امیدی هست که باز هم گروه شمس با شهرام ناظری کار مشترکی ارائه دهد؟

    ـ نمی‌شود قطعا به این سئوال جواب داد، باید دید چه پیش می‌آید. ولی صدای آقای ناظری و شناختشان از موسیقی در کمتر خواننده‌ای یافت می‌شود و هر گروهی دوست دارد که با ایشان کار کند.

    ▪ شکل‌گیری گروه تنبور شمس دقیقا از چه تاریخی بود؟

    ـ فکر می‌کنم نیمه‌های سال ۵۹ بود که گروه را تشکیل دادیم. بعد از تعطیلی گروه سنتی ما در کرمانشاه، با دوستان صحبت کردیم که باید گروهی تشکیل دهیم که مانع فعالیت‌هایش نشوند. تنبور که خوشنام‌ترین ساز منطقه ما بود و سازی ارجمند و عرفانی است را ساز اصلی گروه قرار دادیم و خوشبختانه کسی مانع فعالیت‌های این گروه نشد. البته مخالفت‌ها و اعتراض‌هایی وجود داشت ولی گذرا بود. اوایل با کارهای کردی محلی و تنبور کار را ادامه دادیم و بعد از چند سال، کارهای سنتی را هم مثل قبل به آن اضافه کردیم.

    ▪ سال ۱۳۶۱ بود که آلبوم «صدای سخن عشق» از گروه تنبور شمس و با صدای شهرام ناظری منتشر شد. یعنی دو سال بعد از شکل‌گیری گروه. می‌شود گفت که این گروه با آمدن شهرام ناظری معروف شد؟

    ـ خوب شهرام ناظری خیلی در معرفی این گروه موثر بود. اگر یک خواننده محلی این آهنگ‌ها را می‌خواند تا این اندازه بعد وسیع پیدا نمی‌کرد تا این که ایشان بخوانند. آن موقع شهرام ناظری خواننده جوان ولی مطرحی بود. همراهی ایشان در فراگیری آوای گروه تنبور شمس بسیار موثر بود.

    ▪ دومین آلبوم گروه، «مطرب مهتاب رو» بود که در سال ۱۳۷۱ منتشر شد. چرا این همه فاصله بین انتشار آلبوم‌ها افتاد؟

    ـ به هر صورت ما هیچ وقت کار بازاری انجام ندادیم. کارهای حرفه‌ای هم که انجام دادیم کارهایی بوده که خیلی راحت به ذهن آمده و روی کاغذ نوشته شده و پرداخت شده. الان هم ما زیاد پرکار نیستیم و به صورت عجله‌ای کاری را منتشر نمی‌کنیم.

    ▪ آن موقع‌ها شایع شده بود که آلبوم «مطرب مهتاب رو» دو سالی توقیف بوده است.

    ـ نه اصلا این گونه نبوده است.

    ▪ سومین کار «حیرانی» است که در سال ۱۳۷۵ منتشر می‌شود. باز هم فاصله زیادی با انتشار آلبوم دوم دارد.

    ـ بله فاصله پیدا می‌شود تا بتوان کار خوبی ارائه کرد.

    ▪ در جبهه‌های جنگ هم گویا کنسرت‌هایی اجرا کرده بودید؟

    ـ بله در سال‌های جنگ به خط مقدم و پشت خط مقدم رفتیم و در اردوگاه‌ها و سنگرهای رزمنده‌ها برنامه اجرا کردیم. خیلی کار مشکلی بود.
    ما که جنگنده و رزمنده نبودیم ولی بالاخره می‌خواستیم سهمی را در روحیه دادن به رزمنده‌ها داشته باشیم. واقعا هم موثر بود.

    ▪ در کدام جبهه‌ها بودید؟

    ـ جبهه کرمانشاه و غرب بود. طرف‌های سومار بود. این کنسرت‌ها و برنامه‌ها خیلی، خیلی در روحیه رزمنده‌ها تاثیر داشت و بسیار استقبال می‌کردند.

    ▪ علی ناظری در آلبوم «صدای سخن عشق» شما هستید؟

    ـ اسم اصلی من کیخسرو است. اسم مستعار من علی است و خانواده و دوستان نزدیک به این اسم صدایم می‌کنند. در آلبوم «صدای سخن عشق» از اسم علی استفاده کردم.

    ▪ متاسفانه ما اطلاعی از کارهای گروه تنبور شمس نداریم. مثلا اینکه این گروه در فاصله انتشار آلبوم‌های «صدای سخن عشق» و «مطرب مهتاب رو» چه کارهایی می‌کرده؟

    ـ گروه تنبور شمس به هر صورت فراز و نشیبی داشته. همین طور که الان هم می‌بینید از اعضای اولیه گروه هیچکدام در آن حضور ندارند. فاصله‌ای بین فعالیت‌های این زمان با زمان‌های قبل افتاده. بچه‌های من بزرگ شده‌اند و به همراه آنها اعضای جدیدی هم به گروه پیوسته‌اند. اما از اطلاعات دوره‌های گذشته گروه پرسیدید. فعالیت‌های گروه تنبور شمس از کنسرت‌هایی که در کرمانشاه برگزار کرد شروع شد. ما به همراه شهرام ناظری در خیلی از کشورها کنسرت دادیم. البته بعد از ایشان هم کنسرت‌های زیادی در خارج از کشور داشتیم. در کشور کانادا کنسرت دادیم. در آمریکا دو بار کنسرت دادیم. در فرانسه سه چهار بار کنسرت دادیم. اسپانیا، ایتالیا، آلمان، بلژیک، سوئیس، چین، هند، سمرقند ازبکستان در جشنواره ترانه‌های شرق، در کردستان عراق و در تهران و در شهرستان‌ها و در خود کرمانشاه هم سه چهار بار کنسرت دادیم. بعد از آلبوم «صدای سخن عشق» اولین کنسرت را با آقای ناظری در سفارت ایتالیا اجرا کردیم. کنسرت‌های زیادی بین هر آلبوم اجرا می‌کردیم.

    ▪ قطعه‌های کارها آهنگسازی شده است یا انتخاب نغمات قدیمی تنبور است؟

    ـ خیلی کم از کارهای قدیمی تنبور اجرا کردیم و بیشتر کارها از ساخته‌های من است.

    ▪ این کارها بر اساس نوع صدای ناظری ساخته یا تنظیم می‌شد؟

    ـ حس و حال و سلیقه من و آقای ناظری خیلی شبیه به هم و نزدیک بود. این آهنگ‌ها زمینه‌اش تنبور است و با آهنگسازی به چیز جدیدی تبدیل شده.

    فرشاد جمالی در کنسرت اخیرتان در تهران قطعه‌های جدید گروه را خواند که صدایش به شهرام ناظری بسیار نزدیک بود. گویا حس و حال موسیقی خود را با این جنس صدا هماهنگ‌تر می‌بینید.
    تهمورث با آقای جمالی کار کرده. در کنسرتی که می‌فرمایید که من هم در آن بودم از ایشان استفاده کردیم. صدای آقای جمالی هم سلیقه تهمورث است. البته اول نمی‌دانست که صدای او شبیه به آقای ناظری است. در جریان ضبط معلوم شد که این شباهت وجود دارد.

    چه شد که همه از گروه تنبور شمس رفتند و فقط شما ماندید؟

    ـ خوب همه یک روز می‌روند. گروه مثل یک سازمان اداری نیست که کارمندانش را استخدام کند و بعد هم به بازنشستگی برساند. کار در گروه آزاد است تا هر کس که می‌خواهد کار کند و هر که می‌خواهد برود. کیهان کلهر که به کانادا رفت و ادامه تحصیل داد و حدود ۱۰ سالی اصلا ایران نبودند. برادرشان کامران متاسفانه در بمباران تهران به همراه پدر و مادرشان شهید شدند. بقیه هم دیگر خودشان حرفه ای شده بودند و دوست داشتند که از خودشان گروه داشته باشند و مستقل شدند.

    ▪ سیدخلیل عالی‌نژاد چطور؟

    ـ تنبورنواز بسیار خوبی بود. تکنوازی جواب آواز ایشان در آلبوم «صدای سخن عشق» نشانه ذوق و توانایی و تبحر شادروان عالی‌نژاد بود. بسیار انسان ارزشمند و معتقد و والایی بود و به اعتقادات خودش عمل می‌کرد.

    ▪ چرا عالی‌نژاد را کشتند؟

    ـ این را در مصاحبه از من می‌پرسید؟

    ▪ می‌خواهم بدانم شما در این باره چه فکر می‌کنید؟

    ـ شما چه فکر می‌کنید؟

    ▪ نمی‌دانم. شایعات زیادی درباره مرگ ایشان وجود دارد.

    ـ من هم همان شایعات را شنیده‌ام.

    ▪ شما خیلی با مراعات جواب سئوال‌ها را می‌دهید و از رفتن اعضای گروه گله نمی‌کنید؟

    ـ گله که نباید بکنم. همه ما دوست بودیم، نان و نمک خورده‌ایم، پای یک سفره نشسته‌ایم و حال و احوال و روزگاری داشتیم. اینها اینقدر برای من ارزش دارد که همیشه با یاد و خاطره خوب از آنها یاد کنم. مضافا اینکه ما از کسی تعهد نگرفتیم تا پای گروه بایستد.

    ▪ گل نظر عزیزی گویا ساز تنبور را کنار گذاشته است؟

    ـ تا همین چند سال پیش با هم ارتباط داشتیم ولی قطع ارتباط کرده است. فعالیتی از او نشنیده‌ام.

    ▪ عبدالرضا رهنما چطور؟

    ـ رهنما تنبورنوازی قدیمی و از نوازندگان خوب شهرستان صحنه است. رهنما تنبورساز بسیار ماهری است و در حال حاضر در زمینه ساز سازی فعالیت می‌کند.

    ▪ سیاوش نورپور کجا هستند؟

    ـ ایشان هم کلاس دارند و بیشتر فعالیت‌های خود را در این زمینه گذاشته‌اند و در کرمانشاه هستند.

    ▪ چگونه با ساز تنبور آشنا شدید؟

    ـ یک بار به همراه پدرم در منزل دوست او شادروان «خراباتی»، مرد عارف و وارسته حضور داشتیم. ایشان با کسانی که تنبور می‌زدند ارتباط داشت. تنبور ساز معنوی و عرفانی و آئینی; طایفه اهل حق یارستان است که در کرمانشاه و اطراف آن زندگی می‌کنند. این طایفه تنبور را از هفتصد، هشتصد سال پیش به عنوان ساز آئینی خودشان انتخاب کردند و حق بزرگی بر گردن ما برای حفظ و حراست نغمه‌هایی که از هفتصد سال پیش وجود داشته دارند. شانس بزرگ نسل ما این بوده که این طایفه کارهای تنبور را سینه به سینه و با همان کیفیت به نسل ما رسانده‌اند. البته همه کارشناسان وموسیقیدانان نیز یک‌قولند که موسیقی تنبور، باستانی است. من اما اسم این ساز را هم بلد نبودم. من تار و سه تار می‌زدم و وقتی این ساز را در خانه شادروان «خراباتی» دیدم تعجب کردم، چون دیدم از تار کوچک‌تر و از سه تار بزرگ‌تر است. اسمش را پرسیدم و گفتند تنبور است. آن موقع در خانه فرهنگ کرمانشاه کار موسیقی می‌کردم. یک نوازنده محلی به نام آقای «غلام زنده‌دل» به خانه فرهنگ آمد و تنبور زد و خواند، کارش بسیار عالی بود. من کاملا مبهوت این صدا و این نغمه‌ها شدم. صحبت که کردیم گفت شاگرد درویش‌خان هم بوده و مدال تبر زرین طلا هم داشت. ولی درویش‌خان به او گفته بود که همین سازی که می‌زنی برای تو کافی است، می‌خواهی تار بزنی که چی؟ به هر صورت اولین بار نغمه‌های تنبور را از این استاد شنیدم و خیلی مجذوب شدم. بعدها با مرادی و شادوران عالی‌نژاد که تنبور می‌زدند آشنا شدم و آنها در محافلی که داشتیم و نوازندگی می‌کردیم، برای ما با کیفیت خیلی عالی تنبور می‌زدند. این از اولین آشنایی‌های من با تنبور و نغمه‌های تنبور بود که وقتی گروه را تشکیل دادیم یکی از کارهای جدی هنری من تمرین تنبور و آهنگسازی روی این ساز بود.

    ▪ همه اعضای گروه، تنبور می‌زدند؟

    ـ سازهای دیگر هم می‌زدند. کیهان کلهر هم سه‌تار می‌زد و هم کمانچه که آن زمان خیلی خوب می‌زد. جوان هفده، هجده ساله‌ای بود ولی خیلی پخته و خوب می‌زد. آقای عالی‌نژاد سه‌تار می‌زد و بعدها تار هم می‌زد. آقای نورپور تار و سه تار می‌زد. من هم تار و سه تار می‌زدم. اکثر با یک ساز و دو ساز دیگر آشنا بودیم ولی تنبورساز مشترک ما بود.

    ▪ موسیقی تنبور نوعی از موسیقی کردی است؟

    ـ می شود گفت بیشتر موسیقی کرمانشاهی است تا کردی، زیرا دیگر مناطق کرد این موسیقی را ندارند و این موسیقی خود تنبور است. فواصل و مقام‌هایی که در موسیقی تنبور می‌زنند در موسیقی کردی استفاده نمی‌شود. موسیقی کردی اکثرا برپایه موسیقی دستگاهی بنیان‌گذاشته شده. این حرفی که می‌زنم هم البته کامل نیست. موسیقی کردی انواع موسیقی دارد که تنبور شامل موسیقی کردی نیست. موسیقی کردی گونه‌های مختلفی دارد. موسیقی بدون ساز دارد، موسیقی بدون ساز و بدون ریتم دارد، موسیقی ریتمیک بدون ساز دارد، موسیقی با سازهای محلی مثل شمشال دارد که چیز خاصی است، موسیقی با ساز دهل و موسیقی دو زله یا دونای دارد و به اضافه اینها موسیقی‌هایی که سازهای سنتی و بر اساس دستگاه زده می‌شود هم دارد. اگر تنبور را جزو موسیقی کردی بدانیم موسیقی جدای از اینگونه‌هاست. نغمات موسیقی تنبور جزو موسیقی کردی نیست. درست است که بعضی از آواهایشان مشترک است، ولی نکته مشترک دیگری ندارند.

    ▪ شما در کارهای اولتان فقط از موسیقی تنبور استفاده کرده‌اید؟

    ـ موسیقی تنبور با موسیقی دستگاهی چیزهای مشترک و غیرمشترک دارد. ما هم از مشترکات استفاده کرده‌ایم و هم از غیر مشترکات. زبان تنبور زبان متفاوتی از زبان موسیقی دستگاهی است. کسی که می‌خواهد کار تنبور کند باید زبان و فرهنگ این ساز را بشناسد تا بتواند در کارش ذوق‌آزمایی کند. «مطرب مهتاب‌رو» هم در موسیقی تنبور اجرا شده؟ «مطرب مهتاب رو» در پرده‌هایی اجرا شده که در تنبور هم قابل استفاده است.

    ▪ یعنی از ساز تنبور برای اجرای موسیقی دستگاهی استفاده شده است؟

    ـ نخیر ما این کار را نمی‌کنیم. پرده‌های مشترکی بین این دو نوع موسیقی وجود دارد. مثلا پرده‌ای مثل اصفهان در تنبور هم وجود دارد، ولی وقتی تنبور می‌زنیم اصلا اصفهان نیست. یا پرده‌های ماهور مشترک است ولی چیزی که با تنبور زده می‌شود اصلا ماهور نیست. یک شباهت‌و ارتباطاتی وجود دارد ولی زبان و لهجه و درونمایه کاملا فرق می‌کند. می‌شود گفت موسیقی تنبور قبل از تشکیل ربع پرده وجود داشته.
    تنبور قابلیت‌های سه تار و تار را ندارد و محدودتر است.

    ▪ آیا می‌شود این ساز را به روز کرد، یا نه باید همیشه به شیوه قدیمی آن را نواخت؟

    ـ تنبور محدودیت‌هایی از نظر وسعت صدا دارد که تار و سه تار از آن کامل‌تر است. تنبور از نظر پرده‌بندی محدود است و تار و سه تار کامل‌تر است. ولی در این محدودیتی که وجود دارد تاثیر زیادتری دارد. موسیقی تنبور و نغمه‌های ساز تنبور بسیار موثرتر از نغمه‌ها و موسیقی‌های تار و سه تار است. به نظر من یکی از موثرترین سازهای موسیقی ایرانی تنبور است که بسیار صدای نافذی دارد و با روان شنونده پیوندی برقرار می‌کند و تاثیر می‌گذارد که کمتر سازی چنین قدرتی دارد. به خاطر همین است که هر کس تنبور می‌شنود، جذب آن می‌‌شود، هرکس تنبور کار می‌کند، یا ساز خودش را کنار می‌گذارد و یا برای او به ساز دوم بعد از تنبور تبدیل می‌شود. مثل خود من که از وقتی تنبور را شروع کردم، سه تار نزدم. تار را هم که خیلی به آن علاقه داشتم و دارم دیگر به اندازه تنبور نمی‌زدم و تنبور دیگر ساز همیشگی برای من شد. تنبور با وجود محدودیت‌هایی که دارد، تاثیر عمیق و باشکوهی دارد.

    ▪ چرا به تازگی تنبور را از نام گروه حذف کردید؟

    ـ به خاطراینکه ما، هم کار سنتی، هم کار کردی و هم کار تنبور می‌کنیم. اسم «تنبور شمس» محدود به تنبور می‌شود.

    ▪ ولی تنبور هنوز هم ساز اصلی گروه شمس است.

    ـ بله هنوز هم به تنبور همان عشق را داریم و اگر در کنارش موسیقی سنتی هم کار می‌کنیم، دلیل بر این نیست که به تنبور پشت کرده‌ایم. تنبور یکی از ارزشمندترین پدیده‌های زندگی خود من است.

    ▪ شما جزو اولین گروه‌هایی هستید که روی اشعار مولوی کار کردید چرا قبل از شما روی اشعار این شاعر کار نمی‌شد؟

    ـ مولوی شعرهایش آنقدر گردن کلفت است و پستی و بلندی و فراز و نشیب دارد که در تصنیف‌های موسیقی معمولی نمی‌گنجد. فراز و فرود خاصی می‌طلبد. اشعار مولوی درونمایه آتشینی دارد که موسیقی سنتی ما کمی آرامتر است و نه اینکه نتواند ولی باید پرخروش جواب آن را بدهد. نمونه‌هایش قبل از کارهای ما کم است و ما خیلی خوشحالیم و باعث سربلندی و افتخار ماست که گروهی هستیم که بیشتر اشعار کارهایمان را از دیوان کبیر شمس انتخاب کرده‌ایم. اشعار حضرت مولانا به موسیقی تنبور خیلی نزدیک است. تنبور این توانایی را دارد که با اشعار مولوی هماهنگ باشد و مکمل هم شوند.

    ▪ کار بعدی گروه چیست؟

    ـ کار بعدی، انتشار فیلم کنسرت بزرگداشت سال حضرت مولانا است. انتشار فیلم ارکستر اوکراین است و یک کار هم تهمورث با آقای جمالی دارد که تا یکی دو ماه دیگر منتشر می‌شود. یک کار با آقای نوربخش داریم که بیشترین قسمت آن ضبط شده و بقیه‌اش هم وقتی به یاری خدا، بچه‌های گروه از سفر آمریکا برگردند ضبط می‌شود.




    محسن ظهوری


    روزنامه حیات نو

  9. #229
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض ششمين سالگرد درگذشت سيدخليل عالى‌نژاد در «صحنه» برگزار شد: و تن‌تار، بى تو نواخت

    محسن ظهوري

    وارد «صحنه» كه مي‌شوي فقط كافي است از هر عابر يا مغازه‌داري سراغ مزار او را بگيري تا يكراست به آنجا ببرندت. اتاقي حدودا دو در سه با مقبره‌اي در ميان آن، كه با شالي سبز پوشيده شده است.

    روي مقبره و دورتادور اتاق، همچنان كه بر سر در ورودي مقبره، مزين به عكس‌ها و نقاشي‌هايي از صورت تنبورنواز برجسته ايراني است. اينجا سيدخليل عالي‌نژاد خوابيده است. كسي كه در شناساندن تنبور و زنده كردن اين ساز سوزناك نقش برجسته‌اي داشته است. اينجا شهرستان «صحنه» است، زادگاه عالي‌نژاد و زادگاه طايفه «يارستان». طايفه‌اي كه ساز باستاني تنبور را با مقام‌هاي آن سينه به سينه از دل تاريخ حمل كرده‌اند و به ما رسانده‌اند. اينجا بيست كيلومتري «بيستون» است. جايي كه داريوش اول از فتوحات خود گفته و هركول خوابيده آن همه را به تماشا نشسته است.

    سيدخليل عالي‌نژاد در بيست و يكم خردادماه 1336 در صحنه كرمانشاه متولد شد. پدرش مرحوم سيد شاهمراد نيز تنبورنواز بود. خليل به تشويق مادر تنبورنوازي را با سيد نادر طاهري آغاز كرد و سپس نزد امرالله شاه ابراهيمي رفت. درويش اميرحياتي و استاد عابدين خادمي از بزرگان تنبورنوازي نيز از ديگر اساتيد او بودند. وي مدتي سرپرستي گروه تنبورنوازان صحنه را برعهده داشت تا اواخر دهه 50 كه در رشته موسيقي دانشگاه هنر فارغ‌التحصيل شد. سيدخليل صداي بم و گرمي داشت و به رديف‌هاي موسيقي دستگاهي ايران تسلط كامل داشت. دف را از مرحوم نادر نادري و تار را از كيخسرو پورناظري آموخت. اوايل دهه 60 گروه تنبور شمس به سرپرستي پورناظري تشكيل شد كه عالي‌نژاد نيز از جمله بنيان‌گذاران آن بود. در اواسط دهه 60 عالي‌نژاد گروه را ترك كرد و گروهي مستقل با عنوان «باباطاهر» تشكيل داد. عالي‌نژاد كتابي نيز با عنوان «تنبور از ديرباز تاكنون» تاليف كرده كه از جمله منابع مهم درباره اين ساز باستاني است. خليل عالي‌نژاد در سال 1379 ايران را به مقصد سوئد ترك مي‌كند و پليس اين كشور در 27 آبان 1380 در شهر گوتنبرگ جنازه سوخته‌اش را پيدا مي‌كند. علت اين قتل هرگز مشخص نشد.



    ظهر 27 آبان ماه 1386 همچون 27 آبان پنج سال گذشته، منطقه نزديك به دربند شهرستان صحنه مملو از جمعيت است. صندلي‌ها را چيده‌اند و كنار مقبره سيدخليل جايگاه كوچكي براي اجراي برنامه درست كرده‌اند. از سال 1380 كه عالي‌نژاد در سوئد به قتل رسيد تاكنون، اين مجلس به محفلي براي دورهم جمع شدن دوستداران او تبديل شده تا در مراسم سالگرد او به تنبور و به دف بزنند و ياد او را گرامي بدارند.



    «در حراج عشقبازان حال ياران ديدني است» اين جمله‌اي است كه بر روي پارچه‌اي بر بالاي سن نوشته شده و زير آن تصوير بزرگي از سيدخليل عالي‌نژاد با ريش و موي پرپشت و تنبوري به دست. ساعت حدود 30 :1 بعد ازظهر است و نيم ساعتي تا شروع برنامه فاصله مانده‌اما جاي جاي اين قبرستان صداي تنبور را مي‌شود شنيد. نوازندگان اين ساز كهن هركدام به گوشه‌اي نشسته‌اند و تمرين مي‌كنند. اينجا پايتخت تنبور است و اين ساز را مي‌توان در دست كودكان نيز ديد. متولي مقبره عالي‌نژاد در خانه‌اش را باز گذاشته و صداي او را در قبرستان پخش كرده است. روي سر در ورودي خانه‌اش كاغذي چسبانده كه ليست سي دي‌هاي فروشي عالي‌نژاد را بر آن نوشته است.



    هنوز به ساعت 14 نرسيده‌ايم كه صداي هلهله يا علي و نواي دف و تنبور از دور به گوش مي‌رسد. از بالاي قبرستان گروه تنبور نوازان مجذوب متشكل از حدود 30 نفر جوان ساز به دست مولاعلي مي‌خوانند وبه سمت مقبره مي‌آيند. تصوير سيدخليل با مو و ريش بلند بر دف تك‌تك‌شان نقش بسته است. مي‌گويند اين تصوير مربوط به زماني است كه عالي‌نژاد هنوز ريش و مو را به دستور شيخ خود به قيچي نسپرده بود. سبيل پرپشت يا ريش و موي بلند، روي صورت اكثر افراد حاضر در مراسم وجود دارد. مي‌گويند: «نقش مولاعلي روي صورت همه آدميان با چشم و ابرو و بيني و سبيل نوشته شده. سبيل نشانه است، سمبل است.» پس; از كودكي موي بالاي لب را حتي به قيچي هم نمي‌سپارند.سيدخليل هم تا مدت‌ها مو و ريش و سبيل كوتاه نمي‌كرده: «شيخش به او دستور داد و او هم بي‌درنگ اطاعت كرده مو و ريش را كوتاه كرد.»



    گروه با دف‌هاي نقش عالي‌نژاد روبه‌روي مقبره مي‌ايستد و به همراه جمعيت دورتادورش «هوحق‌مددي الله مددي» مي‌خوانند. هنوزچند دقيقه‌اي نگذشته كه گروهي ديگر با عكس قاب گرفته بزرگ ديگري از او، با مو و ريش كوتاه و لبخندي بر لب از بالاي قبرستان مي‌آيند. يكي دو نوازنده دف در ميانشان و مابقي دست مي‌زنند و يا علي مي‌گويند. به گفته مردم صحنه، اينها از اهالي خود شهرند و اين مراسم را هر ساله برگزار مي‌كنند. تصوير سيد خليل را كنار ديگر تصاوير او روي سن مي‌گذارند و همه منتظرند تا برنامه آغاز شود. فرهاد ذوالنوري از دوستان عالي‌نژاد و مدير مراسم، درباره برنامه‌هايي كه قرار است برگزار شود، مي‌گويد: «شعرخواني، مقاله‌خواني و اجراي موسيقي از جمله برنامه‌هايي است كه هر ساله براي سالگرد آقا خليل در نظر مي‌گيريم. تقاضا براي اجراي برنامه بسيار زياد است، بنابراين مجبوريم كه دست به انتخاب بزنيم و با توجه به كمبود زمان، كساني را براي خواندن مقالات و شعرها و ديگراني را نيز براي اجراي مراسم روي سن دعوت كنيم.» ذوالنوري از اهداف برنامه مي‌گويد و از بزرگداشت ياد عالي‌نژاد: «قصدمان اين است كه از شخصيت هنري و شخصيت انساني او ياد كنيم. سيد خليل جداي از اينكه نوازنده و موسيقيدان برجسته‌اي بود، انساني شريف و مهربان بود كه به همنوع خود عشق مي‌ورزيد.»



    مراسم با ايراد مقاله‌اي توسط يكي از اهالي شهرهاي اطراف صحنه آغاز مي‌شود:«تعصب خطا است. نبايد كسي را كه هم راي ما نيست با زور و قدرت با خود موافق كنيم.» اين جمله‌ها تمثيلي است از ظلمي كه به گفته اهالي صحنه بر سيد خليل گذشته است. مي‌گويند به باور خود معتقد بود و همين باور او، به دم تيغش سپرد. مقاله‌خواني ادامه دارد: « مردم يارستان با فرهنگ و آئيني برخاسته از اين خاك به وحدت درود مي‌فرستند. تنها وحدتي كه قابل تصور است وحدت در عين كثرت و كثرت در عين وحدت مي‌تواند باشد. نخستين گام براي تحقق وحدت همه مردم ايران تحمل تفاوت‌ها و مدارا و پذيرش اعتقادات گوناگون يكديگر است.» جمعيت لحظه به لحظه افزايش مي‌يابد. ديگر صندلي‌ها كفاف تعداد را نمي‌دهد، پس همه ايستاده دور تا دور به تماشا مي‌نشينند و پس از ختم مقاله دست مي‌زنند. گروه «روچيار» به معني آفتاب كه از اهالي صحنه هستند و يكي دوباري هم جايزه تنبور نوازي غرب كشور را برده‌اند، دو قعطه چهار مضراب مخالف سه گاه ساخته مجيد درخشاني و ساقي ساخته كوروش قزويني را اجرا مي‌كنند. همه چيز با ياد عالي‌نژاد آغاز مي‌شود. هر چه باشد امروز سالگرد اوست. فرهاد ذوالنوري مي‌گويد: «امروز 27 آبان ماه برابر با سوم سرماخيز كردي گرمسيري سلطاني، مصادف با درگذشت عالي‌نژاد است. امروز را به ياد او مي‌گذرانيم كه همه از او خاطرات خوبي به ياد دارند.»



    كردي گرمسيري سلطاني؟



    سيد خليل عالي‌نژاد نه تنها در موسيقي كه در علم و نجوم هم گويا تبحر ويژه‌اي داشته است. در مقدمه اين تقويم كه به كوشش عالي‌نژاد تنظيم شده آمده است: «اين سالشماري كه با اندك تفاوتي در مناطق مختلف كردنشين رايج است و به اسامي گوناگون از جمله فرس قديم، زردشتي، اختيارات كردي، گرمسيري، چهل و پنج و چهل و پنج و جلالي معروف مي‌باشد و كلا از گاهشماري يزدگردي ايران باستان اتخاذ گرديده است.

    منظور از يزدگرد شاهان ساساني نبوده بلكه در لغت فرس قديم به معني پروردگار و اهورامزدا مي‌باشد. به دو علت اين حساب باستاني نزد اقوام مختلف كرد دچار اختلاف گرديده، اول در محاسبه سال‌هاي كبيسه و دوم اختلاف اسامي ماه‌هاي سال. اين روش محاسبه ايام چنانچه از كبيسه يكصد و بيست سال يكماه پيروي نمايد موسوم به حساب فرس قديم، اختيارات و يزدگردي خواهد بود و چنانچه از كبيسه چهار سال يك روز پيروي كند گرمسيري، زردشتي يا جلالي مي‌باشد كه در هر دو صورت در هر دوره صد و بيست ساله حداكثر يك ماه از يكديگر فاصله مي‌گيرند و مجددا با هم يكي مي‌شوند.»



    اين تقويم متشكل از چهار فصل بهار، تابستان، پاييز و زمستان است و سيزده ماه دارد. دوازده ماه 30 روزه و يك ماه پنج روزه به نام‌هاي رشه‌مه (آب شدن برف‌ها و پيدا شدن زمين)، پنجه (پنج روز معروف خمسه)، گله‌داران (باز شدن گل‌هاي درختان)، گله جاران (شكفتن گل‌هاي صحرايي)، گرماخيز (شروع گرما)، پيوش پر (خشكيدن گياهان صحرايي)، گلاويژ (نام ستاره‌اي است كه در اين ماه طالع مي‌گردد)، خرمانان (موعد برداشت محصولات كشاورزي)، رزبر (رسيدن انگور)، گلاريز (برگريزان)، سرما خيز (شروع سرما)، بفرآور (موسم بارش برف) و ري بندان (بسته شدن راه‌ها از شدت بارش برف).



    سال 1386 برابر با 758 كردي گرمسيري سلطاني است و بيست و پنجم بهمن ماه هجري شمسي آغاز سال نو. سيد خليل براي دور كردن اختلافات در تقويم‌هاي گوناگون رايج در مناطق كردنشين، اين تقويم را اهتمام كرد و براي برطرف كردن مشكلاتي در نوازندگي ساز «تن‌تار» را.



    تن تار، تنبور و سه تار



    فريدون حقيقي سازنده ساز «تن تار» اين ساز را بر اساس طرحي از مرحوم عالي‌نژاد در سال 1382 ساخت. اين ساز از يك سمت سه‌تار راست و از ديگر سمت تنبور تا به گفته حقيقي سه چيز را فراهم كند: « اول سهولت در حمل ساز است كه با «تن تار» حمل دو ساز منتفي مي‌شود. دوم اينكه هم تنبور و هم سه‌تار است و قابليت و سرعت نوازندگي را بالا مي‌برد. سوم اينكه فاقد كاسه طنيني است و چون كاسه كتابي دارد، سوز خاص و صداي لطيفي دارد.»



    فريدون حقيقي تن‌تار را از جلد بيرون مي‌آورد و زخمه‌اي به تنبور و سه‌تارش مي‌زند و مي‌گويد: « هر كدام صداي دقيق خودش را دارد البته سوز بيشتري بر طنين صدا حاكم است. اين ساز در سال 1383 به عنوان اختراع درعرصه موسيقي ايران ثبت شد و در حال حاضر قرار است به ثبت جهاني برسد.» حقيقي درباره طرح اين ساز مي‌گويد: « سيد خليل هميشه در پي نوآوري بود و مي‌خواست سبك جديدي را به وجود بياورد. اين كار را در نوازندگي و آهنگسازي انجام داد و طرح اين ساز را نيز او ريخت.» فريدون حقيقي حدود 20 سال يعني از سال 1363 با زنده‌ياد عالي‌نژاد در ارتباط بود و اواخر زندگي عالي‌نژاد در تهران، پنج سالي با او زندگي مي‌كرد. فرشاد حقيقي، رهبر گروه تنبورنوازان مجذوب و پسر فريدون حقيقي در اين باره مي‌گويد: «در سعادت‌آباد خانه‌اي داشتيم كه با عالي‌نژاد و پدرم در آن زندگي كردم. حدود پنج سالي شد تا اينكه از ايران رفت. زندگي من با عالي‌نژاد در اين پنج سال سرفصل همه عمر من خواهد بود. تا به حال مردي با اين سجايا و اخلاقيات نديده‌ام. متين، موقر، باادب، مهربان و مردم دوست بود و براي همه دل مي‌سوزاند.» عالي‌نژاد در سال 1378 يعني در اواخر اقامتش در تهران طرح اين ساز را به حقيقي مي‌دهد و هرگز فرصت نمي‌كند تا زخمه‌اي بر اين ساز بزند. «تن‌تار» تركيبي از دو ساز مقدس است. تنبور كه براي مردم كرمانشاه ارزشمند و عالي‌مقام است و سه‌تار كه سازي عرفاني محسوب مي‌شود. تنبور از لحاظ دستان‌بندي نيم‌پرده است و بر دستان‌بندي قديم و قبل از اختراع ربع پرده ساخته شده است. به گفته فرشاد حقيقي: « رديف‌ها و دستگاه‌هايي كه اكنون داريم در قديم بر همان 14 پرده نواخته مي‌شد. به عنوان مثال ماهوري را كه در تنبور مي‌زنيم به عنوان ماهور قديم مي‌شناسند.



    تنبور خيلي از گوشه‌ها را ندارد و داراي اصل دستگاه‌هاست. به همين خاطر تنها لحن و لهجه دستگاه است كه تغيير مي‌يابد. تنبور، ماهور، شور، اصفهان و چهارگاه را با لهجه‌اي باستاني و قديمي مي‌نوازد. سه‌تار تكامل يافته تنبور است. حجم كاسه كوچك شده و تعداد و تنوع پرده‌ها و وسعت صدادهي افزايش يافته است. سه‌تار در قديم داراي سه سيم بوده است و براي همين صداي اين ساز با سه سيم بسيار شبيه به تنبور است.» فريدون حقيقي درباره تن‌تار توضيح بيشتري مي‌دهد: «خيلي‌ها به دست گرفتن ساز كتابي عادت ندارند. براي همين شايد در ابتدا برايشان كمي نواختن اين ساز مشكل باشد. اما بايد قلق آن را به دست بياورند تا به سهولت آن را بنوازند.» وي تاكيد مي‌كند كه ادغام دو ساز در يك ساز در تاريخ موسيقي ايران بي‌سابقه بوده و شايد بتوان گفت كه در جهان نيز بي‌سابقه است. حقيقي ساخت تن‌تار را بدعتي در سازسازي مي‌داند و مي‌گويد: «اينكه نمي‌شود هرچه را از قديم مانده عينا استفاده كرد. مگر در قديم اينگونه رفتار مي‌كردند؟ اضافه شدن يك سيم به سه‌تار و ابداع ربع پرده و ساخت تار از همين نوآوري‌ها بوده است.» رامين كاكاوند، آهنگساز گروه ارغنون و از اعضاي اصلي گروه باباطاهر كه با سيدخليل عالي‌نژاد همكار بود نيز درباره«تن‌تار» مي‌گويد: « تن‌تار قدرت نوازندگي را بالا مي‌برد. نواختن اين ساز باعث مي‌شود تا نوازنده بتواند به سهولت روي سن از هر دو ساز تنبورو سه‌تار استفاده كند.» فريدون حقيقي هنوز هم «تن‌تار» مي‌سازد ولي بايد سفارشي باشد: «هركسي مايل به نواختن اين ساز نيست. اگر سفارش اين ساز به من شود حدود 20 روز طول مي‌كشد تا آن را بسازم.» مهر كارگاه مجذوب روي سازهاي حقيقي، نزد اهالي موسيقي بسيار مشهور است.



    تنبورنواز برجسته و ويژه



    عالي‌نژاد در تنبورنوازي صاحب سبك بود. اين جمله را از تمام كساني كه با اين ساز آشنايي دارند، مي‌توان شنيد. رامين كاكاوند اين مطلب را تائيد مي‌كند و مي‌گويد: « عالي‌نژاد چهارده مقام تنبور را كه سينه به سينه نقل شده بود در كتاب «تنبور از ديرباز تاكنون» به نت نوشته و اين كار باعث شده تا اين مقام‌ها ثبت شده بماند.» وي سبك سيدخليل را منحصر به فرد مي‌داند و مي‌گويد: « در تنبورنوازي سبك ويژه‌اي داشت. اكثر كساني كه در حال حاضر تنبور مي‌زنند به شيوه او مي‌نوازند.» فرشاد حقيقي نيز كه در كودكي مدتي پيش عالي‌نژاد بود و اين استاد ،نوازندگي او را تصحيح مي‌كرده، مي‌گويد: « دو نوع سبك تنبورنوازي داريم. يكي سبك گوران و ديگري صحنه كه هر دو منطقه در كرمانشاه هستند، هر كدام از اين مناطق سبك‌ها و شيوه‌هاي مختص خودشان را دارند. بزرگان تنبورنواز صحنه درويش اميرحياتي، سيد امرالله شاه‌ابراهيمي و سيدخليل عالي‌نژاد هستند و بزرگان نوازنده تنبور در گوران نيز طاهر يا رويسي و علي‌اكبر مرادي. در سبك درويش امير حياتي تنوع ريتم خاصي وجود دارد و اكثرا ريتم دهل است. شيوه نوين خليل عالي‌نژاد نيز در مضراب‌‌زني و انگشت‌گذاري خاص او بوده است. شيوه نوازندگي گوراني‌ها تند و خشن است و خيلي محلي‌تر از تنبورنوازي صحنه است. اهالي صحنه نرم و لطيف مي‌زنند.» فرشاد حقيقي رهبر گروه تنبورنوازان مجذوب است كه در ابتداي ششمين سالگرد درگذشت عالي‌نژاد با حدود 30 نفر جوان دف و تنبورزن، به سمت مقبره آمدند. حقيقي پسر، گروه را آماده مي‌كند و روي سن مي‌روند. تنبورنوازان و يك نفر دف‌زن روي سن و بقيه نوازندگان دف پايين سن روبروي مردم. اين آخرين برنامه و جذاب‌ترين آن است. حقيقي درباره شيوه كار خود با تنبور مي‌گويد: « روي شيوه نوازندگي حياتي و عالي‌نژاد كار مي‌كنيم تا تلفيقي از اين دو را ارائه دهيم. شيوه نوازندگي خيلي روي موسيقي تاثير دارد. مثل اين مي‌ماند كه يك جمله را فارس يا كرد بگويد. جمله همان جمله است ولي لحن و لهجه آن فرق مي‌كند. در تلفيق دو نوع شيوه نوازندگي نيز مي‌توان لحن جديد و زيبايي خلق كرد. به خصوص اگر شيوه تنبورنوازي گوران را با صحنه تلفيق كنيم. يعني همان اتفاقي كه در گروه تنبور شمس و در اوايل كار آنها افتاد. علي‌اكبر مرادي و سيدخليل عالي‌نژاد، هركدام با شيوه مختص به خود در يك گروه مي‌نواختند و عالي‌ترين كارهاي تنبور را خلق كردند.» پورناظري رهبر گروه تنبور شمس نيز از سيدخليل به نيكي ياد مي‌كند: « نوازنده چيره‌دستي بود و مثل او كمتر يافت مي‌شود. تكنوازي او در آلبوم «صداي سخن عشق» از ياد نرفتني است.»فرشاد حقيقي اما مهمترين كار تكنوازي عالي‌نژاد را «شكرانه» مي‌داند: «بداهه‌نوازي در آلبوم «شكرانه» بايد به عنوان يكي از قويترين بداهه‌نوازي‌هاي موسيقي ما شناخته شود. كساني كه مي‌خواهند تنبور بزنند بايد با اين كار آشنا شوند.» وي تنبور را متعلق صرف به كرمانشاه نمي‌داند و مي‌گويد: « تنبور متعلق به همه است. مي‌گويند بايد تنبور را فقط در مقام قديمي خودش زد در حالي كه نمي‌شود. اين ساز پنج تا هفت هزار سال قدمت دارد و هر نوازنده چيره دستي چيزي به آن افزوده است كه اين چنين حفظ مانده.»



    گروه تنبورنوازان مجذوب كه متشكل از 10 نفر عضو ثابت و 15 نفر دف‌نواز مهمان هستند برنامه خود را با قطعه‌اي تلفيقي از چند مقام تنبور به پايان مي‌رسانند و در ميان تشويق حاضران از سن پايين مي‌آيند. برنامه تمام شده ولي جاي‌جاي نوازندگاني را مي‌شود ديد كه گروه‌گروه حلقه زده‌اند و بر دف و تنبور مي‌زنند و سرهاي خود را به هر سو تكان مي‌دهند. اينجا مراسم سالگرد درگذشت عالي‌نژاد است. مرگي كه هرگز مسبب آن مشخص نشد.





    گزارش يك قتل



    «متولد 1362 هستم و در زمان اين اتفاق 18 يا 19 ساله بودم.» سيدحميد عالي‌نژاد پسر استاد عالي‌نژاد اين گونه خود را معرفي مي‌كند او در خانه بوده و پدر در آموزشگاه به قتل رسيده است. فرهاد ذوالنوري درباره مرگ عالي‌نژاد مي‌گويد: «به سوئد رفته بود تا در آنجا آموزش موسيقي بدهد. روز 27 آبان ماه 1380 پليس سوئد جنازه او را سوخته كشف مي‌كند. كالبدشكافي‌ها نشان از اين داشت كه او را با چاقو تكه‌تكه كرده‌اند ولي متاسفانه هيچ وقت قاتل او پيدا نشد.» يكي از حاضرين در مراسم نيز كه حاضر نيست نام خود را بگويد در اين باره مي‌گويد: «من همسايه روبه‌روي آموزشگاه او در شهر گوتنبرگ بودم . عالي‌نژاد ساعت 9 صبح در آموزشگاه شاگرد داشته و بايد به آنجا مي‌رفت. اين گونه كه شواهد نشان مي‌دهد ساعت هشت‌و سي دقيقه صبح كارت اتوبوس خود را زده و به سمت آموزشگاه رفته. 5 دقيقه تا آموزشگاه راه است، بنابراين هشت و سي و پنج دقيقه صبح به آموزشگاه رسيده. روي سقف همه خانه‌ها در سوئد دستگاهي تعبيه شده كه به محض ايجاد احتراق، زنگ خطر آن در اداره پليس و آتش‌نشاني به صدا درمي‌آيد. ساعت 9 صبح زنگ خطر آموزشگاه عالي‌نژاد در اداره پليس زده شده و پليس با جسدي روبه رو مي‌شود كه به گفته خودشان با جسم سنگيني به سرش ضربه زده‌اند و جاي 5 ضربه چاقو نيز در بدن او ديده شده است. بعد جسد را با ماده‌اي عجيب آتش زده‌اند.» رامين كاكاوند نيز از شنيده‌هاي خود مي‌گويد: «روز 27 آبان ماه 1380 به گفته همسايه‌طبقه بالايي، سه نفر مهمان او بودند. دو نفر از آلمان آمده بودند و سومين نفر همكار عالي‌نژاد در سوئد بوده است. البته اين همكار كه خيلي‌ها اعتقاد دارند او هم از مسببين مرگ عالي‌نژاد است حضور خود را در آنجا و در آن ساعت انكار مي‌كند.» عالي‌نژاد در «صحنه» دشمن‌هاي زيادي داشت. به دليل اختلافات عقيدتي با گروهي از اهالي اين شهرستان درگيري دائم داشته است. قباد سالك همسايه او در شهرستان صحنه مي‌گويد: «گروهي كه زير نظر (...) فعاليت مي‌كردند به شدت با عالي‌نژاد بد بودند.سيدخليل هم نمي‌توانست زير بار حرف زور و نادرست برود. يادم مي‌آيد كه سال 68 بود كه حدود دو هزار نفر از آن دسته ،خانه سيدخليل را محاصره كردند و آن را سنگباران كردند. سيدخليل با دو سه نفر در خانه بود و نمي‌توانستند از خود دفاع كنند. براي همين به پشت‌بام رفتند و مدتي آنجا ماندند تا آن عده بروند.» فرهاد ذوالنوري نيز درگيري‌هاي فيزيكي را تائيد وتاكيد مي‌كند: «بله درگيري‌هاي شديدي به وقوع مي‌پيوست.»قباد سالك ادامه مي‌دهد: «يك بار هم در بازار صحنه و يك بار ديگر در گاراژ صحنه درگيري شد.» سالك اما مهمترين اين درگيري‌ها را در اداره برق مي‌داند: «بچه‌ها چون عده‌شان كمتر بود به داخل اداره برق رفتند و آنجا پناه بردند. آن طرفي‌ها هم اداره را محاصره كرده بودند كه ماموران نيروي انتظامي آمدند.» خليل عالي‌نژاد حدود سال‌هاي 74 «صحنه »را ترك مي‌كند و زندگي در تهران را انتخاب مي‌كند. مي‌رود تا به دور از جنجال‌هاي عقيدتي به كار هنري‌اش بپردازد. سال 79 دعوتنامه‌اي از سوئد براي آموزش تار و سه‌تار و تنبور دريافت مي‌كند و به آن كشور مي‌رود تا در 27 آبان ماه، جنازه‌اش يافت شود. ذوالنوري مي‌گويد: «وكيل بين‌المللي گرفته شده و از طرف دولت از خانواده آن مرحوم وكالت گرفته شد تا پيگيري جريان قتل در كشور سوئد انجام شود.»



    صبح روز 14 آذر ماه 1380 جنازه سيدخليل در مقابل تالار وحدت تشييع شد. محمدرضا درويشي در آن مراسم استاد را چنين توصيف كرد: «كسي سيد را نشناخت. عالي‌نژاد مغني شاهد و خنياگر مهر عشق و فرزانه‌اي در موسيقي بود كه به تنبور، اين سازي كه مي‌رفت سخيف شود، اعتباري روزافزون بخشيد. عالي‌نژاد علاوه بر مقام‌هاي باستاني و حقاني تنبور به رديف دستگاهي ايران احاطه كامل داشت. او توانست در اين سال‌ها مجموعه عظيمي از نغمه‌ها، حكايت‌ها، روياها و مقام‌ها را دريابد، از مجموعه عظيم استادان و پيران توشه برچيند و بسياري از رشته‌هاي به هم ناپيوسته موسيقي، ادبيات، اعتقادات و روياهاي مردم ساكن در جلال پر وهم «اورامان» و زاگرس را به هم پيوند زند و تكه‌هاي جدا افتاده و پرتاب شده به اين سو و آن سو از مقام‌ها و كلام حقاني تنبور را گرد آورد. سيدخليل علاوه بر استادي در نواختن تنبور، دستي بر تار و سه‌تار هم داشت. اما آنچه بيش از همه استاد را محبوب كرده بود شيوه خاص وي همراه با احساسي لطيف بود كه از يك مراقبه روحاني نشات مي‌گرفت و به حق شنونده را تحت تاثير قرار مي‌داد.» سيدخليل رفت، اما ياد و صداي ساز و آواز او هنوز مانده است. سيدخليل رفت اما مهر قلندر او بر سازهايي كه مي‌ساخت هنوز هم نيك مي‌درخشد.



    منبع : روزنامه حيات نو

  10. #230
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    16

    پيش فرض

    به جاي غرق شدن در اخبار و رويدادهاي موسيقي سنتي كه حالت سرگرمي و در عين حال اقتصادي به خود گرفته " بياييم كمي واقع بينانه تر به اين نوع موسيقي كه يك موسيقي ثبت شده و ماندگار است بنگريم و ببينيم
    كه : آيا افرادي هم هستند كه استعدادشان در زمينه آواز ( كه ريشه در استعداد ذاتي انسان دارد و مانند ساز
    در وهله اول آموختني نيست ) در خور توجه و حتي در حد خوانندگان امروز موسيقي سنتي است - نيز وجود دارند؟ كه در جواب قاطعانه بايد گفت : بله - من ميشناسم افرادي را كه استعداد آنها در آواز در حد خواننگان
    امروزي موسيقي سنتي است و حتي بيشتر و هرچند كه صداسازي كار نكرده اند و تكنيك آوازي را
    فرا نگرفته و گوشه و رديف بلد نيستند اما چنان آواز دلنشين و بدون خطايي ميخوانند كه گويي سالهاست آموزش ديد هاند اما معذل هايي مانند : بيماري و بي پولي آنها را امان نميدهد كه در عرصه حضور يابند !

    _____________________



    دمي باغم بسر بردم جهان يكسر نمي ارزد به مي بفروش دلق ما كه يك ساغر نمي ارزد







    ...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •